کتاب قلب کاغذی دانیال طاهرپور + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب قلب کاغذی

کتاب قلب کاغذی

دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب قلب کاغذی

کتاب الکترونیکی «قلب کاغذی» نوشتهٔ «دانیال طاهرپور» اثری است که نشر زرین اندیشمند آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهٔ داستان‌های فارسی معاصر قرار می‌گیرد و با نگاهی به زندگی، مرگ، خانواده و رازهای پنهان، روایتی از سوگواری و جست‌وجوی حقیقت را پیش روی خواننده می‌گذارد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب قلب کاغذی

«قلب کاغذی» اثری داستانی است که در قالب رمان معاصر فارسی نوشته شده و فضای آن حول محور یک فقدان تلخ و جست‌وجوی حقیقت شکل گرفته است. داستان در بستر زندگی یک خانوادهٔ شهری ایرانی روایت می‌شود و با تمرکز بر شخصیت دکتر کاوه، پدری که فرزندش را از دست داده، به واکاوی لایه‌های پنهان روابط خانوادگی، خاطرات گذشته و رازهای ناگفته می‌پردازد. این کتاب با نثری واقع‌گرا و جزئی‌نگر، فضای شهری و خانوادگی را به تصویر می‌کشد و از خلال روایت‌های موازی، گذشته و حال شخصیت‌ها را به هم پیوند می‌زند. ساختار رمان مبتنی بر روایت خطی و گاه بازگشت به گذشته است و با استفاده از دیالوگ‌های طبیعی و توصیف‌های ملموس، خواننده را به دل ماجرای سوگ و جست‌وجو می‌برد. دغدغه‌های مهاجرت، بحران‌های هویتی، روابط والد و فرزند و تأثیر گذشته بر اکنون، از جمله مضامین اصلی این اثر هستند. «قلب کاغذی» با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و ذهنیات شخصیت‌ها، تصویری از جامعهٔ معاصر ایران و چالش‌های فردی و جمعی آن ارائه می‌دهد.

خلاصه داستان قلب کاغذی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «قلب کاغذی» با روایت زندگی دکتر کاوه آغاز می‌شود؛ پزشکی که پس از ابتلا به بیماری مزمن ریوی و از دست دادن پسرش کیوان، درگیر سوگواری و تردیدهای عمیق می‌شود. مرگ کیوان در ظاهر یک حادثهٔ غرق‌شدگی است، اما پیام ناشناسی که به دست دکتر می‌رسد، او را به این فکر می‌اندازد که شاید حقیقتی تلخ‌تر در پس این اتفاق نهفته باشد. دکتر کاوه با مرور خاطرات، گفت‌وگو با همسرش نسرین و جست‌وجو در میان وسایل و نوشته‌های پسرش، به دنبال سرنخ‌هایی از زندگی و مرگ کیوان می‌گردد. در این مسیر، روابط خانوادگی، اختلافات قدیمی با برادرش کیومرث و گذشتهٔ پر فراز و نشیب خانواده کاوه نیز بازخوانی می‌شود. دکتر با پیگیری نشانه‌ها، به ارتباط احتمالی کیوان با شرکت صنایع غذایی «به خرم» و مدیر آن، نورا تقوایی، مشکوک می‌شود و فرضیه‌هایی دربارهٔ پولشویی و نقش این شرکت در ماجرای مرگ پسرش مطرح می‌کند. در کنار این جست‌وجوها، دفترچهٔ خاطرات و نوشته‌های کیوان، دغدغه‌های او دربارهٔ مهاجرت، خانواده و آینده را آشکار می‌سازد. داستان با تلاقی گذشته و حال، و تلاش دکتر برای یافتن حقیقت، پیش می‌رود و لایه‌های پنهان روابط خانوادگی و اجتماعی را به تصویر می‌کشد، بی‌آنکه پایان ماجرا را به‌طور کامل افشا کند.

چرا باید کتاب قلب کاغذی را بخوانیم؟

این کتاب با روایتی صادقانه و بی‌پرده، تجربهٔ سوگ، تردید و جست‌وجوی حقیقت را در بستر یک خانوادهٔ ایرانی به تصویر می‌کشد. «قلب کاغذی» نه‌تنها به معمای مرگ یک جوان می‌پردازد، بلکه دغدغه‌های نسلی را بازتاب می‌دهد که میان ماندن و رفتن، گذشته و آینده، و عشق و وظیفه سرگردان است. پرداختن به روابط والد و فرزند، بحران‌های هویتی و اجتماعی، و بازنمایی فضای شهری معاصر، این اثر را به انتخابی قابل تأمل برای علاقه‌مندان به داستان‌های واقع‌گرایانه و اجتماعی تبدیل کرده است. خواندن این کتاب فرصتی است برای هم‌دلی با شخصیت‌هایی که درگیر فقدان، خاطره و امید هستند و در عین حال، تصویری از جامعه و خانوادهٔ امروز ایران را ارائه می‌دهند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ «قلب کاغذی» برای علاقه‌مندان به رمان‌های معاصر فارسی، دوست‌داران داستان‌های خانوادگی و کسانی که به موضوعاتی مانند سوگواری، مهاجرت، بحران هویت و روابط والد و فرزند علاقه دارند، مناسب است. این کتاب به‌ویژه برای کسانی که دغدغهٔ فهم پیچیدگی‌های روابط انسانی و تأثیر گذشته بر اکنون را دارند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب قلب کاغذی

«به سنگ قبر دست کشید. گونه‌ها و پیشانی پسرش را نوازش کرد. از بطری آبی که همراه داشت ریخت روی تصویر و نام کیوان کاوه. غبار روی قبر را شست. قطره‌های کوچک اشک از چشم‌هایش سر خوردند پایین. گفت: «دلم برات تنگ شده باباه هیچ وقت فکر نمی‌کردم این طوری بشه. (سرفه) من پدر خوبی نبودم. وقتی پدر خوبی نباشی» هیچی نیستی. نه آدم خوبی هستی نه پزشک خوبی. کوتاهی کردم (سرفه) تولد چهل و پنج سالگی مادرت رو یادته؟ (سرفه) بهم زنگ زدی. گفتی تولد مامانه. چه قدر ذوق داشتی. بهت قول دادم که خودمو می‌رسونم. همه‌ی کاراشو خودت کردیء کادو گرفتی» کیک سفارش دادی. من نیومدم. دیر رسیدم...» بغضش ترکید. اشک‌هایش سرازیر شدند. جرعه ای آب نوشید و باقی اش را ربخت روی صورتش. ادامه داد: «بد قولی کردم. منو ببخش پسرم. (سرفه) مادرت همیشه جور منو می‌کشید ولی الان که تو نیستی گذاشته رفته. خونه خیلی سوت و کور شده بابا! باید بیای و ببینی. به اتاقت دست نزدیم. همون شکلیه که آخرین بار بود. (سرفه) ... می‌دونی؟ دفعه‌ی بعد که همدیگرو ببینیم این سنگ بین مون فاصله نمی‌اندازه. راحت همدیگرو بغل می‌کنيم. دلم برات تنگ شده بابا! قول می‌دم پیداش کنم. این بار قولم قوله. پیداش می‌کنم.» گوشه‌ی قبر را بوسید. اشک‌هایش را با آستین پالتو پاک کرد. برخاست و رفت طرف ماشین. سرمای هوا استخوان سوز شده بود. نشست پشت فرمان. از اسپری سالمترول یک کام گرفت و نفس عمیقی کشید. تردید را کنار گذاشت و با نسرین همسرش تماس گرفت: - ال سلام نسرین سالام چه طوری؟ خوبم تو چه طوری؟ حالت بهتره؟ اره (سرفه)... خوبم. نسرین تو آون سه نفری که همراه کیوان بودن رو می‌شناسی؟ شماره تلفنی آدرسی نداری ازشون؟ مهرداد! هفت ماه گذشته شاید... دو دیقه گوش کن چی می گم. فقط دو دیقه. آدرس يا شماره تلفنی نداری؟ بعد از شیش ماه زنگ زدی این چه سوالیه می‌پرسی؟ معلومه که ندارم. نه» فقط فرهاد چند باری آومده بود خونه‌مون. می‌دونم جنت اره همین. خبله خوب خداحافظ. خداحافظ.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان