
کتاب صد سال تنهایی
معرفی کتاب صد سال تنهایی
کتاب صد سال تنهایی (One Hundred Years of Solitude) نوشتهی گابریل گارسیا مارکز و با ترجمهی جهانپور ملکی الموتی، یکی از برجستهترین آثار ادبیات داستانی جهان است که انتشارات نیک فرجام آن را منتشر کرده است. این رمان، داستان چند نسل از خانوادهی بوئندیا را در روستای خیالی ماکوندو روایت میکند و با بهرهگیری از سبک رئالیسم جادویی، مرز میان واقعیت و خیال را بهطرزی هنرمندانه در هم میآمیزد. مارکز با خلق جهانی پر از شخصیتهای عجیب، وقایع خارقالعاده و روابط پیچیده، تصویری از تاریخ، فرهنگ و سرنوشت انسانها ارائه داده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب صد سال تنهایی
صد سال تنهایی، شاهکار گابریل گارسیا مارکز، روایتی چندلایه و پرجزئیات از زندگی خانوادهی بوئندیا در روستای ماکوندو است. این رمان با تلفیق عناصر جادویی و واقعگرایانه، تصویری از تاریخ و فرهنگ آمریکای لاتین را به نمایش میگذارد. مارکز در این اثر، با خلق شخصیتهایی فراموشنشدنی و ماجراهایی که گاه مرز واقعیت و خیال را محو میکنند، به بررسی مفاهیمی چون عشق، تنهایی، قدرت، سرنوشت و تکرار تاریخ میپردازد. ساختار کتاب بهگونهای است که نسلهای مختلف خانوادهی بوئندیا را دنبال میکند و هر نسل با چالشها، رویاها و شکستهای خاص خود روبهرو میشود. روایت مارکز، با زبانی سرشار از تصویر و جزئیات، خواننده را به دنیایی میبرد که در آن عجایب و روزمرگی در کنار هم جریان دارند. این رمان نهتنها داستان یک خانواده، بلکه بازتابی از جامعه و تاریخ است که در قالب قصهای پرکشش و خیالانگیز ارائه شده است.
خلاصه داستان صد سال تنهایی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! صد سال تنهایی با صحنهای آغاز میشود که کلنل آئورلیانو بوئندیا، یکی از شخصیتهای اصلی، در برابر جوخهی اعدام ایستاده و خاطرات کودکیاش را به یاد میآورد؛ زمانی که پدرش او را برای دیدن یخ به ماکوندو برده بود. داستان، سرگذشت خانوادهی بوئندیا را از زمان تأسیس ماکوندو توسط خوزه آرکادیو بوئندیا و همسرش اورسولا دنبال میکند. خوزه آرکادیو مردی خیالپرداز و جستوجوگر است که با اختراعات و آزمایشهای عجیب خود، زندگی خانواده و روستا را تحتتأثیر قرار میدهد. ورود کولیها و شخصیت مرموز ملکویادس، ماکوندو را با دنیایی از عجایب و دانشهای ناشناخته روبهرو میکند. نسلهای بعدی خانواده، هرکدام با نامهایی تکراری و سرنوشتهایی مشابه، درگیر عشق، خیانت، جنگ، قدرت و تنهایی میشوند. ماکوندو بهتدریج از روستایی کوچک و منزوی به شهری پرحادثه و پرآشوب تبدیل میشود و اعضای خانوادهی بوئندیا، در چرخهای از تکرار اشتباهات و رویاهای ناکام، بهسوی سرنوشتی محتوم پیش میروند. روایت مارکز، با درهمآمیختن واقعیت و خیال، تصویری از زندگی، مرگ و امید را در بستری جادویی و بیزمان ترسیم کرده است.
چرا باید کتاب صد سال تنهایی را بخوانیم؟
صد سال تنهایی اثری است که با سبک منحصربهفرد رئالیسم جادویی، تجربهای متفاوت از خواندن رمان را رقم میزند. این کتاب با روایت چندنسلی، به بررسی مفاهیمی چون سرنوشت، تکرار، عشق و انزوا میپردازد و در عین حال، تصویری از تاریخ و فرهنگ آمریکای لاتین را ارائه میدهد. شخصیتهای پیچیده و فضای جادویی ماکوندو، خواننده را به دنیایی میبرد که در آن مرز میان واقعیت و خیال محو میشود. مطالعهی این رمان، فرصتی برای آشنایی با یکی از مهمترین آثار ادبیات جهان و تجربهی روایتی چندلایه و پررمزوراز است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان ادبیات داستانی، دوستداران رمانهای چندنسلی، کسانی که به سبک رئالیسم جادویی علاقه دارند و افرادی که به دنبال کشف لایههای پنهان تاریخ و فرهنگ در قالب داستان هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب صد سال تنهایی
چندین سال بعد، زمانی که کلنل آئورلیانو بوئندیا روبروی سربازانی که قرار بود تیربارانش کنند ایستاده بود، بعدازظهر دوردستی را که پدرش او را برای کشف یخ برده بود، از خاطر گذراند. در آن زمان ماکوندو روستایی با بیست خانهی خشتی بر کرانهی رودخانهای با آب صاف و زلال بود که بر بستر سنگی خود جاری بود. سنگها مانند تخممرغهای ماقبل تاریخ سفید بودند. جهان آنقدر تازه بود که بسیاری از چیزها فاقد نام بود. برای مشخصکردن آنها لازم بود که با انگشت به آنها اشاره کنند. همه ساله در طول ماه مارس، یک خانوادهی کولی ژندهپوش خیمهی خود را نزدیک روستا برپا میکردند و با صدای گوشخراش طبل و کرنا اختراعات جدید خود را به معرض نمایش میگذاشتند. در ابتدا آنها یک آهنربا به آنجا آوردند. کولی درشتهیکلی با ریشهای درهمتنیده و دستهای گنجشکوار که خود را ملکویادس مینامید، چیزی را که خودش هشتمین عجایب کیمیاگران دانشمند مقدونیه مینامید، به معرض دید عموم گذاشت. او با دو شمش فلزی از خانهای به خانهی دیگر میرفت و همه از اینکه میدیدند کوزهها، قابلمهها، انبرها و سهپایهها از جای خود به زمین میافتند متحیر شده بودند. صدای جرجر میخها و پیچها میآمد که از تختهها جدا میشدند و حتی اشیایی را که مدتها گم شده بودند، دوباره پیدا شدند و به دنبال آهنربای جادویی ملکویادس به راه افتادند.
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه