
کتاب ارنواز و شهرناز
معرفی کتاب ارنواز و شهرناز
کتاب الکترونیکی «ارنواز و شهرناز» نوشتهٔ مرضیه رشیدبیگی و با همکاری اداره کل هنرهای نمایشی رادیو، توسط نشر پژوهشسرا منتشر شده است. این اثر یک نمایشنامه رادیویی است که با الهام از داستانهای شاهنامه، به روایت سرنوشت دو دختر جمشید شاه، ارنواز و شهرناز، میپردازد. فضای کتاب، تلفیقی از اسطوره، درام و عناصر شنیداری است و شخصیتهای آن در بستر حوادث تاریخی و افسانهای ایران باستان شکل گرفتهاند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ارنواز و شهرناز
«ارنواز و شهرناز» اثری در قالب نمایشنامه رادیویی است که توسط مرضیه رشیدبیگی نوشته شده و نشر پژوهشسرا آن را منتشر کرده است. این کتاب با اقتباس از داستانهای شاهنامه، بهویژه روایت سقوط جمشید شاه و به قدرت رسیدن ضحاک، به زندگی و رنجهای دو دختر جمشید، ارنواز و شهرناز، میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر دیالوگهای شنیداری و فضاسازی صوتی است و شخصیتها با استفاده از زبان و صدا جان میگیرند. نمایشنامه در چند پرده روایت میشود و هر بخش با توصیف فضا، گفتوگوهای شخصیتها و رخدادهای دراماتیک پیش میرود. این اثر نهتنها بازتابی از اسطورههای ایرانی است، بلکه تلاش دارد با بهرهگیری از ظرفیتهای نمایشنامهنویسی رادیویی، تخیل و احساس مخاطب را درگیر کند. کتاب بهعنوان بخشی از مجموعه نمایشنامههای رادیویی منتشرشده، فرصتی برای آشنایی با این گونهٔ نمایشی و تجربهٔ متفاوتی از روایتگری در ادبیات معاصر ایران فراهم میکند.
خلاصه کتاب ارنواز و شهرناز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «ارنواز و شهرناز» با سقوط جمشید شاه و آشوب در سرزمین ایران آغاز میشود. ارنواز و شهرناز، دو دختر جمشید، پس از فرار پدرشان، در کاخ شاهی تنها میمانند و برای نجات از خشم مردم و خطر ضحاک، با کمک خاتونی به نام پریزاد، در دالانهای مخفی کاخ پنهان میشوند. در بیرون کاخ، بزرگان کشور برای جلوگیری از فروپاشی هفت پادشاهی، ضحاک بابلی را به پادشاهی میخوانند. ضحاک با مارهای بر دوش و عطش قدرت، وارد کاخ میشود و بهدنبال یافتن دختران جمشید است. در این میان، شخصیتهایی چون گرمایل (حکیمی دانا و پیشگو) و ارمایل (شاگرد سادهدل او) نیز وارد داستان میشوند و با رویاها و پیشبینیهای خود، سرنوشت دختران جمشید را دنبال میکنند. ارنواز و شهرناز که در اسارت و ترس بهسر میبرند، میان امید به بازگشت پدر و وحشت از آیندهای نامعلوم سرگرداناند. پریزاد، که گاه چهرهای وفادار و گاه مرموز دارد، نقش کلیدی در سرنوشت این دو دختر ایفا میکند و آنها را میان امید و ناامیدی، وفاداری و خیانت، و اسارت و رهایی معلق نگه میدارد. در ادامه، ضحاک دستور میدهد دختران جمشید را به نزد او بیاورند و آنها را به سراپرده شاهی میبرد. در این فضای پرتنش، امید به رهایی در قالب شخصیتهایی چون مرغ بیسایه و فریدون (در رویاها و پیشبینیها) زنده میماند. نمایشنامه با تمرکز بر احساسات، گفتوگوها و کشمکشهای درونی شخصیتها، تصویری از رنج، امید، وفاداری و جستوجوی آزادی در دل تاریکی و استبداد ارائه میدهد، بیآنکه پایان داستان را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب ارنواز و شهرناز را بخوانیم؟
این کتاب با بازآفرینی یکی از روایتهای کمتر پرداختهشده شاهنامه، فرصتی برای تجربهٔ نمایشنامه رادیویی در قالب مکتوب فراهم میکند. «ارنواز و شهرناز» با تکیهبر دیالوگهای پرکشش، فضاسازی شنیداری و شخصیتپردازی چندلایه، مخاطب را به دنیای اسطورهای ایران باستان میبرد و او را با دغدغههایی چون قدرت، وفاداری، اسارت و امید روبهرو میسازد. مطالعه این اثر، نهتنها آشنایی با گونهٔ نمایشنامه رادیویی را ممکن میکند، بلکه امکان تأملی تازه بر نقش زنان در اسطورهها و تاریخ ایران را نیز فراهم میآورد. همچنین، علاقهمندان به ادبیات نمایشی و روایتهای اسطورهای میتوانند از این کتاب برای الهام گرفتن در نگارش یا اجرای آثار مشابه بهره ببرند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «ارنواز و شهرناز» برای علاقهمندان به ادبیات نمایشی، نمایشنامهنویسی رادیویی، اسطورههای ایرانی و روایتهای شاهنامهای مناسب است. این کتاب بهویژه برای دانشجویان و پژوهشگران رشتههای هنرهای نمایشی، ادبیات فارسی و تاریخ فرهنگ ایران، و همچنین کسانی که به نقش زنان در متون کلاسیک علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ارنواز و شهرناز
«ارنواز (آشفته) شهرناز! .. شهرناز! .. خواهرکم کجایی؟... (جمعیتی از بیرون کاخ یکباره و دسته جمعی نعره میکشند و قهقه سر میدهند). ارنواز. (لحظهای میخکوب میشود) پروردگارا این مردمان را چه میشود؟ (هراسان دوباره قدم بر میدارد) پس کجایی شهرناز؟ ارنواز شهرناز! .. شهرناز کجایی خواهرم؟ (میایستد) شهرناز! (صدایش در تالار خالی میپیچید. لحظهای سکوت. سپس دری سنگین و بزرگ با نالهای خشک و کشدار به آرامی باز میشود. ارنواز به جانب در مینگرد و بهت زده میماند). ارنواز: ها؟ .. پریزاد: سوی در بیایید! ارنواز: خواهرم؟ (ناگزیر قدم بر میدارد) خواهرم کجاست؟ (به پریزاد نزدیک شده) پریزاد (نزدیک میکروفن): در امنترین مکان... دنبالم بیایید؟ (هردو از در عبور میکنند و درب بزرگ و سنگین با نالهای بسته میشود. از این پس کمترین صدایی از بیرون کاخ شنیده نمیشود). ارنواز: نگفتی؟... کیستی؟ پریزاد: خدمهای ناچیزم. ارنواز: پیش از این در کاخ شاهی ندیده بودمت؟ پریزاد: ناچیزتر از آنم که به چشم آیم.»
حجم
۷۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه
حجم
۷۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۶ صفحه