
کتاب آخرین فردای او
معرفی کتاب آخرین فردای او
کتاب آخرین فردای او نوشتهی آدام کرافت و با ترجمهی مریم حیدری، اثری در ژانر ادبیات داستانی و معمایی است که انتشارات کتاب مرو آن را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. این رمان با روایتی پرکشش و شخصیتپردازی دقیق، داستان خانوادهای را روایت میکند که ناگهان با گمشدن دختر خردسالشان روبهرو میشوند. کرافت با بهرهگیری از زاویهدیدهای مختلف و پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، فضایی پرتنش و واقعگرایانه خلق کرده است. دغدغههای والدین، چالشهای زندگی مشترک و اضطرابهای ناشی از بحران، در بستر داستانی معمایی و پرتعلیق به تصویر کشیده شدهاند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آخرین فردای او
آخرین فردای او رمانی معمایی و روانشناختی از آدام کرافت است که با تمرکز بر زندگی یک خانوادهی سهنفره، به بررسی بحرانهای ناگهانی و تأثیر آنها بر روابط خانوادگی میپردازد. داستان در بستر زندگی روزمرهی نیک و تاشا، زوجی با دغدغههای شغلی و خانوادگی، آغاز میشود و با گمشدن ناگهانی دختر پنجسالهشان، الی، به اوج میرسد. کرافت با روایت متناوب از دیدگاه هر دو والد، لایههای مختلف شخصیتها و روابط میان آنها را آشکار میکند. فضای داستان، تلفیقی از اضطراب، ناامیدی و امید است و نویسنده با جزئینگری، فشارهای روانی و اجتماعی را که بر خانواده وارد میشود، بهخوبی به تصویر کشیده است. ساختار کتاب بر پایهی فصلهای کوتاه و روایتهای متقاطع استوار است که باعث میشود خواننده همواره درگیر تعلیق و تردید باقی بماند. این اثر، علاوهبر جنبهی معمایی، به موضوعاتی چون مسئولیتپذیری والدین، تعادل میان کار و خانواده و تأثیر بحران بر هویت فردی و جمعی میپردازد.
خلاصه داستان آخرین فردای او
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با صبحی معمولی در خانهی نیک و تاشا آغاز میشود؛ صبحی که با دغدغههای همیشگی، بحثهای کوچک و آمادهکردن الی برای مدرسه سپری میشود. نیک، نویسندهای که با فشارهای شغلی و ضربالاجلهای ناشر دستوپنجه نرم میکند، مسئولیت رساندن دخترش به مدرسه را بر عهده دارد. تاشا نیز بهدلیل شغلش، زودتر خانه را ترک میکند و هر دو والد، هرکدام بهنوعی با احساس ناکامی و فشارهای زندگی مواجهاند. در جریان آمادهسازی الی برای رفتن به مدرسه، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد: نیک برای آوردن نقاشیای که الی کشیده، لحظهای او را تنها میگذارد و وقتی بازمیگردد، دخترش ناپدید شده است. وحشت و سردرگمی جایگزین روزمرگی میشود و نیک با اضطراب، جستوجو را آغاز میکند. تماس با پلیس، بازجوییهای اولیه و حضور مأموران در خانه، فضای داستان را بهسمت معمایی پرتنش سوق میدهد. در ادامه، روایت میان نیک و تاشا جابهجا میشود و هرکدام با احساس گناه، نگرانی و سرزنش خود و دیگری، سعی میکنند با بحران پیشآمده کنار بیایند. پلیس با بررسی شواهد، بازجویی از والدین و همسایهها و جستوجوی سرنخها، تلاش میکند حقیقت را کشف کند. در این میان، گذشتهی خانواده، روابط میان اعضا و حتی شایعات محلی دربارهی همسایهها نیز وارد داستان میشود و لایههای تازهای از ابهام و تردید را به روایت میافزاید. تعلیق اصلی داستان حول این پرسش شکل میگیرد که چه بر سر الی آمده و آیا خانواده میتواند دوباره به آرامش برسد یا نه.
چرا باید کتاب آخرین فردای او را بخوانیم؟
این کتاب با روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، تجربهای متفاوت از یک داستان معمایی خانوادگی ارائه میدهد. پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، دغدغههای والدین و چالشهای تربیت فرزند، در کنار تعلیق و فضای پرتنش، باعث شده است که داستان صرفاً به یک معمای پلیسی محدود نشود. روایت متناوب از دیدگاه نیک و تاشا، امکان همذاتپنداری با هر دو شخصیت را فراهم میکند و خواننده را با پیچیدگیهای روابط انسانی و تأثیر بحران بر روان افراد روبهرو میسازد. همچنین، اثر بهخوبی نشان میدهد که چگونه یک حادثهی ناگهانی میتواند بنیانهای یک خانواده را به چالش بکشد و هرکدام از اعضا را وادار به بازنگری در نقش و مسئولیتهای خود کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان رمانهای معمایی و روانشناختی، کسانی که به موضوعات خانوادگی و روابط والد-فرزند توجه دارند و افرادی که به دنبال داستانهایی با تعلیق و فضای پرتنش هستند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغهی تعادل میان کار و زندگی شخصی دارند یا با بحرانهای ناگهانی در زندگی مواجه شدهاند، این اثر میتواند قابلتأمل باشد.
بخشی از کتاب آخرین فردای او
نان تست سوخته با قهوهی یخ کرده هرگز ترکیب محبویم نبوده است؛ اما کم کم دارد از آن حوشم میآید. البته مدتی طول کشید تا این اتفاق بیفتد. دیگر حتی زحمت تراشیدن تکههای سیاه و سوختهی تست رابه خودم نمیدهم؛ اما هنوز قهوهام را در مایکروفر گرم میکنم. با طعم قهوهی یخکرده میتوانم کنار بيایم؛ اما قهوهی ولرم فرق زیادی با شاش سگ برایم نمیکند. حالا که اعتیاد به کافئین بهاندازهی کافی بد است» پس لاقل از طعم خوبش لذت ببرم. مایکروفر سه بار بوق میزند تابه من بگوید قهوهام گرم شده است. وقتی تکهی دیگری از نان تستم را میجوم و تکهی بزرگی از خردهنانها را روی زمین میریزم؛ صدای تیز سوت مایکروفر جمجمهام را سوراخ میکند و وارد مغزم میشود. فکر آزاردهندهای که در حط مقدم ذهنم ایستاده است. می گوید این کتاب لعنتی هرگز قرار نیست تمام شود. هفتهی آینده یک سال از روزی که نوشتنش را شروع کردم می گذرد. به این ترتیب سومین مهلتی هم که ناشر برایم تعیین کرده است؛ دارد نقض میشود. پیت میگوید این آخرین مهلتم است. میدانم که اين بار حرفش کاملا چلی است: واقعاً این روزها دارم به این فکر میکنم که بهتر است کل این ایده را پاره کنم و دور بیندازم و ایدهی کاملاً جدیدی را شسروع کنم. به هر حال تزاستن هر کابی بعتر از نلواتن است:
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
نظرات کاربران
داستان با گم شدن کودک خردسال نویسنده ای آغاز می شود شروع داستان قوی و شخصیت ها کاملا باورپذیرتر شما بی صبرانه قصه را دنبال میکنید اما رفته رفته فضای پر شور و هیجان داستان افت میکند شخصیت های داستان