تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب مردانی از دیار دولت یار
معرفی کتاب مردانی از دیار دولت یار
کتاب الکترونیکی «مردانی از دیار دولت یار: خاطراتی از زندگی شهیدان غلامرضا و سعید شفیعی» نوشتهٔ عذرا صفری شیرزی و با ویراستاری فاطمه شکرانی، توسط نشر نوآوران دانش رویانا منتشر شده است. این اثر به روایت زندگی، خاطرات، وصیتنامهها و نامههای دو برادر شهید، غلامرضا و سعید شفیعی، از دوران کودکی تا شهادت در جنگ ایران و عراق میپردازد. کتاب در قالب خاطرهنگاری و روایتهای مستند، تصویری از خانوادهای ایثارگر و ارزشهای حاکم بر آن ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مردانی از دیار دولت یار
این کتاب در دستهٔ خاطرهنگاری دفاع مقدس قرار میگیرد و بهصورت ناداستان، زندگی دو شهید نوجوان و جوان، غلامرضا و سعید شفیعی، را از زبان مادر، خانواده، همرزمان و اسناد بهجایمانده روایت میکند. «مردانی از دیار دولت یار» با ساختاری روایی و مستند، ابتدا با جستوجوی نویسنده برای یافتن خانوادهٔ شهیدان آغاز میشود و سپس با حضور در خانه و پایگاه شهیدان، فضای خانوادگی و اجتماعی آن دوران را بازسازی میکند. کتاب با بهرهگیری از مصاحبه، نقلقول، نامهها و وصیتنامهها، تصویری چندلایه از شخصیت، باورها و سبک زندگی این دو برادر ارائه داده است. روایتها بهگونهای پیش میروند که خواننده با فضای دهه ۶۰، دغدغههای خانوادههای شهدا و ارزشهای حاکم بر جامعهٔ آن زمان آشنا میشود. این اثر نهتنها به زندگی شخصی شهیدان میپردازد، بلکه زمینههای اجتماعی و فرهنگی دوران جنگ را نیز به تصویر میکشد و از خلال خاطرات، نامهها و وصیتنامهها، پیوند عمیق میان خانواده، ایمان و مسئولیت اجتماعی را نشان میدهد.
خلاصه کتاب مردانی از دیار دولت یار
«هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!» کتاب با روایت نویسنده از دلتنگیهای شخصی و جستوجویش برای یافتن خانوادهٔ شهیدان شفیعی آغاز میشود. او پس از تلاشهای فراوان، موفق به دیدار با مادر و برادر بزرگتر شهیدان میشود و در فضایی صمیمی، پای صحبتهای مادر مینشیند. مادر با آرامش و صبر، از ویژگیهای فرزندانش میگوید: غلامرضا، آرام و صبور، و سعید، پرشور و باایمان. هر دو از کودکی در محیطی مذهبی و متعهد رشد کردهاند و فعالیتهایشان در مسجد و بسیج، بخشی از زندگی روزمرهشان بوده است. غلامرضا پس از پایان تحصیلات متوسطه، وارد دانشگاه میشود اما با آغاز جنگ، به جبهه اعزام میگردد. او در عملیات فاو به شهادت میرسد. سعید نیز با وجود سن کم، مشتاق حضور در جبهه است و پس از تلاشهای بسیار، موفق به اعزام میشود. روایتهایی از همرزمان، بهویژه حسن خلیلی، ابعاد دیگری از شخصیت سعید را آشکار میکند؛ از شوخطبعی و مهربانی تا جدیت و ایمان عمیق. نامهها و وصیتنامههای این دو برادر، دغدغههای معنوی، مسئولیت اجتماعی و آرمانخواهی آنها را نشان میدهد. کتاب با تشییع پیکر شهیدان و تأثیر عمیق شهادت آنها بر خانواده و جامعه به پایان میرسد، بیآنکه پایان داستان را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب مردانی از دیار دولت یار را بخوانیم؟
این کتاب با روایت مستند و نزدیک به واقعیت، امکان آشنایی با زندگی و منش دو شهید نوجوان و جوان را فراهم میکند. از خلال خاطرات، نامهها و وصیتنامهها، خواننده با ارزشهایی چون ایثار، صبر، ایمان و مسئولیت اجتماعی آشنا میشود. «مردانی از دیار دولت یار» تصویری ملموس از فضای خانوادگی و اجتماعی دوران جنگ ارائه میدهد و نشان میدهد چگونه باورها و تربیت خانوادگی میتواند در شکلگیری شخصیت و انتخابهای سرنوشتساز نقش داشته باشد. مطالعهٔ این اثر فرصتی برای تأمل دربارهٔ معنای فداکاری و تأثیر آن بر جامعه است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات دفاع مقدس، پژوهشگران تاریخ معاصر ایران، خانوادههایی که با موضوع شهادت و ایثارگری درگیر بودهاند و نوجوانان و جوانانی که بهدنبال الگوهای معنوی و اجتماعی هستند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ شناخت سبک زندگی و ارزشهای خانوادههای شهدا را دارند، خواندن این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مردانی از دیار دولت یار
«با صدای غرش مهیب آسمان. باز همان دلتنگی همیشگی وجودم را گرفت؛ دلتنگی که سالها با من بود؛ یعنی از دوران جنگ... لباس گرمی پوشیدم و بعداز اينکه چادرم را روی سرم مرتب کردم. با عجله از خانه خارج شدم. درست مثل کسی که گمشدهای دارد. اما نمیداند کیست و کجا. همینکه به پیادهرو رسیدم، نور شدیدی قسمت شمالی شهر را روشن کرد و به دنبااش غرشی دیگر و ریزش تند قطرات باران. برخلاف عابرینی که به تکاپو افتاده بودند برای یافتن سر پناهی، آرام به قدمهایم نگاه میکردم و زیر باران بیهدف راه میرفتم. هرگاه به جوی آبی میرسیدم که نشان میداد باید عرض خیابانی را طی کنم، بیاختیار نگاهم به تابلوی آبي سر خیابان گره میخورد که عکس و نام شهیدی بر روی آن حک شده بود. و باز ادامةّ راه تا خیابان بعدی و تابلویی دیگر... میدان پانزده خرداد. طبق عادت، نگاهم بهسمت مدرسهای برگشت که از چند سال قبل، بر روی دیوار آن، چهرهٌ شهید فهمیده و یک تانک نقاشی شده بود. دلم میخواست من هم مثل آسمان اشک بریزم. او برای قطراتی که بیسروصداء زیر چرخهای اتومبیل میماندند. اقا من برای چه؟ برای فهمیدههایی که بدنهایشان زیر تانکها و خمیارهها پارهپاره شد ثا ما بمانیم؟ یا برای امتال خودم که ماندیم تا...»
حجم
۹۷۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
حجم
۹۷۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه