دانلود رایگان کتاب نجات بزرگ مهدی بصیرت‌نیا
تصویر جلد کتاب نجات بزرگ

کتاب نجات بزرگ

معرفی کتاب نجات بزرگ

«نجات بزرگ» اثری تلفیقی از یک داستان علمی - تخیلی - عاشقانه به قلم مهدی بصیرت‌نیا است. «باران کم کم چشم‌هایش را باز کرده بود و خیره به آفتاب همچون هر روز به این فکر می‌کرد که چه تعداد انفجار اتمی لازم است تا این گرمای زندگی‌بخش از بیرون از پنجره اتاق کوچکش موج شور و اشتیاق به زندگی را در وجودش بیدار کند تا او دوباره موتور پرقدرت کنجکاوی و تلاش عاشقانه‌اش را روشن کرده و به سراغ هزاران سؤالی که مانند همیشه در ذهنش رژه می‌رفتند برود و صدالبته که مثل همیشه موفق و پیروز برگردد. همین تفکرات زیبا و نیروی خلاق و آفریننده ذهن کنجکاو او موجب شده بود که در طول سال گذشته آن‌چنان رشد و موفقیتی داشته باشد که کمتر موردی برای مقایسه با او پیدا می‌شد. بردن جایزه خوارزمی برای سومین سال متوالی و ارائه مقالاتی خیره‌کننده در زمینه اخترفیزیک به معتبرترین دانشگاه‌های دنیا که به دنبال آن چندین بورسیه تحصیلی به او پیشنهاد شده بود، چیزی نبود که هرکسی بتواند از عهده آن برآید. موفقیت‌هایی که حتی تصورش برای دختری که تنها نوزده سال داشت دور از ذهن به نظر می‌رسید اما ظاهراً برای او هیچ چیز غیرممکن نبود.»
mahdi
۱۳۹۷/۰۶/۰۳

واژه های تکراری و خسته کننده زیاد داشت و در تعریف از قهرمان داستان زیاده روی شده بود. قهرمان این داستان قبل از انجام نجات بزرگ، اینقدر مورد تعریف قرار می گیره که ذهن خواننده خسته می شه

m.e.m.t
۱۳۹۷/۰۹/۰۹

داستان جالبی داشت ولی در عین حال بیش از حد تخیلی بود و از جنبه علمی هم ضعیف بود

Royaei
۱۳۹۷/۱۲/۲۸

داستان خیلی توضیح های خسته کننده ای داشت اگه کسی داستانهای خاتم ناهید گلکار را خونده باشه که توصیه میکنم یکی از اونها را بخوانید دیگه تحمل این نوشتار را نخواهد داشت نه علمی قابل قبول بود نه رمان ......اما

- بیشتر
Faei
۱۴۰۰/۰۲/۱۱

بیش از حد تو تعریف هر چیزی بزرگنمایی میکرد...من چون فیلمای علمی تخیلی دوست دارم کنجکاو شدم بخونمش ولی واقعا نویسنده این کتاب اصول رمان نویسی رو رعایت نکرده بود و باعث شده بود یه داستان رویایی تخیلی ساخته بشه

- بیشتر
عقاید یک دلقک:/
۱۳۹۷/۰۵/۱۸

بسیار عالی

sana
۱۳۹۹/۰۹/۲۲

افتضاح

(:Sama
۱۴۰۱/۰۶/۱۷

اصلا جالب نبود

کاربر ۱۸۸۰۵۲۹جواد
۱۴۰۰/۱۲/۱۹

از نظر من دلنشین نبود

Mohammad hossien
۱۴۰۰/۰۶/۲۲

مشکل این رمان این بود که نصف رمان از باران تعریف میکرد ، باران باهوش ، باران فلان، باران همه رو غافل گیر می‌کنه همینا . سخنرانی های طولانی و خسته کننده داشت منظورم اینه گفت‌وگو کم بود بیشتر سخنرانی

- بیشتر
Hermione Granger
۱۴۰۰/۰۳/۱۴

خیلی مسخره باهم صحبت میکردن! انگار توی این دنیا نیست آدم با داستان غریبه می شد. موضوع اش جالب بود اما نگارشش افتصاح

هرگز برای هیچ‌چیز دیر نیست...!
MOBINA
«به آسمان که می‌نگری، تنها به خورشید نظاره کن! تنها خورشید می‌داند که چه در درون تو می‌گذرد و تنها خورشید است که داستان ازل تا ابد را برایت بازگو می‌کند! و همچنان که مست نور خورشیدی، به عشق لبخند بزن، به پدر و مادرت بیندیش و صلح را در وجودت بپروران. این‌ها همه گوشه‌ای از میراث بی‌پایان و پربرکت خورشیدند...»
fat_ma
تنها خورشید می‌داند که چه در درون تو می‌گذرد و تنها خورشید است که داستان ازل تا ابد را برایت بازگو می‌کند!
:(Nahid):
فقط با عقل نمی‌شه همه‌چیز رو حل کرد
MOBINA
موسیقی ملایم و روح بخشی در فضای اتاق طنین انداز شده بود و باران در طلوعی دوباره غرق در رؤیا و لذت شروعی مجدد، گوش به‌زنگ موسیقی مورد علاقه و رویایی‌اش شده بود: »When you look at the sky, Just focus on the sun, She is the only one, Who has known, What’s going on, In your heart, That’s only sun, Will tell you the story of every one, Either known or unknown, From starting to the long run…. «
💕Adrien💕
همچنان که مست نور خورشیدی، به عشق لبخند بزن، به پدر و مادرت بیندیش و صلح را در وجودت بپروران. این‌ها همه گوشه‌ای از میراث بی‌پایان و پربرکت خورشیدند...»
:(Nahid):
صدای مادر آرام آرام باران را به دنیای فیزیکی نزدیک‌تر می‌کرد و در کسری از ثانیه او را از ورای دنیاهای بی‌نهایت دور و ناشناخته به روی تختخوابش برگرداند. -بله مادر جان! صبح بخیر تازه بیدار شدم. خودم الان به پردیس زنگ می‌زنم. ممنونم که خبر دادی مادر نازنینم! پردیس بهترین دوست باران و یکی از باهوش‌ترین بچه‌های دانشکده بود که به نوعی مثل خود او نابغه محسوب می‌شد؛ اما واقعاً کسی حریف باران نبود. خیلی‌ها سعی می‌کردند که در برابر باران خودی نشان دهند، اما او واقعاً از هر نظر کاملاً متفاوت بود. او نه تنها از نقطه نظر علمی بلکه در هر زمینه‌ای یک شاهکار بی‌بدیل محسوب می‌شد.
:(Nahid):
به آسمان که می‌نگری، تنها به خورشید نظاره کن! تنها خورشید می‌داند که چه در درون تو می‌گذرد و تنها خورشید است که داستان ازل تا ابد را برایت بازگو می‌کند!
MOBINA
«به آسمان که می‌نگری، تنها به خورشید نظاره کن! تنها خورشید می‌داند که چه در درون تو می‌گذرد و تنها خورشید است که داستان ازل تا ابد را برایت بازگو می‌کند! و همچنان که مست نور خورشیدی، به عشق لبخند بزن، به پدر و مادرت بیندیش و صلح را در وجودت بپروران. این‌ها همه گوشه‌ای از میراث بی‌پایان و پربرکت خورشیدند...»
-فریال!.

حجم

۳۵۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۳ صفحه

حجم

۳۵۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۳ صفحه

قیمت:
رایگان