کتاب دعواهای تنوری؛ پنجشنبه، جنگ در سرسره های آبی

کتاب الکترونیکی «دعواهای تنوری ۴ (پنجشنبه: جنگ در سرسره‌های آبی)» نوشتهٔ «رالف لازر» با ترجمهٔ سیدنوید سیدعلی‌اکبر و نشر کتاب چ، جلد چهارم از مجموعه‌ای ماجراجویانه برای نوجوانان است. این کتاب در قالب داستانی طنز و پرهیجان، ماجراهای گروهی از بچه‌ها را در مدرسه و پارک آبی دنبال می‌کند. فضای داستان با عناصر فانتزی، شوخی و اتفاقات غیرمنتظره همراه است و مخاطب را به دنیایی پر از اختراع، رقابت و دوستی می‌برد. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب دعواهای تنوری؛ پنجشنبه، جنگ در سرسره های آبی

این جلد از مجموعهٔ «دعواهای تنوری» در فضایی مدرسه‌ای و شهری روایت می‌شود و شخصیت‌های اصلی آن، دانش‌آموزان دبستان کوهان‌نشان هستند که با چالش‌ها و رقابت‌های عجیب و غریب روبه‌رو می‌شوند. داستان در دوره‌ای آینده‌نگرانه و فانتزی می‌گذرد و با ورود شخصیت‌هایی مانند خانم آب‌راه‌چرور و آقای فین‌فینی، ماجراهایی پیرامون مسابقهٔ طراحی سرسرهٔ آبی در پارک آبی شکل می‌گیرد. کتاب با ترکیب عناصر طنز، اختراعات عجیب، رقابت‌های مدرسه‌ای و شخصیت‌های رنگارنگ، فضایی پرجنب‌وجوش و پر از غافل‌گیری خلق می‌کند. در کنار داستان اصلی، بخش‌هایی مانند لغت‌نامه و توضیح دربارهٔ اختراعات و شخصیت‌ها، دنیای کتاب را گسترش می‌دهد و مخاطب را با جزئیات بیشتری از این جهان آشنا می‌کند.

خلاصه کتاب دعواهای تنوری؛ پنجشنبه، جنگ در سرسره های آبی

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان با یک روز پرماجرا در خانه و مدرسهٔ دش، شخصیت اصلی، آغاز می‌شود. صبح با حملهٔ ولگردهای دعوایی بیابانی و سوسک لرزان بی‌آبرو شروع می‌شود و دش با استفاده از فنون و اختراعاتش، آن‌ها را شکست می‌دهد. در مدرسه، خبر مسابقهٔ طراحی سرسرهٔ آبی توسط خانم آب‌راه‌چرور اعلام می‌شود و بچه‌ها باید بهترین ایده را ارائه دهند. بازدید از موزهٔ فین‌فینستان و آشنایی با آقای فین‌فینی، مدیر موزه، ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند. در جریان رقابت، جعبهٔ ایده‌های شگفت‌انگیز دزدیده می‌شود و دش و دوستانش با دنبال‌کردن سرنخ‌ها، وارد ماجراجویی زیرزمینی می‌شوند. آن‌ها با فنون مختلف و ماشین‌های حفاری، به تعقیب دزدها می‌پردازند و در نهایت، راز دزدیده‌شدن ایده‌ها و نقش آقای فین‌فینی آشکار می‌شود. پایان داستان با بخشش و همکاری برای ساخت سرسره‌های جدید در موزه همراه است، بی‌آنکه پایان ماجرا به طور کامل افشا شود.

چرا باید کتاب دعواهای تنوری؛ پنجشنبه، جنگ در سرسره های آبی را خواند؟

این کتاب با ترکیب طنز، ماجراجویی و عناصر فانتزی، فضایی سرشار از خلاقیت و هیجان می‌سازد. روایت پراتفاق و شخصیت‌های متفاوت، مخاطب را با دنیایی پر از اختراع، رقابت و دوستی آشنا می‌کند. همچنین، بخش‌هایی مانند لغت‌نامه و توضیح دربارهٔ اختراعات و شخصیت‌ها، تجربهٔ خواندن را جذاب‌تر و آموزنده‌تر می‌کند. برای نوجوانانی که به داستان‌های پرماجرا و پرشخصیت علاقه دارند، این کتاب می‌تواند تجربه‌ای متفاوت و سرگرم‌کننده باشد.

خواندن کتاب دعواهای تنوری؛ پنجشنبه، جنگ در سرسره های آبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای نوجوانان و جوانانی مناسب است که به داستان‌های طنز، ماجراجویی و فانتزی علاقه دارند. همچنین برای کسانی که دوست دارند در دنیایی پر از اختراع، رقابت‌های مدرسه‌ای و دوستی‌های عجیب غرق شوند، گزینهٔ مناسبی است. اگر کسی به دنبال داستانی پراتفاق و پرشخصیت است، این کتاب می‌تواند انتخاب خوبی باشد.

بخشی از کتاب دعواهای تنوری؛ پنجشنبه، جنگ در سرسره های آبی

«وقتی درست قبل از صبحانه تنور دعوا حسابی داغ می‌شود. اعصابم بدجوری به هم می‌ریزد. اتفاقی که دقیقاً قرار بود یک کاسه پرفینی بخورم (یک چیزی شبیه فرنی که از برف درست می‌شود) با نان تنسیی و یک لیوان برشرپامای تازه. تازه دوازده‌تا تکه نان نوی دستگاه دوازده‌تر گذاشته بودم مد شبست‌گاه کب - ۱۵ شروع کرد به چراغ زدن. برای این‌که کاملاً شیرفهم بشوی. باید بگویم که کب - ۱۵ خطر بیخ گوشم بودا وقت نداشتم آماده شوم. جلو در آشپزخانه و بازش کردم. و درست همان جا دیدم‌شان! هفت‌تا ولگرد دعوايي بیابانی ولگردهای دعوایی هنوز هیچی نشده حمله ۳ شروع کردند. فن شماره‌ی ۴۵ ۶,۷ 7# و بدجوری هم تکنیکی و البته خیلی هم خطرناک است. من هم تندی راه‌رو را پیدا کردم و رفتم سراغ فن شماره‌ی #۴۸۴: ولگردهای دعوایی اما خوشبختانه توی لغت‌نامه درباره‌اش خوانده بودم. همین که توفان شن به سمتم آمد فشنگی دویدم طرف سطل کمپوست (توی سطل پر بود از ته‌مانده‌ی غذاهای بوگندو). و بلند کرد و سطل روی هوا سروته شد. ولگردهای دعوایی واقعا بامزه شده بودند. هرهر زدم زیر خنده. ولگردهای دهوايي بیایانی زودی از فن شماره‌ی ۲۶۹۴۱ (توفان شن) دست کشیدند و تا این کار را کردند... و صاف افتاد روی کله‌هایشان! هر هفت‌تایشان مثل هلو توی سطل گیر افتادند. خیلی تروتمیز و دقیق.»