
کتاب ای کاش زودتر
معرفی کتاب ای کاش زودتر
کتاب الکترونیکی «ای کاش زودتر» نوشتهٔ سیداحمد رضوی اثری از نشر معارف است که به دغدغهها و مسائل نوجوانان، بهویژه دختران دبیرستانی، میپردازد. این کتاب در قالب داستانی واقعگرا، با محوریت زندگی روزمرهٔ نوجوانان و چالشهای اجتماعی و خانوادگی آنها، تلاش میکند مفاهیمی مانند هویت، آزادی، مسئولیت اجتماعی و روابط انسانی را به تصویر بکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ای کاش زودتر
«ای کاش زودتر» اثری داستانی است که با روایتی نزدیک به زندگی نوجوانان، به ویژه دختران دبیرستانی، دغدغهها و مسائل روزمرهٔ آنها را بازتاب میدهد. نویسنده، سیداحمد رضوی، با انتخاب قالب رمان نوجوان، فضایی خلق کرده که در آن شخصیتها با مسائل هویتی، خانوادگی، اجتماعی و اخلاقی دستوپنجه نرم میکنند. داستان در بستر مدرسه و خانواده شکل میگیرد و با ورود معلمی جدید به کلاس، گفتوگوهایی دربارهٔ موضوعاتی چون تجربه، آزادی، قضاوت، تفاوتهای جنسیتی و مسئولیت اجتماعی شکل میگیرد. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص و دیالوگهای زنده میان دانشآموزان و معلم بنا شده است. این اثر با بهرهگیری از زبان و فضای نوجوانانه، تلاش دارد مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را در قالب داستانی ملموس و قابل لمس برای مخاطب نوجوان مطرح کند. کتاب در دورهای معاصر و در فضای شهری ایران روایت میشود و به موضوعات روز جامعه، از جمله جنبشهای اجتماعی، شبکههای مجازی و چالشهای هویتی نوجوانان میپردازد.
خلاصه داستان ای کاش زودتر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «ای کاش زودتر» حول محور زندگی دختری نوجوان به نام «درسا» و دوستانش در یک مدرسهٔ دخترانه میچرخد. با ورود معلم ادبیات جدید، خانم شاکری، فضای کلاس دچار تغییر میشود و گفتوگوهایی دربارهٔ موضوعات مهمی مانند تجربه، آزادی، قضاوت و مسئولیت اجتماعی شکل میگیرد. درسا و دوستانش هرکدام با مسائل شخصی و خانوادگی خود روبهرو هستند؛ از دغدغههای مربوط به روابط خانوادگی و محدودیتهای اجتماعی گرفته تا چالشهای ارتباطی با جنس مخالف و مواجهه با فضای مجازی. داستان با روایت اتفاقات روزمره، گفتوگوهای صمیمی و گاه چالشبرانگیز میان دانشآموزان و معلم، به تدریج به موضوعات عمیقتری مانند تفاوتهای جنسیتی، معنای آزادی، اهمیت تجربه و نقش قانون در جامعه میپردازد. درسا درگیر رابطهای عاطفی با پسری به نام شادمهر میشود که این رابطه به تهدید و باجخواهی ختم میشود و او را در موقعیت دشواری قرار میدهد. در کنار این خط اصلی، داستانهایی از قضاوتهای اجتماعی، فشارهای خانوادگی، دغدغههای پوشش و هویت، و تلاش برای یافتن راهی برای بیان خود و رسیدن به آرامش و موفقیت روایت میشود. کتاب با طرح پرسشهایی دربارهٔ معنای واقعی آزادی، مسئولیت فردی و اجتماعی، و اهمیت انتخابهای آگاهانه، مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزشها و هویت خود دعوت میکند، بیآنکه پایان داستان را افشا کند.
چرا باید کتاب ای کاش زودتر را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به مسائل روزمره و دغدغههای واقعی نوجوانان، بهویژه دختران، بستری فراهم میکند تا مخاطب با چالشهای هویتی، اجتماعی و خانوادگی خود همذاتپنداری کند. «ای کاش زودتر» با روایت داستانی ملموس و شخصیتهایی باورپذیر، به موضوعاتی چون آزادی، مسئولیت، قضاوت اجتماعی و تفاوتهای جنسیتی میپردازد و تلاش میکند راههایی برای مواجهه با مشکلات و تصمیمگیریهای مهم زندگی نوجوانان نشان دهد. این اثر فرصتی برای بازاندیشی دربارهٔ ارزشها، انتخابها و نقش فرد در جامعه فراهم میکند و با طرح پرسشهای اساسی، مخاطب را به تفکر و گفتوگو دربارهٔ مسائل مهم زندگی دعوت میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای نوجوانان، بهویژه دختران دبیرستانی که با دغدغههای هویتی، اجتماعی و خانوادگی روبهرو هستند، مناسب است. همچنین والدین، معلمان و مشاورانی که با نوجوانان سروکار دارند، میتوانند با خواندن این اثر، درک بهتری از دنیای ذهنی و چالشهای نسل نوجوان به دست آورند.
بخشی از کتاب ای کاش زودتر
«ذهن ما باغچه است گل در آن باید کاشت گرنکاری گل من! علف هرز در آن میروید زحمت کاشتن یک گل سرخ کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است گل بکاریم بیا تا مجال علف هرز فراهم نشود.» از خانم شاکری خواستم که دوباره شعر را بخواند. خانم شاکری دوباره خواند. آتوسا دارد تند تند آن را مینویسد و بقیه غرق لذت شنیدن شعرند. آخر زنگ بود. خانم شاکری در حالی که ورقههای روی میز را مرتب میکرد گفت: «بچهها آرومتر حرف بزنین که مزاحم بقیه کلاسا نشین.» حوصلهام سر رفته بود. سارینا از صندلی جلو سرش را به طرفم برگرداند. به صورتم زل زد و با آب و تاب گفت: «درسا منم میخوام ژل بزنم. آدرس جایی که رفتی رو میدی! البته نمیخوام به بزرگی لبای تو بشن.» در حالی که توی آینه به لبهایم نگاه میکردم گفتم: «آره چرا که نه! اتفاقاً تو صورتت تبله بهت میاد.»
حجم
۷٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۷٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه