
کتاب دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)
معرفی کتاب دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)
کتاب «دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)» نوشتهٔ صغری بهرامی و با تصویرگری قدسیه عبدالهی، اثری داستانی برای کودکان است که نشر مداد جادو آن را منتشر کرده است. این کتاب با الهام از خطبهٔ اول نهجالبلاغه، مفاهیم خداشناسی را در قالب داستانی ساده و کودکانه روایت میکند و تلاش دارد مفاهیم عمیق دینی را به زبان قابل فهم برای کودکان بیان کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)
«دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)» اثری داستانی و کودکانه است که با الهام از خطبهٔ اول نهجالبلاغه نوشته شده است. صغری بهرامی در این کتاب، مفاهیم بنیادین خداشناسی را با زبانی داستانی و از زاویهٔ نگاه دو پرنده، خانم کلاغه و خانم کبوتره، به تصویر کشیده است. ساختار کتاب بهگونهای طراحی شده که کودکان بتوانند با شخصیتها همذاتپنداری کنند و از خلال ماجراهای روزمرهٔ آنها، با مفاهیم عمیقتری مانند آفرینش، حکمت الهی و نظم طبیعت آشنا شوند. این کتاب در قالب داستان حیوانات و با بهرهگیری از تصویرگری رنگی، تلاش دارد مفاهیم دینی را بهصورت غیرمستقیم و در بستر زندگی روزمرهٔ شخصیتها به کودکان منتقل کند. «دو همسایه» نهتنها به موضوع خداشناسی میپردازد، بلکه دوستی، همدلی و نگاه مثبت به اتفاقات زندگی را نیز در دل روایت خود جای داده است. این اثر برای گروه سنی کودک (۸ سال به بالا) مناسب است و میتواند بهعنوان منبعی برای آموزش غیرمستقیم مفاهیم دینی در خانه یا کلاس درس مورد استفاده قرار گیرد.
خلاصه کتاب دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)» در جنگلی سرسبز و پرگل آغاز میشود؛ جایی که خانم کلاغه و خانم کبوتره، دو همسایه و دوست صمیمی، کنار هم زندگی میکنند. روزی باد شدیدی میوزد و لانهٔ خانم کلاغه را از بالای درخت به زمین میاندازد. خانم کلاغه که از این اتفاق ناراحت و عصبانی است، شروع به گلایه از باد میکند. خانم کبوتره با آرامش او را دلداری میدهد و پیشنهاد میکند تا مدتی پیش او زندگی کند. در ادامه، خانم کبوتره با اشاره به نظم طبیعت و آفریدههای خداوند، تلاش میکند دوستش را با مفهوم حکمت الهی آشنا کند و به او یادآوری میکند که همهٔ اتفاقات، حتی وزیدن باد، بیحکمت نیستند. در طول شب، خانم کلاغه دربارهٔ خداوند کنجکاو میشود و از خانم کبوتره دربارهٔ او میپرسد. خانم کبوتره با زبانی ساده توضیح میدهد که خدا همیشه بوده و همهجا حضور دارد، حتی اگر دیده نشود. او به ستارهها، ماه و خورشید اشاره میکند و میگوید همهٔ اینها نشانههایی از قدرت و حضور خداوند هستند. در پایان، خانم کلاغه با آرامش بیشتری به خواب میرود و دوستی و همدلی میان این دو همسایه پررنگتر میشود. داستان با تأکید بر شگفتیهای طبیعت و نقش خداوند در آفرینش آنها، کودکان را به تفکر دربارهٔ مفاهیم دینی و فلسفی دعوت میکند.
چرا باید کتاب دو همسایه (جلد اول، خداشناسی) را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانی ساده و صمیمی، مفاهیم عمیق خداشناسی را برای کودکان ملموس میکند. استفاده از شخصیتهای حیوانی و ماجراهای روزمره، باعث میشود کودکان بهراحتی با داستان ارتباط برقرار کنند و مفاهیم انتزاعی را در قالب تجربههای عینی درک کنند. «دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)» نهتنها به موضوع خداشناسی میپردازد، بلکه ارزشهایی مانند دوستی، همدلی و پذیرش اتفاقات زندگی را نیز در دل خود دارد. این کتاب میتواند نقطهٔ شروعی برای گفتوگوهای خانوادگی یا کلاسی دربارهٔ مفاهیم دینی و فلسفی باشد و به کودکان کمک کند تا با نگاه مثبتتری به جهان پیرامون خود بنگرند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کودکان ۸ سال به بالا که به داستانهای حیوانات و موضوعات دینی علاقه دارند مناسب است. همچنین برای والدین، مربیان و معلمان دینی که بهدنبال راهی برای آموزش مفاهیم خداشناسی و آفرینش به زبان کودکانه هستند، گزینهٔ مناسبی بهشمار میآید.
بخشی از کتاب دو همسایه (جلد اول، خداشناسی)
«در جنگل سبز و پردرخت، در میان گلهای زیبا و خوشعطر، روی یکی از درختان بلند، دو همسایه کنار هم زندگی میکردند. خانم کلاغه و خانم کبوتره با هم خیلی دوست بودند. آنها روزها و شبهای زیادی را در کنار هم به خوشی گذرانده بودند. برای پیدا کردن آب و غذا به چمنزارها میرفتند و در بین راه با هم مسابقه میگذاشتند و بازی میکردند. صبح یک روز سرد پاییزی که برگ درختان زرد شده بود، باد تندی وزید و لانهٔ خانم کلاغه را از آن بالا روی زمین انداخت. خدا را شکر، خانم کلاغه زود از لانهاش بیرون پرید و در آسمان به پرواز درآمد و آسیبی به او نرسید. اما خانم کلاغه عصبانی شد و شروع کرد به غرغر کردن و دعوا کردن با باد. باد هم هوهویی کرد و بیتوجه به خانم کلاغه به سرعت از آنجا دور شد. خانم کبوتره که از سروصدا و غرغرهای خانم کلاغه از خواب پریده بود، در حالی که چشمانش را میمالید گفت: «چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟»
حجم
۱۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶ صفحه
حجم
۱۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶ صفحه