
کتاب درون زندان
معرفی کتاب درون زندان
کتاب درون زندان نوشته داود علی بابایی توسط نشر امید فردا منتشر شده است. این کتاب با نگاهی به وقایع سیاسی و اجتماعی دههی ۱۳۵۰، داستان جوانی به نام فرید را روایت میکند که بهدلیل فعالیتهای سیاسی و ارتباط با گروههای مخالف رژیم پهلوی، دستگیر و زندانی میشود. نویسنده باتکیهبر تجربیات شخصی و مشاهدات خود، فضای زندان، بازجوییها و روابط میان زندانیان سیاسی را به تصویر کشیده است. کتاب درون زندان، رمانی اجتماعی-سیاسی است که به دغدغههای آزادی، عدالت و مقاومت در برابر ظلم میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب درون زندان
کتاب درون زندان اثر داود علیبابایی، رمانی اجتماعی-سیاسی است که در بستر سالهای پیش از انقلاب اسلامی روایت میشود. این کتاب با محوریت شخصیت فرید، دانشآموز دبیرستانی، به بازتاب فضای سیاسی و اجتماعی ایران در دههی ۱۳۵۰ میپردازد. داود علیبابایی با بهرهگیری از روایت اولشخص، تجربههای دستگیری، بازجویی، شکنجه و زندگی در زندان را بازگو میکند. ساختار کتاب بر پایهی خاطرهنویسی و روایت داستانی استوار است و وقایع را بهگونهای پیش میبرد که خواننده با فضای پرتنش و پرابهام آن دوران آشنا شود.
رمان درون زندان نهتنها به زندگی فردی شخصیت اصلی میپردازد، بلکه تصویری از تنشهای ایدئولوژیک، اختلافات میان گروههای سیاسی و مذهبی و تأثیر این کشمکشها بر زندگی روزمرهی جوانان آن دوره ارائه میدهد. کتاب در دو بخش اصلی تنظیم شده است؛ بخش نخست به تجربهی زندان و بازجوییها اختصاص دارد و بخش دوم به سرنوشتهای متفاوت شخصیتها پس از این وقایع میپردازد. این رمان با زبانی صریح و بیپرده، فضای بسته و خفقانآور زندان و جامعهی آن روزگار را به تصویر میکشد و مخاطب را با چالشهای اخلاقی، روانی و اجتماعی شخصیتها همراه میکند.
خلاصه داستان درون زندان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان درون زندان با روایت زندگی فرید، دانشآموز سال چهارم دبیرستان در قم آغاز میشود. او که بهدلیل علاقه به مسائل اجتماعی و سیاسی جذب گروهی به نام صدف شده، به جابهجایی اسلحه و اعلامیه برای این گروه میپردازد. در یکی از روزها، هنگام تحویل اسلحه به دختری به نام نسرین، توسط مأموران ساواک دستگیر میشود. بازجوییهای سخت، شکنجههای جسمی و روانی، و فشار برای اعتراف به همکاری با گروههای سیاسی، بخش عمدهای از روایت را تشکیل میدهد. فرید در سلول انفرادی و سپس در بند عمومی زندان با افراد مختلفی از گروههای مذهبی، مارکسیستی و ملیگرا آشنا میشود و بحثهای ایدئولوژیک میان زندانیان، بخشی از فضای فکری آن دوران را بازتاب میدهد.
ارتباط عاطفی او با نسرین، حمایت خانواده و تلاش وکیل برای کاهش حکم، در کنار تجربههای تلخ و امیدهای کوچک، داستان را پیش میبرد. در نهایت، حکم اولیهی ۲۵ سال زندان فرید در دادگاه تجدیدنظر به ۱۵ سال کاهش مییابد، اما فضای ناامیدی و انتظار برای آزادی همچنان بر زندگی او سایه میاندازد. روایت با اشاره به اعدام برخی از همبندیها و تأثیر عمیق این وقایع بر روح و روان شخصیت اصلی، تصویری از مقاومت، ترس و امید در دل زندان ارائه میدهد.
چرا باید کتاب درون زندان را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی نزدیک به واقعیت، تجربهی زیستهی یک جوان در دوران سرکوب سیاسی را به تصویر میکشد. کتاب درون زندان فرصتی فراهم میکند تا خواننده با فضای زندانهای سیاسی، بازجوییها، شکنجهها و روابط میان زندانیان در دههی ۱۳۵۰ آشنا شود. روایت صادقانه و بیپردهی نویسنده از رنجها، امیدها و مقاومتها، امکان همدلی با شخصیتها و درک عمیقتری از تاریخ معاصر ایران را فراهم میآورد؛ همچنین کتاب به بررسی تضادهای ایدئولوژیک و چالشهای اخلاقی جوانان آن دوره میپردازد و تصویری از جامعهی درحال تغییر و مبارزه را ارائه میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهی این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، پژوهشگران حوزهی علوم اجتماعی و سیاسی و کسانی که دغدغهی آزادی، عدالت و مقاومت در برابر سرکوب دارند، مفید است؛ همچنین، دانشجویان رشتههای علوم انسانی و افرادی که به روایتهای زندان و خاطرات سیاسی علاقهمند هستند، میتوانند از این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب درون زندان
«در اتاق شکنجه انواع مختلف ابزار شکنجه وجود داشت و وقتی چشمم به این ابزار افتاد وحشت کردم، ولی به خود تلقین میکردم که نباید مقاومت و استحکام خود را از دست بدهم وگرنه خود و دیگران را به خطر خواهم انداخت . فردی که شلاق در دستش بود، اولین شلاقی را که به کف پاهایم زد، آه از نهادم بلند شد و انگار میخواستم از حال بروم که شلاق دوم را به کف پایم زد. به یکباره دیدم خون از کف پاهایم جاری شده است و همین که نگاهم به خونهای کف پایم افتاد از حال رفتم. بعد از دو سه ساعت بهوش آمدم. وقتی چشمانم را باز کردم هر دو بازجو بالای سرم بودند و داشتند با هم حرف میزدند. یکی از بازجوها یک لیوان آب به دستم داد که بخورم. لیوان آب را سر کشیدم ولی کف پاهایم به شدت میسوخت و انگار نمیتوانستم سرپا بایستم. بازجوها با هم درگوشی صحبت کردند و یکی از آنها به من گفت: نمیخواهی حرفی بزنی ؟ گفتم چه حرفی بزنم ؟ من هر چه بود گفتم و دیگر حرفی برایم نمانده است .»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۷۳ صفحه