
کتاب زخم زن
معرفی کتاب زخم زن
کتاب الکترونیکی زخمزن نوشتهٔ «هانیه کسائیفر» اثری است که نشر ثالث در سال ۱۴۰۳ آن را منتشر کرده است. این کتاب در قالب داستانی معاصر، به روایت زندگی زنی به نام «مینا» میپردازد که درگیر روابط خانوادگی، دغدغههای روزمره و کشمکشهای درونی خود است. روایت کتاب با نگاهی جزئینگر و دقیق، لایههای مختلف احساسات و تجربههای شخصیت اصلی را به تصویر میکشد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زخم زن اثر هانیه کسائی فر
در کتاب «زخمزن» به قلم «هانیه کسائیفر»، با داستانی معاصر روبهرو هستیم که در آن زندگی روزمرهٔ یک زن، با تمام جزئیات و فرازونشیبهایش روایت میشود. کتاب در قالب رمان نوشته شده و تمرکز آن بر تجربههای شخصی، روابط خانوادگی و اجتماعی و دغدغههای ذهنی شخصیت اصلی است. نویسنده با زبانی دقیق و توصیفگر، فضای خانه، روابط میان اعضای خانواده و حتی جزئیترین احساسات را به تصویر کشیده است.
کتاب «زخمزن» در بستری واقعگرایانه، به موضوعاتی مانند تنهایی، اضطراب، نقشهای جنسیتی و تلاش برای حفظ تعادل میان خواستههای فردی و انتظارات اجتماعی میپردازد. ساختار کتاب «زخمزن» بهگونهای است که خواننده را به درون ذهن و زندگی شخصیت اصلی میبرد و او را با چالشها و احساساتش همراه میکند. این اثر نمونهای از داستان معاصر ایرانی است که با تمرکز بر زندگی زنان و مسائل روزمره، تصویری ملموس از جامعهٔ امروز ارائه میدهد.
خلاصه داستان زخم زن
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان «زخمزن» با روایت زندگی «مینا» آغاز میشود؛ زنی که درگیر نقشهای مختلف همسر، مادر و دختر است و تلاش میکند میان انتظارات خانواده و نیازهای شخصی خود تعادل برقرار کند. روایت با صحنهای از آشپزخانه و پختن پیراشکی برای دخترش «نهال» شروع میشود؛ جایی که «مینا» مجبور است گوشت را در غذا پنهان کند تا «نهال»، که از گوشت بدش میآید، پروتئین کافی دریافت کند. این جزئیات روزمره بهانهای میشود برای ورود به لایههای عمیقتر زندگی شخصیت اصلی. در ادامه، تماس مادر «مینا» دربارهٔ سالگرد شوهرخاله، او را به دل جمع خانواده و فامیل میبرد؛ جایی که احساس دوربودن از آدمها و فشارهای اجتماعی بر او سنگینی میکند. «مینا» در مواجهه با مادر، دخترش «نهال»، همسرش «رهام» و سایر اعضای خانواده، مدام در حال سنجیدن رفتارها و تلاش برای رفتار درست است. خاطرات کودکی، مرگ عزیزان و حتی ماجرای ماهیقرمز «نهال» که زیر درخت دفن شده، بهشکل نمادین در ذهن «مینا» مرور میشوند و به تجربههای اکنون او گره میخورند.
یکی از خطوط اصلی داستانْ مواجههٔ «مینا» با گربهها و پرندههاست؛ حیواناتی که هرکدام نماد بخشی از احساسات و خاطرات او هستند. ورود گربهها به انباری خانه و واکنشهای متفاوت اعضای خانواده بهانهای میشود برای بازخوانی رابطههای گذشته و حال. در بخشهایی از داستان، «مینا» با تخم پرندهای که روی دامنش افتاده، مواجه میشود و تصمیم میگیرد از آن مراقبت کند؛ این اتفاق بهنوعی استعاره از مسئولیت، دلسوزی و ترسهای پنهان اوست. در طول روایت، «مینا» با چالشهایی مانند تنهایی، اضطراب، احساس گناه و تلاش برای حفظ هویت فردی روبهرو است. او در میان فشارهای اجتماعی و خانوادگی، مدام در حال گفتوگو با خود و سنجیدن درست و غلطِ رفتارهایش است. داستان با جزئیات دقیق و توصیفهای ملموس، فضای ذهنی و عاطفی شخصیت اصلی را به تصویر میکشد و خواننده را با دغدغههای او همراه میکند، بیآنکه پایانی واضح ارائه دهد.
چرا باید کتاب زخم زن را بخوانیم؟
کتاب «زخمزن» با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و دغدغههای ذهنی یک زن معاصر، تصویری صادقانه و بیپرده از روابط خانوادگی، نقشهای جنسیتی و فشارهای اجتماعی ارائه میدهد. این کتاب برای کسانی که به روایتهای واقعگرایانه و شخصیتمحور علاقه دارند، فرصتی است تا با لایههای پنهان احساسات و تجربههای زنان در جامعهٔ امروز آشنا شوند. روایت کتاب با تمرکز بر جزئیات و لحظات بهظاهر ساده، نشان میدهد چگونه مسائل کوچک میتوانند به دغدغههای بزرگ ذهنی و عاطفی تبدیل شوند. همچنین،حضور نمادین حیوانات و عناصر طبیعت در داستانْ به غنای معنایی اثر افزوده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای معاصر ایرانی، بهویژه کسانی که دغدغههای هویتی، روابط خانوادگی، نقشهای جنسیتی و چالشهای زنان در جامعه را دنبال میکنند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به روایتهای شخصیتمحور و جزئینگر علاقه دارند، انتخابی قابلتوجه خواهد بود.
بخشی از کتاب زخم زن
«کليد برداشته بودم. احساس کردم چيزی از وجودم کنده شد و افتاد. به رهام دروغ گفتم. منی که هرگز به رهام هيچ دروغی، نه بزرگ نه کوچک، نگفته بودم. هیچوقت دليلی نداشت بخواهم چيزی را از رهام پنهان کنم. سخت نمیگرفت بهم. دليل و بهانهای برای پنهانکاری و دروغ دستم نمیداد. حالا با يک جوجهپرنده وسط سينههایم، جلوی کلينيک دامپزشکی نشسته بودم، میلرزيدم و به رهام گفته بودم که دارم پیادهروی میکنم. از خودم بدم آمد. يک لحظه ماشين را روشن کردم که برگردم سمت خانه. جوجه را بگذارم کنار درخت جلوی خانه و بروم بالا و همهچیز را فراموش کنم و دوباره بشوم يک خانم خوب دروغنگو. اما بلافاصله توی دلم گفتم: «بذار دکتر ببيندش، بذار يه چيزی بخوره جون بگيره، بتونه زنده بمونه، بعد میبری میذاريش يه جای امن. رهام هم هیچوقت نمیفهمه. مينا نترس. اين دروغی نيست که دروغ حساب بشه. صدمهای به رهام يا زندگیت نمیزنی. بهخاطر ترس خودت اين حيوونکی رو به کشتن نده ديوونه! گناه داره.»»
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه
حجم
۱۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۳ صفحه