
کتاب کاژه
معرفی کتاب کاژه
کتاب الکترونیکی «کاژه» نوشتهٔ زهرا شیرافکن اثری در حوزهٔ داستانهای فارسی معاصر است که نشر نامه مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب با نگاهی به زندگی زنان و خانوادهها در بستر جامعهٔ امروز ایران، روایتگر فرازونشیبهای عاطفی، اجتماعی و خانوادگی شخصیتهایش است. «کاژه» با تمرکز بر تجربههای تلخ و شیرین شخصیت اصلی، به موضوعاتی چون اعتیاد، طردشدگی، تلاش برای بازسازی زندگی و پیوندهای خانوادگی میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کاژه
«کاژه» از زهرا شیرافکن، داستانی بلند و واقعگراست که در قالب ناداستان-داستانی، زندگی دختری جوان به نام «نجوا» را روایت میکند. این کتاب در فضای شهری و اجتماعی ایران معاصر میگذرد و با زبانی صریح و بیپرده، به مسائل و معضلاتی چون اعتیاد، فقر، طلاق، روابط خانوادگی و تلاش برای رهایی از گذشته میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر روایت اولشخص است و خواننده را به درون ذهن و احساسات شخصیت اصلی میبرد. روایت با جزئیات دقیق و توصیفهای ملموس، فضای زندگی شخصیتها را بازآفرینی میکند و مخاطب را با چالشهای روزمره و تصمیمات دشوار روبهرو میسازد. «کاژه» اثری است که در آن، گذشته و حال شخصیتها بهگونهای درهمتنیدهاند و هر فصل، لایهای تازه از زندگی و رنجهای نجوا را آشکار میکند. این کتاب با تمرکز بر تجربههای زنان، بهویژه زنان آسیبدیده، تصویری از مقاومت، امید و جستوجوی هویت فردی ارائه داده است.
خلاصه داستان کاژه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «کاژه» با روایت زندگی «نجوا»، دختری جوان که درگیر اعتیاد و مشکلات خانوادگی است، آغاز میشود. نجوا پس از فرار از خانه به همراه امیرعلی، با واقعیتهای تلخ زندگی روبهرو میشود؛ شوهرش او را ترک میکند و خودش در دام اعتیاد گرفتار میشود. شبهای بیپناهی، کارتونخوابی و تلاش برای زندهماندن، بخشهایی از تجربههای تلخ اوست. در این میان، مادر نجوا نیز پس از سکته، دچار ناتوانی جسمی میشود و نجوا بار مسئولیت مراقبت از او را به دوش میکشد. داستان با بازگشت تدریجی نجوا به زندگی عادی، تلاش برای ترک اعتیاد و یافتن شغل در یک شرکت ادامه پیدا میکند. رابطهٔ پیچیده و پرتنش او با مرتضی، پسرعمویش، و تارا، دوست نزدیکش، بخش مهمی از روایت را شکل میدهد. نجوا در مسیر بازسازی زندگی، با گذشتهٔ خود، احساس گناه، قضاوتهای اطرافیان و فشارهای اجتماعی دستوپنجه نرم میکند. در طول داستان، نجوا با آدمهایی از طبقات مختلف اجتماعی روبهرو میشود و هر برخورد، بخشی از زخمهای قدیمی و امیدهای تازه را در او زنده میکند. روایت، بدون افشای پایان، بر تلاش نجوا برای یافتن هویت، استقلال و آرامش در میان آشوبهای زندگی تمرکز دارد.
چرا باید کتاب کاژه را بخوانیم؟
«کاژه» با پرداختن به موضوعاتی چون اعتیاد، طردشدگی، بازسازی هویت و روابط خانوادگی، تصویری ملموس از زندگی زنان آسیبدیده در جامعهٔ امروز ایران ارائه داده است. این کتاب با روایت صادقانه و بیپرده، خواننده را با واقعیتهای تلخ و امیدبخش زندگی شخصیتها روبهرو میکند. مواجهه با چالشهای روزمره، تلاش برای رهایی از گذشته و جستوجوی امید در دل ناامیدی، از جمله مضامینی هستند که «کاژه» را به اثری تأملبرانگیز تبدیل کردهاند. این کتاب فرصتی برای همدلی با تجربههای کمتر دیدهشده و درک عمیقتر از پیچیدگیهای روابط انسانی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «کاژه» برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و واقعگرایانه، بهویژه کسانی که دغدغهٔ مسائل زنان، اعتیاد، خانواده و بازسازی هویت را دارند، مناسب است. این کتاب برای مخاطبانی که به دنبال روایتهایی صادقانه از زندگی در بستر جامعهٔ معاصر ایران هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب کاژه
«مگر مصیبتی فراتر از این هم وجود داشت؟! در سیاهی شب بیکسوتنهاء داشتم با وضیتی اسفناک هنه نکنان روی آسفالت خیس خودم را جلو میکشیدم و تمام اتفاقات گذشته. درست شبیه به یکفیلم دردناک از مقابل چشمانم میگذشتند و هرلحظه آمچگرسوزی از اعماق سینهام بیرون میجست. حماقت که شاخودم نداشت! من روی زندگی و جوانیام قمار کرده بودم» قمار! حتی خبر نداشتم مادر بیچارهام حالا آوارهی کدام کوچه و خیابان شده است. صدای رعدوبرقی که هوا را روشن و پشتبند آن صدای وحشتناکی تولید کرد رشتهی افکارم را برید. قطرههای باران اینبار با شدت و بیرحمانه بر سر و صورت و بدنم فرود آمدند. با تمام وجودم اسم خدا را فریاد کشیدم. تن نحیفم خیس و خیستر میشد و احساس میکردم هرلحظه ممکن است که روح از بدنم جدا شود. داشتم میان اینهمه گیجی و نگرانی دستوپا میزدم که حضور شخصی را بالای سرم حس کردم. -چی میکشی؟ ۳ [ کازه ! صدایش شبیه به یک زن بود با این تفاوت که زیادی زمخت و کشدار به نظر میرسید. به صورتش چشم دوختم» یکی بود درست شبیه خودم! زمزمه کردم. - هر چی باشه. -چی تو چنته داری؟ - دیگه هیچی. شوهر نامردم هر چی داشتم و نداشتمو برداشت و در رفت. - مردک شغال! بیا بگیر. به دستش چشم دوختم. - بعدا پولش رو برام جور میکنی. با این حرفش چشمانم برق زد بلافاصله نیمخیز شدم؛ از صورتم آب چکه میکرد. احوالم را نامیزان دید که خودش پیشدستی کرد و به سمت مایهی سیاهبختیام رفت و باعث شد وسوسه شوم و دوباره وارد عالم دیگری شدم. مقدارش ناچیز بود و نتوانست مدت زمان زیادی من را سرپا نگه دارد آما فرو رفتن در این خیال آرامبخش» حتی برای مدت اندکی» برایم لازم بود.»
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۶۹ صفحه
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۶۹ صفحه