
کتاب روباه دم بور
معرفی کتاب روباه دم بور
کتاب روباه دم بور نوشتهی داریوش جعفری با تصویرگری امیرحسین صیدیشاهآبادی، اثری داستانی برای کودکان و نوجوانان است که انتشارات پیشوک آن را منتشر کرده است. این کتاب با الهام از متل لکی «رواله دمباز» روایت میشود و در قالب داستانی طنزآمیز و پرماجرا، به بازآفرینی یکی از افسانههای کهن ایرانی میپردازد. نویسنده با زبانی ساده و فضایی خیالانگیز، ماجرای روباهی پیر و حیلهگر را روایت میکند که با نقشههای زیرکانهاش، حیوانات دیگر را به دنبال خود میکشاند. تصویرگریهای رنگی و جذاب کتاب، فضای داستان را برای مخاطبان کودک و نوجوان دلنشینتر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب روباه دم بور
روباه دم بور اثری از داریوش جعفری است که با نگاهی تازه به قصههای فولکلور ایرانی، بهویژه متلهای لکی، داستانی سرگرمکننده و آموزنده را خلق کرده است. این کتاب در ژانر داستان کودک و نوجوان قرار میگیرد و با بهرهگیری از عناصر طنز، تکرار و ریتم، ماجرای روباهی پیر و زیرک را روایت میکند که دیگر توان شکار ندارد و با نقشههایش حیوانات دیگر را به دنبال خود میکشاند. ساختار کتاب بر پایهی تکرار موقعیتها و دیالوگهای موزون بنا شده و هر بار با اضافهشدن حیوانی جدید به جمع، داستان شکل تازهای به خود میگیرد. نویسنده با استفاده از زبان محاورهای و ضربآهنگهای خاص، فضای قصهگویی سنتی را زنده کرده است. روباه دم بور نهتنها سرگرمکننده است، بلکه با لایههایی از نقد اجتماعی و اشاره به ویژگیهای انسانی مانند طمع، فریب و سادهلوحی، مخاطب را به تأمل وامیدارد. این کتاب با تصویرگریهای رنگی و زنده، تجربهای متفاوت از قصههای عامیانه را برای نسل امروز بازآفرینی کرده است.
خلاصه کتاب روباه دم بور
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان روباه دم بور با روباهی پیر و حیلهگر آغاز میشود که دیگر توان شکار ندارد و برای سیرکردن شکمش به نقشههای زیرکانه متوسل میشود. او با آواز و شعرهای تکرارشونده، حیوانات مختلفی چون خر، شیر، ببر، پلنگ، گرگ، کفتار و جوجهتیغی را یکییکی به دنبال خود میکشاند و هرکدام را با وعدهی تجارت و ثروت، سوار بر خود میکند. در هر مرحله، روباه با تکرار شعر مخصوصش، حیوان جدیدی را به جمع اضافه میکند و گروه بزرگتر میشود. اما در مسیر پرخطر کوهستان، هر بار روباه با داستانسرایی و متلگویی، حیوانات را به جان ضعیفترین عضو گروه میاندازد و آنها را قربانی میکند. روباه زیرکانه بخشی از شکار را برای خودش کنار میگذارد و هر بار سرحالتر از بقیه به راه ادامه میدهد. در نهایت، زمانی که فقط شیر و روباه باقی میمانند، روباه با فریبکاری حتی چشمهای شیر را از او میگیرد و در پایان، تلاش میکند شیر را نیز قربانی کند. اما نقشهی آخرش نتیجهی دیگری دارد و داستان با پایانی غیرمنتظره به سرانجام میرسد. این روایت، با طنز و تکرار، همزمان هم سرگرمکننده است و هم لایههایی از نقد رفتارهای انسانی را در خود دارد.
چرا باید کتاب روباه دم بور را بخوانیم؟
روباه دم بور با بازآفرینی یک متل کهن ایرانی، فضایی آشنا و در عین حال تازه برای مخاطبان کودک و نوجوان فراهم کرده است. این کتاب با زبان موزون و تکرارشونده، نهتنها سرگرمکننده است، بلکه بهواسطهی طنز و موقعیتهای خلاقانه، مفاهیمی مانند فریب، طمع، سادهلوحی و پیامدهای آنها را بهشیوهای غیرمستقیم به تصویر کشیده است. تصویرگریهای رنگی و زنده، جذابیت بصری داستان را دوچندان کرده و ریتم داستانی باعث میشود مخاطب تا پایان همراه قصه بماند. روباه دم بور نمونهای از پیوند ادبیات فولکلور با نیازهای نسل امروز است و میتواند به تقویت مهارت شنیداری، درک روایت و آشنایی با فرهنگ بومی کمک کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کودکان و نوجوانانی که به داستانهای حیوانات، افسانههای ایرانی و قصههای طنز علاقه دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای والدین، مربیان و آموزگارانی که بهدنبال قصههایی با پیامهای اخلاقی و اجتماعی برای جمعخوانی یا قصهگویی هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب روباه دم بور
«روباه ذمبور با چشمهای شور، فکرهای ناجور. کلاه پیچپیچ. دستهاش پر از هیچ. پیر شده بوده پیرِ پیرِ پیر. دیگر خبری از زرنگبازیها و چابکدویدنها و خرگوش و موش و پرنده و مرغ و خروس شکار کردنهایش نبود. او حتی نای شکار کردن یک موش کور هم نداشت. این بود که تصمیم گرفت از فکرهای ناجورش برای سیر کردن شکمش استفاده کند. روباه دمبور، هی فکر کرد و رفت. هی فکر کرد و آمد. هی فکر کرد و رفت. هی فکر کرد و آمد! تا اینکه از دور خری دید که تنهایی توی مرغزار علف میخورد. چشمش که به خر افتاد، «بینگ!!» از مخش جرقهای شنید! پس شروع کرد به آواز خواندن: «روباه دمبور با چشمای شور، فکرای ناجور. کلاه پیچ پیچ. دستاش پر از هیچ» میره تجارت. شایدم غارت. پول در بیاره پول فراوون. بشه صاحب کلی آب و نون!» خر تا روباه را دید و حرفهایش را شنید، گفت: «عمو روباه جون! منم میبری؟ برا نوکری، برا باربری!؟» روباه دمبور گفت: «باشه عزیزم. شرطش اینه که سوارت بشم.» خر قبول کرد و هردو به سوی سرنوشت به راه افتادند.»
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه