کتاب قلب کاغذی دانیال طاهرپور + دانلود نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب قلب کاغذی

کتاب قلب کاغذی

دسته‌بندی:
امتیاز
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قلب کاغذی

کتاب قلب کاغذی نوشته دانیال طاهرپور اثری است که آن را نشر زرین اندیشمند منتشر کرده است. این کتاب در دسته‌ی داستان‌های فارسی معاصر قرار می‌گیرد و با نگاهی به زندگی، مرگ، خانواده و رازهای پنهان، روایتی از سوگواری و جست‌وجوی حقیقت را پیش روی خواننده می‌گذارد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب قلب کاغذی

کتاب قلب کاغذی اثری داستانی است که در قالب رمان معاصر فارسی نوشته شده و فضای آن حول محور فقدانی تلخ و جست‌وجوی حقیقت شکل گرفته است. داستان در بستر زندگی خانواده‌ای شهری ایرانی روایت می‌شود و با تمرکز بر شخصیت دکتر کاوه، پدری که فرزندش را از دست داده، لایه‌های پنهان روابط خانوادگی، خاطرات گذشته و رازهای ناگفته را می‌کاود. این کتاب با نثری واقع‌گرا، فضای شهری و خانوادگی را به تصویر می‌کشد و از خلال روایت‌های موازی، گذشته و حال شخصیت‌ها را به هم پیوند می‌زند. 

ساختار رمان قلب کاغذی بر پایه‌ی روایت خطی و گاه بازگشت به گذشته است و خواننده را به دل ماجرای سوگ و جست‌وجو می‌برد. دغدغه‌های مهاجرت، بحران‌های هویتی، روابط والد و فرزند و تأثیر گذشته بر اکنون، ازجمله مضامین اصلی این اثر هستند. دانیال طاهرپور در این اثر با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و ذهنیات شخصیت‌ها، تصویری از جامعه‌ی معاصر ایران و چالش‌های فردی و جمعی آن ارائه می‌دهد.

خلاصه داستان قلب کاغذی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! 

 داستان قلب کاغذی با روایت زندگی دکتر کاوه آغاز می‌شود؛ پزشکی که پس از ابتلا به بیماری مزمن ریوی و ازدست‌دادن پسرش کیوان، درگیر سوگواری و تردیدهای عمیق می‌شود. مرگ کیوان در ظاهر حادثه‌ی غرق‌شدگی است، اما پیام ناشناسی که به دست دکتر می‌رسد، او را به این فکر می‌اندازد که شاید حقیقتی تلخ‌تر در پس این اتفاق نهفته باشد. دکتر کاوه با مرور خاطرات، گفت‌وگو با همسرش نسرین و جست‌وجو در میان وسایل و نوشته‌های پسرش، به‌دنبال سرنخ‌هایی از زندگی و مرگ کیوان می‌گردد. در این مسیر، روابط خانوادگی، اختلافات قدیمی و گذشته‌ی پرفرازونشیب خانواده کاوه نیز بازخوانی می‌شود. دکتر با پیگیری نشانه‌ها، به ارتباط احتمالی کیوان با شرکت صنایع غذایی به خرم و مدیر آن، نورا تقوایی، مشکوک می‌شود و فرضیه‌هایی درباره‌ی پولشویی و نقش این شرکت در ماجرای مرگ پسرش مطرح می‌کند. در کنار این جست‌وجوها، دفترچه‌ی خاطرات و نوشته‌های کیوان، دغدغه‌های او درباره‌ی مهاجرت، خانواده و آینده را آشکار می‌سازد. داستان با تلاقی گذشته و حال و تلاش دکتر برای یافتن حقیقت پیش می‌رود و بی‌آنکه پایان ماجرا را به‌طور کامل افشا کند، لایه‌های پنهان روابط خانوادگی و اجتماعی را به تصویر می‌کشد.

چرا باید کتاب قلب کاغذی را بخوانیم؟

این کتاب تجربه‌ی سوگ، تردید و جست‌وجوی حقیقت را در بستر خانواده‌ای ایرانی به تصویر می‌کشد. قلب کاغذی نه‌تنها معمای مرگ جوانی را مطرح می‌کند، بلکه دغدغه‌های نسلی را بازتاب می‌دهد که میان ماندن و رفتن، گذشته و آینده و عشق و وظیفه سرگردان است. پرداختن به روابط والد و فرزند، بحران‌های هویتی و اجتماعی و بازنمایی فضای شهری معاصر، این اثر را به انتخابی تأمل‌برانگیز برای علاقه‌مندان به داستان‌های واقع‌گرایانه و اجتماعی تبدیل کرده است. خواندن این کتاب فرصتی است برای همدلی با شخصیت‌هایی که درگیر فقدان، خاطره و امید هستند و درعین‌حال تصویری از جامعه و خانواده‌ی امروز ایران ارائه می‌دهند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعه‌ی قلب کاغذی برای علاقه‌مندان به رمان‌های معاصر فارسی، دوستداران داستان‌های خانوادگی و کسانی که به موضوعاتی مانند سوگواری، مهاجرت، بحران هویت و روابط والد و فرزند علاقه دارند، مناسب است. این کتاب به‌ویژه به کسانی که دغدغه‌مند فهم پیچیدگی‌های روابط انسانی و تأثیر گذشته بر اکنون هستند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب قلب کاغذی

«به سنگ قبر دست کشید. گونه‌ها و پیشانی پسرش را نوازش کرد. از بطری آبی که همراه داشت ریخت روی تصویر و نام کیوان کاوه. غبار روی قبر را شست. قطره‌های کوچک اشک از چشم‌هایش سر خوردند پایین. گفت: «دلم برات تنگ شده بابا هیچ وقت فکر نمی‌کردم این طوری بشه. (سرفه) من پدر خوبی نبودم. وقتی پدر خوبی نباشی هیچی نیستی. نه آدم خوبی هستی نه پزشک خوبی. کوتاهی کردم (سرفه) تولد چهل و پنج سالگی مادرت رو یادته؟ (سرفه) بهم زنگ زدی. گفتی تولد مامانه. چه قدر ذوق داشتی. بهت قول دادم که خودمو می‌رسونم. همه‌ی کاراشو خودت کردی کادو گرفتی» کیک سفارش دادی. من نیومدم. دیر رسیدم...» بغضش ترکید. اشک‌هایش سرازیر شدند. جرعه ای آب نوشید و باقی اش را ریخت روی صورتش. ادامه داد: «بد قولی کردم. منو ببخش پسرم. (سرفه) مادرت همیشه جور منو می‌کشید ولی الان که تو نیستی گذاشته رفته. خونه خیلی سوت و کور شده بابا! باید بیای و ببینی. به اتاقت دست نزدیم. همون شکلیه که آخرین بار بود. (سرفه) ... می‌دونی؟ دفعه‌ی بعد که همدیگرو ببینیم این سنگ بین مون فاصله نمی‌اندازه. راحت همدیگرو بغل می‌کنیم. دلم برات تنگ شده بابا! قول می‌دم پیداش کنم. این بار قولم قوله. پیداش می‌کنم.» گوشه‌ی قبر را بوسید. اشک‌هایش را با آستین پالتو پاک کرد. برخاست و رفت طرف ماشین. سرمای هوا استخوان سوز شده بود. نشست پشت فرمان. از اسپری سالمترول یک کام گرفت و نفس عمیقی کشید. تردید را کنار گذاشت و با نسرین همسرش تماس گرفت: - الو سلام نسرین سالام چه طوری؟ خوبم تو چه طوری؟ حالت بهتره؟ اره (سرفه)... خوبم. نسرین تو اون سه نفری که همراه کیوان بودن رو می‌شناسی؟ شماره تلفنی آدرسی نداری ازشون؟ مهرداد! هفت ماه گذشته شاید... دو دیقه گوش کن چی می گم. فقط دو دیقه. آدرس یا شماره تلفنی نداری؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان