کتاب رازهایی که هنوز قصهاند
معرفی کتاب رازهایی که هنوز قصهاند
«رازهایی که هنوز قصهاند» داستانهایی فانتزی از شهره قائم مقامیاند.
«شانی» از اینکه باید آن روز به گیاهان بیرون ساختمان آب بدهد، احساس خوبی داشت و همیشه این کار انگیزهای بود برای شاد بودنش. در فاصلههای حسابشده باید با پیمانه مشخصی پای هرکدام مقدار تعیینشدهای آب میریخت، نه یک قطره کمتر و نه یک قطره بیشتر. این سفارش بسیار جدی دکتر «وان» بود، یعنی یک دستور. دکتر محققی که روی گیاهان و جانوران بیگانه کار و تحقیق میکرد. دختر جوان هم از اول که خود را شناخته بود، در آزمایشگاه او زندگی کرده بود و کمکم داشت به مرحلهٔ دستیاریش میرسید؛ اما این رسیدگی به گیاهان بیرون برای او یک تفریح و تنوع بود، یک امید. آن روز هم با خود گفت: «امیدوارم که «هانگ» هم بیرون باشد. چه خوب که بیشتر وقتها بیرونرفتن من مصادف میشود با زمانی که او هم برای رسیدگی به گیاهان آنطرف آزمایشگاه میآید بیرون.» صدای خشدار دکتر وان او را به خود آورد: «من دارم به یک مأموریت کوتاه میروم، آب و غذای گیاهان و جانوران دیر و زود نشود که مسئولیت آنها با توست.» سپس سوار سفینهٔ پرندهٔ خود شد، پرواز کرد و رفت. پشت سرش سفینهٔ دکتر «ماج» نیز برای لحظهای در فضای جلوی ساختمان درخشید و از نظر پنهان شد. او چقدر آرزو داشت که روزی مانند آنها سوار سفینه شود و صدایش هم مانند صدای آنها خشدار باشد.
نظری برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۱۱۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
حجم
۱۱۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
قیمت:
۲,۴۹۰
تومان