
کتاب آماندا
معرفی کتاب آماندا
کتاب الکترونیکی «آماندا» نوشتهٔ فیلیس آیام ویتنی و با ترجمهٔ نفیسه معتکف، توسط نشر لیوسا منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معمایی و خانوادگی قرار میگیرد و داستان زنی جوان را روایت میکند که برای کشف ریشهها و رازهای خانوادگیاش، سفری پرماجرا را آغاز میکند. فضای داستان میان نیویورک و نیومکزیکو در نوسان است و شخصیت اصلی با گذشتهٔ مبهم خانوادهٔ مادریاش روبهرو میشود. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آماندا
«آماندا» رمانی معمایی و خانوادگی است که در بستر جغرافیایی و فرهنگی متفاوتی روایت میشود. فیلیس آیام ویتنی، نویسندهٔ این اثر، داستان را با محوریت زنی جوان به نام «آماندا آستین» پیش میبرد که پس از مرگ پدرش، با دعوت پدربزرگ مادریاش به سانتافی سفر میکند. روایت کتاب از نیویورک آغاز میشود و به تدریج به فضای رازآلود و سنتی نیومکزیکو منتقل میشود؛ جایی که گذشتهٔ خانواده، رازهای سر به مهر و روابط پیچیده میان اعضا، در مرکز توجه قرار میگیرد. ساختار رمان بر پایهٔ کشف هویت، جستوجوی حقیقت و مواجهه با خاطرات و زخمهای قدیمی استوار است. شخصیتها هر یک با گذشتهای پررمزوراز و روابطی چندلایه به تصویر کشیده شدهاند و فضای داستان با عناصر معمایی و روانشناختی در هم تنیده شده است. «آماندا» با نگاهی به هویت، میراث خانوادگی و تأثیر گذشته بر زندگی امروز، مخاطب را به سفری درونی و بیرونی میبرد.
خلاصه داستان آماندا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «آماندا» با زندگی زنی جوان به نام «آماندا آستین» آغاز میشود که پس از مرگ پدرش، در آپارتمانش در نیویورک با مجموعهای از اشیای یادگاری و نامههایی روبهروست که او را به گذشته و ریشههای خانوادگیاش پیوند میزنند. آماندا که مادرش را در کودکی از دست داده و از خانوادهٔ مادریاش جدا بوده، با دریافت نامهای از پدربزرگش «خوان کوردووا» دعوت میشود تا به سانتافی برود و با خانوادهٔ مادریاش دیدار کند. این دعوت، او را در برابر تصمیمی دشوار قرار میدهد: ماندن در دنیای آشنای خود یا سفر به سرزمینی ناشناخته و روبهرو شدن با رازهایی که سالها پنهان ماندهاند. آماندا با ورود به نیومکزیکو، با خویشاوندانی روبهرو میشود که هر یک گذشته و انگیزههای خاص خود را دارند. او در میان روابط پیچیدهٔ خانوادگی، اختلافات قدیمی و رازهای سربهمهر، به دنبال کشف حقیقت مرگ مادرش و شناخت هویت واقعی خود است. در این مسیر، با شخصیتهایی چون النور، گوین، سیلویا و کلاریتا مواجه میشود که هر یک بخشی از معمای خانواده را در دل دارند. فضای داستان با عناصر معمایی، خاطرات مبهم و نشانههایی از گذشته آمیخته شده و آماندا ناچار است میان روایتهای متناقض و احساسات متضاد، راه خود را پیدا کند. جستوجوی او برای حقیقت، نهتنها به کشف رازهای خانوادگی، بلکه به شناخت عمیقتر از خود و ریشههایش منجر میشود.
چرا باید کتاب آماندا را بخوانیم؟
«آماندا» با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندلایه، مخاطب را به دل روابط خانوادگی و رازهای پنهان میبرد. این رمان با ترکیب عناصر معمایی، روانشناختی و خانوادگی، تجربهای متفاوت از جستوجوی هویت و مواجهه با گذشته را ارائه میدهد. شخصیتپردازی دقیق و پرداختن به تضادهای درونی و بیرونی شخصیتها، داستان را از سطح یک روایت ساده فراتر میبرد. همچنین، تصویرسازی از فرهنگ و جغرافیای نیومکزیکو و برخورد دو دنیای متفاوت، به جذابیت اثر افزوده است. خواندن این کتاب فرصتی برای تأمل دربارهٔ میراث خانوادگی، تأثیر گذشته بر حال و اهمیت شناخت ریشههاست.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، خانوادگی و روانشناختی مناسب است. کسانی که دغدغهٔ هویت، ریشههای خانوادگی و کشف رازهای گذشته را دارند، از خواندن «آماندا» لذت خواهند برد. همچنین مخاطبانی که به داستانهایی با فضای فرهنگی متفاوت و روابط پیچیدهٔ انسانی علاقهمندند، این اثر را جذاب خواهند یافت.
بخشی از کتاب آماندا
«تمام وسایل را روی میز ریختم، اشیایی که تک تکشان برایم بسیار مهم بود و بایست با توجه به آنها تصمیمی درست و منطقی میگرفتم. پیشروی به منزلهٔ ورود به مکانی ناشناخته و روبهرو شدن با عواملی هشداردهنده و مخاطرهآمیز بود. درحالیکه اگر وارد عمل نمیشدم بایست تنهایی را تحمل میکردم و هرگز به حقیقت دست نمییافتم. از طبقهٔ سوم خانهام در نیویورک، ترافیک سنگین آن سوی خیابان را نگاه کردم. ساختمانهای آجری در زیر نور خورشید بهاری میدرخشیدند. من برای نیویورک دلتنگ نمیشدم، زیرا برایم خاطرات دردناکی را زنده میکرد. در عوض نیومکزیکو به نظرم مکانی غریب و ناآشنا میرسید. تلفن اتاقم ساکت و خاموش در انتظار برقراری ارتباطی بود که میدانستم بعد از آن یا برای همیشه خود را سرزنش میکنم یا به معنای واقعی وارد ماجرایی مشکوک خواهم شد. مانند همیشه حس ششمم میگفت که شجاع باشم، درحالیکه پدرم همواره مرا تشویق میکرد که محتاطانه عمل کنم و میگفت بیباکی و شجاعت بیش از حد زیاد هم خوب نیست. راستش من آدم کله شقی بودم. اما زمانِ تصمیمگیری بود.»
حجم
۲۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۲۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه