کتاب مرگ شاه سونگور

کتاب مرگ شاه‌سونگور با عنوان اصلی La mort du roi Tsongor نوشته لوران گوده و ترجمه پرویز شهدی توسط انتشارات به سخن منتشر شده است. این رمان که در دسته‌ی داستان‌های فرانسوی قرن ۲۰ قرار می‌گیرد، روایتی تمثیلی و اسطوره‌ای از قدرت، انتقام و میراث پادشاهان را به تصویر می‌کشد. لوران گوده با بهره‌گیری از عناصر اسطوره‌ای و فضاسازی خاص داستانی چندلایه درباره‌ی سرنوشت، جنگ و انسانیت خلق کرده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب مرگ شاه سونگور

کتاب مرگ شاه‌سونگور اثری است که در مرز خیال و واقعیت حرکت می‌کند و با الهام از سنت‌های روایی کهن داستانی تمثیلی درباره‌ی قدرت، جنگ و پیامدهای آن روایت می‌کند. این کتاب نخستین بار در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی منتشر شد و به‌سرعت توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد. لوران گوده، نویسنده‌ی کتاب، با خلق جهانی خیالی و شخصیت‌هایی با نام‌ها و سرگذشت‌های اسطوره‌ای به بررسی مفاهیمی چون وفاداری، انتقام، میراث و مسئولیت می‌پردازد. 

داستان در سرزمینی دوردست و در دل یک امپراتوری خیالی شکل می‌گیرد و با زبانی نمادین چهره‌ی واقعی قدرت و خشونت را به تصویر می‌کشد. لوران گوده با بهره‌گیری از عناصر تراژدی و اسطوره به بازخوانی نقش پادشاهان و قهرمانان در تاریخ و سرنوشت ملت‌ها می‌پردازد و درعین‌حال به نقد روایت‌های رسمی و اسطوره‌سازی‌های تاریخی نیز نزدیک می‌شود.

خلاصه داستان مرگ شاه سونگور

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! 

 داستان با شبی پرآشوب در کاخ شاه‌سونگور آغاز می‌شود؛ پادشاهی سالخورده که پس از سال‌ها جنگ و کشورگشایی اکنون در آستانه‌ی ازدواج دخترش سامیلیا با شاهزاده‌ای از سرزمین‌های نمک قرار دارد، اما بازگشت ناگهانی سانگو، دوست دوران کودکی سامیلیا و ادعای او بر سر قول‌وقرار قدیمی با دختر پادشاه، همه‌چیز را به هم می‌ریزد. در همین حال کاتابولونگا که زمانی دشمن شاه بوده و اکنون خدمتکار وفادارش است با یادآوری پیمان انتقام در کنار شاه حضور دارد. 

 در پس‌زمینه‌ی این ماجرا سایه‌ی جنگ و انتقام بر سر شهر ماسابا سنگینی می‌کند. شاه‌‌سونگور که خود را میان دو انتخاب دشوار می‌بیند، مأموریتی عجیب به پسر کوچکش، سوبا، می‌سپارد؛ ساخت هفت آرامگاه مخفی در سراسر قلمرو. با مرگ ناگهانی شاه، شهر در سوگ فرو می‌رود و سرنوشت خانواده و امپراتوری‌اش در هاله‌ای از ابهام و تهدید جنگ قرار می‌گیرد. کتاب در لایه‌های مختلف به بررسی قدرت، وفاداری، انتقام و میراث پادشاهان می‌پردازد و سرنوشت شخصیت‌ها را در تقابل با گذشته و آینده به تصویر می‌کشد.

چرا باید کتاب مرگ شاه سونگور را خواند؟

این رمان با فضاسازی اسطوره‌ای و روایت چندلایه تصویری متفاوت از قدرت، جنگ و پیامدهای آن ارائه می‌دهد. کتاب مرگ شاه‌‌سونگور با بهره‌گیری از عناصر تمثیلی و شخصیت‌پردازی عمیق خواننده را به تأمل درباره‌ی ماهیت قدرت، مسئولیت و میراث انسانی دعوت می‌کند. داستان هم‌زمان که جذابیت روایی دارد، به نقد روایت‌های تاریخی و اسطوره‌سازی‌های رایج نیز می‌پردازد و مخاطب را با پرسش‌هایی درباره‌ی عدالت، انتقام و معنای واقعی پیروزی روبه‌رو می‌کند.

خواندن کتاب مرگ شاه سونگور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های اسطوره‌ای، داستان‌های تمثیلی و روایت‌هایی درباره‌ی قدرت و سرنوشت مناسب است. کسانی که دغدغه‌ی نقد تاریخ، اسطوره و پیامدهای جنگ را دارند نیز می‌توانند از خواندن این اثر بهره‌مند شوند.

بخشی از کتاب مرگ شاه سونگور

«کاتابولونگا به‌طورمعمول زودتر از همه در کاخ از خواب بیدار می‌شد. درحالی‌که بیرون، تاریکی شب هنوز تپه‌ها را زیر پوشش خود داشت. او در راهروهای خلوت قدم می‌زد. بی‌صدا راه می‌رفت. از اتاقش تا تالار کرسی طلا به هیچ‌کس برنخورد و قامتش مثل شبحی ابرگونه بود که کنار دیوارها می‌لغزید. او ساکت وظایفش را آغاز می‌کرد. ولی آن‌روز صبح تنها نبود. جنب‌وجوشی تب‌آلوده در همه‌ی راهروها حکم‌فرما بود. ده‌ها کارگر و باربر بااحتیاط در آمدوشد بودند. به صدای آهسته حرف می‌زدند تا کسی را بیدار نکنند. کاخ شده بود مانند کشتی بزرگی متعلق به قاچاقچی‌ها که پنهانی و بی‌صدا محموله‌هاشان را تخلیه می‌کردند. در کاخ ماسابا انگار شب فرود نیامده بود. چون کار تا صبح ادامه داشت. از دوهفته پیش کاخ ماسابا شده بود قلب پرتلاطم و پرجنب‌وجوش فعالیتی مورچه‌وار، شاه‌سونگور درنظر داشت دخترش را به‌زنی به شاهزاده‌ی سرزمین‌های نمک بدهد. کاروان‌های بزرگی از دورترین نقاط می‌آمدند و با خود ادویه، دام و پارچه‌های گوناگون به پایتخت می‌آوردند. به معمارها مأموریت داده شده بود میدان جلو کاخ را عریض کنند. حوض‌ها و فواره‌هاشان تزیین شده بود. صف‌های بلندی از پیشه‌وران، سبدهای گل می‌آوردند. ماسابا در حالت پرجوش‌وخروشی به‌سر می‌برد که تا آن‌موقع سابقه نداشت.»