کتاب ... باریک تاریک ... (مجموعه داستان)
۵٫۰
(۲)
خواندن نظراتمعرفی کتاب ... باریک تاریک ... (مجموعه داستان)
در شمال شرقی درمانگاه مهرک یک سوئیت کوچک بود با دو پنجره، یکی از شمال به باغ آلو باز میشد و خورشید صبحگاهی نورش را از دیگری بر اندام من و نگار که شبی را به صبح رسانده بودیم میریخت تا کتاب را بردارم، زیر کمربندم جا بدهم و بدون اینکه دستانم را دور کمر نگار ببندم یا ببوسمش مثل یوزپلنگی که او میخواست بپرم توی باغ آلو و دور شوم تا نیمه شب
سرانجام آیشا
ازما جلالالدین
بابا بی هستی، امید بی آرزومژگان بابا مرندی
تاملی در ترجمهاستلا کرگی
رهایی؛ نمایشنامهای در دو پردهخدیجه طاهری فرد
هوش هیجانی برای رهبران کسب و کارمایکل وو
بیست روش نوین برای برندسازی متمایزمارک پراس
هیرتراپیستشاهین ابراهیم پور فلکدهی
آسمان بر فراز بامناتاشا آپانا
رعنافلک ناز سرخاب
مقدمه علم حقوقرضا کریم کاشی
کتاب راهنما در باب عزت نفسگلن آر. شیرالدی
ساخت دستوری زبان فارسیعلی کریمی فیروزجانی
سپید علمان؛ بازخیزی زیدیهسعدالله زارعی
سازماندهی ذهنیمبینا حمیدپورزارع
آمادگی آزمون کارشناسی ارشد و دکتری تکثیر ماهیگروه مولفان سنجش امیرکبیر
پیپ بارتلت؛ جلد سوممگی استیف واتر
Abu-Talib; The Believer of the Qurayshمهدی مغربی
معرفت شناسی (نسل سوم)زهرا فتحی
از نزدیکتر که می شوی
محمدامین بزرگ زاده
پرسشهای بیپایانپِرل. اس. باک
دوچرخهها: عاشقانههای نیکی جیووانینیکی جیووانی
دیروزهاروکی موراکامی
کینوهاروکی موراکامی
سامسای عاشقهاروکی موراکامی
کوچه بن بستآیریس یوهانسن
شولگینامه و موموعباس حبیبی بدرآبادی
به دام انداختن نور در دو پردهمیلاد کامیابیان
شعر ماهی صید ناشدنیعلی قنبری
حجم
۱۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۰۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
در داستان دوم جمله ای زیبا وجود دارد. ؛؛اگر شهدا به پیش خدا می روند چرا مادرشان برایشان گریه میکنند؛؛ جمله ای بسیار تامل برانگیز :-)
آن دست رود بهترین داستان این کتاب است. داستان های باغ زرشک و علف هم از داستان های خوب این کتاب است.