
کتاب سایه های مرده
معرفی کتاب سایه های مرده
کتاب سایههای مرده نوشتهی لبانه بنی لام و توسط نشر سنجاق منتشر شده است. این اثر مجموعهای از روایتها و داستانهایی کوتاه و بلند است که در فضایی میان واقعیت و خیال، به زندگی، رنج، مرگ، امید و بازگشت میپردازد. نویسنده با بهرهگیری از عناصر نمادین و اسطورهای، قصههایی را روایت کرده است که هرکدام در بستری متفاوت، اما با دغدغههایی مشترک، شکل گرفتهاند. سایههای مرده با زبانی تصویری و گاه شاعرانه، به سراغ شخصیتهایی میرود که در مرزهای میان بودن و نبودن، گذشته و آینده، واماندهاند و هرکدام بهنوعی با سایههای خود یا دیگران دستوپنجه نرم میکنند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سایه های مرده
کتاب سایههای مرده اثر لبانه بنی لام، مجموعهای از داستانها و روایتهایی است که هرکدام با زاویهای تازه به مفاهیم عمیق انسانی میپردازند. این کتاب با ساختاری اپیزودیک، فصلهایی مستقل اما مرتبط را در کنار هم قرار داده است؛ هر فصل با عنوانی سهگانه آغاز میشود و به ماجرایی تازه وارد میشود. در این روایتها، مرز میان واقعیت و خیال باریک است و عناصر نمادین مانند کلاغ، قایق، ماه، گرگ و عقاب، بار معنایی ویژهای دارند. نویسنده با نگاهی تیزبین و گاه تلخ، به سراغ زخمهای پنهان، رنجهای بهجامانده و امیدهای شکننده میرود. شخصیتها اغلب در موقعیتهایی قرار میگیرند که باید با گذشته، خاطرات، گناه، بخشش یا حتی مرگ روبهرو شوند. سایههای مرده با بهرهگیری از زبان تصویری و فضاسازی خاص، تجربهای متفاوت از داستاننویسی معاصر ارائه داده است.
خلاصه داستان سایه های مرده
کتاب سایههای مرده با مجموعهای از داستانهای کوتاه و بلند، به سراغ زندگی شخصیتهایی میرود که هرکدام درگیر نوعی رنج، گناه، یا جستوجوی رهایی هستند. روایتها از جزیرهای با دو مرد گرفتار و کلاغهایی که سایهشان را میبلعند آغاز میشود و در ادامه به داستانهایی از خانواده، عشق، جدایی، اعتیاد، بیماری روانی، خشونت خانگی و حتی قتل میرسد. هر داستان با عناصر نمادین و فضایی وهمآلود، لایههایی از واقعیت و خیال را در هم میآمیزد. شخصیتها گاه در مرز مرگ و زندگی، گاه در خلأ میان گذشته و آینده، و گاه در نبرد با سایههای خود یا دیگران قرار میگیرند. در برخی روایتها، حیوانات نمادین مانند کلاغ و عقاب، نقشهایی کلیدی در سرنوشت انسانها دارند و گاه مرز میان انسان و حیوان، واقعیت و رؤیا، محو میشود. دغدغهی اصلی کتاب، جستوجوی معنا در دل رنج و مواجهه با سایههایی است که از گذشته یا ناخودآگاه بر زندگی شخصیتها سنگینی میکند. نویسنده با روایتهایی چندلایه، به سراغ مسائلی چون بخشش، انتقام، تکرار رنج، و امکان بازگشت یا رهایی میرود و در هر داستان، تصویری تازه از انسان معاصر و سایههای پنهانش ارائه میدهد.
چرا باید کتاب سایه های مرده را بخوانیم؟
سایههای مرده با روایتهایی متنوع و فضایی میان واقعیت و خیال، تجربهای متفاوت از داستاننویسی معاصر را پیشروی مخاطب میگذارد. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون رنج، گناه، بخشش، مرگ و امید، امکان مواجهه با زخمهای پنهان و سایههای ناگفته را فراهم کرده است. استفاده از عناصر نمادین و اسطورهای، به داستانها عمقی ویژه بخشیده و خواننده را به تأمل درباره معنای زندگی، هویت و امکان رهایی دعوت میکند. روایتهای کتاب، همدلی با شخصیتهایی را برمیانگیزد که در مرزهای شکنندهی بودن و نبودن، دستوپنجه نرم میکنند و هرکدام بهنوعی با گذشته یا آیندهی خود روبهرو میشوند. این اثر برای کسانی که به داستانهایی با لایههای معنایی و فضاسازی خاص علاقه دارند، تجربهای تازه و تأثیرگذار خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن سایههای مرده به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغههایی مانند هویت، رنجهای پنهان، مواجهه با گذشته، مرگ، بخشش و جستوجوی معنا در زندگی دارند. همچنین برای علاقهمندان به داستانهایی با عناصر نمادین، فضاهای وهمآلود و روایتهای چندلایه مناسب است.
بخشی از کتاب سایه های مرده
«فقط دو نفر ساکن جزیره بودند، دو مرد. هر دو از اینکه چگونه سر از این جزیره درآوردهاند بیاطلاع بودند. روزها گشته بودند دنبال راهی به بیرون از جزیره، اما راهی نبود. روزهای این جزیره با جاهای دیگر متفاوت بود. شبها گاهی سرد میشد و گاهی گرم. روزها گاهی برف میبارید و گاهی زیر زمین آن قدر داغ میشد که باید به بالای درخت پناه میبردند. تنها یک نوع حیوان در جزیره زندگی میکرد، کلاغ؛ کلاغهایی که نگاهشان را از روی این دو برنمیداشتند. صدایشان صبح تا شب و شب تا صبح در همه جای جزیره به گوش میرسید. هیچ وقت نمیخوابیدند. یک روز صبح این دو مرد یک قایق خالی در کنار ساحل پیدا کردند. هر دو خوشحال شدند و بهسمت قایق رفتند، اما یکی از آنها گفت: «بدون جیره غذایی نمیشود، در راه میمیریم.» بهسمت جزیره رفتند تا غذا پیدا کنند. تا جایی که میتوانستند میوه و دانه پیدا کردند و بهسمت قایق برگشتند، اما وقتی برگشتند قایق نبود. هیچ اثری از قایق نبود. امیدشان هم با قایق ناپدید شد. لحظهای بعد به خودشان نگاه کردند و یادشان رفت که قایقی وجود داشته است. آذوقهای را که جمع کرده بودند به پناهگاهشان بردند و همان جا مانند دو جسم بیمار خوابشان برد.»
حجم
۵۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۵۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
