
کتاب من از آخر این زمستان می گویم
معرفی کتاب من از آخر این زمستان می گویم
کتاب من از آخر این زمستان می گویم سرودهٔ «مهدیس علیزاده فرد» و ویراستهٔ «نرگس مولوی»، توسط نشر متخصصان منتشر شده است. این مجموعه شعر کوتاه به دغدغهها و احساسات شاعر در مواجهه با مفاهیمی چون عشق، فقدان، خانواده و امید پرداخته است. فضای اشعار، زمستان را بهعنوان نمادی از گذر رنج و انتظار به تصویر میکشد و با زبانی تصویری و عاطفی، تجربههای زیستهٔ شاعر را روایت میکند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب من از آخر این زمستان می گویم
کتاب «من از آخر این زمستان میگویم» مجموعهای از شعرهای معاصر فارسی است که توسط «مهدیس علیزاده فرد» سروده شده و نشر متخصصان آن را منتشر کرده است. این کتاب در قالب شعر آزاد و سپید نوشته شده و مضامین آن حول محورهایی چون دلتنگی، عشق، مرگ، امید و پیوندهای خانوادگی میچرخد. شاعر با بهرهگیری از تصاویر زمستانی و طبیعت، احساسات شخصی و جمعی را بهگونهای بیان کرده است که خواننده را به تأمل در باب تجربههای مشترک انسانی دعوت میکند. ساختار کتاب، مجموعهای از شعرهای کوتاه و بلند است که هرکدام بهتنهایی روایتگر بخشی از جهان شاعر هستند. فضای کلی اثر، میان امید و اندوه در نوسان است و زمستان بهعنوان استعارهای از دورههای دشوار زندگی، در سراسر کتاب حضور پررنگی دارد. این مجموعه، نمونهای از شعر معاصر فارسی است که با زبانی ساده و بیپیرایه، به بیان احساسات و دغدغههای نسل امروز میپردازد.
چرا باید کتاب من از آخر این زمستان می گویم را بخوانیم؟
این کتاب با استفاده از تصاویر و نمادهای زمستانی، تجربههای انسانی مانند دلتنگی، فقدان، امید و عشق را به تصویر کشیده است. اشعار حاضر، فضایی برای همدلی و بازاندیشی دربارهٔ روابط خانوادگی و گذر از سختیها فراهم میکند. خواننده در مواجهه با این مجموعه با لحظاتی از زندگی روبهرو میشود که در آنها امید و رنج در کنار هم قرار گرفتهاند. «من از آخر این زمستان میگویم» میتواند فرصتی برای تأمل در احساسات شخصی و جمعی باشد و مخاطب را به بازنگری در معنای عبور از دورههای دشوار زندگی دعوت کند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به شعر معاصر فارسی، کسانی که دغدغهٔ بیان احساسات و تجربههای زیسته را دارند و افرادی که بهدنبال همدلی با موضوعاتی چون فقدان، امید و پیوندهای خانوادگی هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب من از آخر این زمستان می گویم
«باز هر لحظه سرخ وداع پاییز بیقرارتراز همیشه عازم سفر تحفهٔ سفر را فراهم کردم به باغ تنهاییهایم قدم نهادم برگهای دلتنگیام را دانهدانه در چمدان خاطرات جای دادم و راه هر سفر را بسته کردم ترانهٔ وداع را سر میدادم به یاد خزانیهای گذشته ابر هرگز دست از سرم برنداشت من از آخر این زمستان میگویم شب بیمهتاب زیر آسمان بیفروغ غرق در اندیشهٔ خود ناگهان دل تقلای جرعهای نوشدارو داشت شمع را با آتشی از جنس غم افروختم با پروانه همراه شدم قدمبهقدم بهدنبال نوشدارویی برای تسکین در این شهر بیعشق و امید بازگشت به هرچه عشق قدم نهادم بویی چون آرامش با مشامم یار شد دل جرعهای از جام عشق نوشید روح خود را با محبت آراستم آنکه سرم را بهروی زانوی خیابان نهادم و همچون مردمان این کوچه به خواب عشق فرو رفتم»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۲ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۲ صفحه