تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟!
معرفی کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟!
معرفی کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟!
کتاب الکترونیکی «چگونه راز قتل خود را حل کنیم» (راز عمه فرانسیس بزرگ) نوشتهٔ ریحانه حیدری، اثری در ژانر معمایی و رازآلود است که با محوریت یک پروندهٔ خانوادگی و پیشگویی مرموز، مخاطب را به دنیای رازها و گذشتههای پنهان میبرد. این کتاب توسط نشر نمایشگاه محلی قلعه نول منتشر شده و داستان آن در بستر روستایی انگلیسی و میان نسلهای مختلف یک خانواده روایت میشود. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟!
داستان «چگونه راز قتل خود را حل کنیم» در دو بازهٔ زمانی روایت میشود: گذشتهای در دههٔ ۱۹۶۰ و زمان حال. محوریت کتاب بر پیشگویی عجیبی است که در کودکی برای «فرانسیس آدامز» رقم میخورد و سایهاش تا بزرگسالی و حتی نسل بعدی خانواده باقی میماند. روایت با بازگشت شخصیت اصلی به خانهٔ خانوادگی و مواجهه با دعوتی مرموز برای حضور در جلسهای دربارهٔ ارثیه آغاز میشود. فضای داستان، ترکیبی از رمز و رازهای خانوادگی، روابط پیچیده میان اعضا و تاثیر گذشته بر حال است. نویسنده با بهرهگیری از عناصر کلاسیک داستانهای معمایی، فضایی خلق میکند که در آن هر شخصیت، گذشته و انگیزههای خاص خود را دارد. کتاب با نگاهی به سنتهای خانوادگی، خرافات و تاثیرات روانی پیشگوییها، به تدریج لایههای پنهان یک راز قدیمی را آشکار میکند. در کنار روایت معمایی، دغدغههایی چون هویت، میراث، و روابط میان نسلها نیز در بطن داستان جریان دارد.
خلاصه کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟!
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با صحنهای از کودکی فرانسیس آدامز آغاز میشود؛ جایی که در یک نمایشگاه محلی، طالعبینی جوان پیشگویی شومی دربارهٔ آیندهاش میکند: «آیندهٔ تو چیزی جز چند استخوان پوک و خشک شده نیست.» این پیشگویی، ذهن فرانسیس را تا سالها درگیر میکند و حتی پس از ناپدید شدن یکی از دوستانش، به وسواسی تبدیل میشود. روایت به زمان حال میآید؛ جایی که «آنی»، دختر خواهر فرانسیس، پس از دریافت نامهای از وکیل خانواده، به روستای قلعه نول بازمیگردد تا در جلسهای دربارهٔ ارثیه شرکت کند. در این مسیر، آنی با اعضای خانواده و گذشتهٔ پیچیدهشان روبهرو میشود. فضای خانهٔ قدیمی، روابط سرد و پرتنش میان خویشاوندان، و حضور شخصیتهایی با انگیزههای مبهم، همه دست به دست هم میدهند تا راز قتل یا ناپدید شدن قدیمی دوباره زنده شود. آنی با دفترچههای خاطرات، سرنخهای پراکنده و گفتگو با اعضای خانواده، تلاش میکند حقیقت را دربارهٔ پیشگویی، ناپدید شدن دوست فرانسیس و نقش هرکس در این ماجرا کشف کند. در این میان، گذشته و حال به هم گره میخورند و هر نشانهای میتواند کلید حل معما باشد، بیآنکه پایان داستان به طور کامل افشا شود.
چرا باید کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟! را خواند؟
این کتاب با تلفیق فضای معمایی کلاسیک و روایت خانوادگی، تجربهای متفاوت از داستانهای رازآلود ارائه میدهد. خواننده با لایههای مختلف شخصیتها و تاثیر گذشته بر حال روبهرو میشود و در هر فصل، سرنخهای تازهای برای حل معما به دست میآورد. روایت دوگانهٔ گذشته و حال، حس تعلیق و کنجکاوی را تا انتها حفظ میکند و مخاطب را به مشارکت فعال در کشف حقیقت دعوت میکند. همچنین، پرداختن به موضوعاتی چون پیشگویی، خرافات و میراث خانوادگی، کتاب را برای علاقهمندان به داستانهای روانشناسانه و معمایی جذاب میسازد.
خواندن کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، داستانهای خانوادگی با لایههای روانشناختی و کسانی که به روایتهای چندزمانی و رازهای قدیمی علاقه دارند، مناسب است. همچنین، مخاطبانی که از داستانهایی با محوریت روابط پیچیدهٔ خانوادگی و تاثیر گذشته بر حال لذت میبرند، از این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب چگونه راز قتل خود را حل کنیم؟!
«آیندهی تو چیزی جز چند استخوان پوک و خشک شده نیست» مادام «پیونی لین» همانطور که اولین خط از طالع «فرانسیس آدامز» را برایش بازگو میکند، نگاه افسوس باری به او میاندازد. فرانسیس در سکوت به زنی که در مقابلش نشسته است خیره مانده و در همین حین، دوستانش در حال نیشخند زدن به این نمایش مضحک هستند. از پردههای منجوق دوزی شده و درخشانی که چادر را زینت دادهاند گرفته تا دستار ابریشمی و نخ نمای پیونی لین، همگی داد میزنند که زرق و برق خرافی هالیوودیای بیش نیستند. پیونی لین به شخصه بیشتر از بیست سال نمیزند، اما تن صدایش را جوری دستکاری کرده تا پیرتر بنظر برسد. گرچه خیلی هم کارساز نیست. همه چیز آنقدر مصنوعی و بیخود است که هیچ یک از آنها نباید چیزی باورشان شود. و البته که نمیشود. بهجز فرانسیس. او جوری همه چیز را جدی گرفته که انگار شاهد نزول آیات الهی است و هرچه بیشتر از طالعش میشنود، چهرهاش بیشتر در هم فرو میرود. مثل آبی که قلقل و بخار میکند و هنوز نجوشیده است. هنگامی که دخترها چادر تاریک طالعبینی را ترک میکنند، فرانسیس حتی زیر آفتاب ماه آگوست، پلک هم نمیزند. موهایش بلند و رها هستند و برقی از قرمزی دارند. مردی که سیبهای آبنباتی میفروشد، لبخندی کشدار به او میزند اما فرانسیس متوجه او نمیشود. بعد از شنیدن پیشگویی شرورانهای که در حق او شد، تقریبا هیچ چیز را متوجه نمیشود.
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه