با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

کتاب روزگاران: کتاب اسارت
۴٫۳
(۴)
خواندن نظراتمعرفی کتاب روزگاران: کتاب اسارت
گزیدهای از متن کتاب: یکی از کارهایم توی جبهه خنداندن بچهها بود؛ ادای پیرمردها را درمیآوردم، تقلید صدا میکردم. بدم نمیآمد اسیر شوم. فکر میکردم اسارت یک جور زندان در بسته است. گفتم بروم بچهها را بخندانم تا اسارت بگذرد. وقتی دستهایم را بردم بالا، گفتم «الحمدلله رب العالمین.»
به چیزی که میخواستم رسیدم. تا دمِ آخر هم بچهها را میخنداندم.
قلهی فریاد![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
محمدعلی آقامیرزایی
اسارت به روایت رستم خرمدینافضل قائمیکاشانی
با چشمهایم جنگیدم؛ خاطرات دیدبان و دیدهور هرمزگانی جانباز شهید مراد هنرمندزهرا اسپید
جهنم تکریت؛ خاطرات سرگرد آزاده مجتبی جعفریمجتبی جعفری
ساعتَ ۱:۲۵ شب به وقت بغداد: خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی عادل خانیاسماعیل امامی
بازمانده: خاطرات نورمحمد کلبادینژادسید ولی هاشمی
اولین روزهای مقاومتمرتضی قاضی
رقص روی یک پا؛ خاطرات شفاهی اسماعیل یکتایمصطفی مصیبزاده
عبور از آخرین خاکریز (خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن)احمد عبدالرحمن
اردیبهشتی دیگر؛ خاطرات فرار عبدالمجید خزائی از زندان سلیمانیه عراقمهناز فتاحی
وری وقت جنگه؛ خاطرات شفاهی اکبر کمالیسیدقاسم یاحسینی
پشت دروازههای شهرحسین کاوشی سیدآبادی
۱۳۳ نفر آخر: خاطرات اسیر آزادشده ایرانی شریف صابریمحسن سنچولی پردل
چه کسی قشقرهها را میکشد؟حجت شاهمحمدی
درست یک پا روی زمین؛ خاطرات ناخدا یکم تکاور سلیمان محبوبیمحمداسماعیل حاجیعلیان
یکی از این روزها به بلوغ رسیدممحمود نجیمی
میثم، زندگینامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوریگروه نویسندگان
حجم
۲۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۲۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
با ۱۰۰ خاطره ی کوتاه از اسارت جنگ همراه بشید..... تلخه حقیقتا! ...غربت و دوری، شکنجه، گرسنگی، بیماری و جراحت، نبود ابتدایی ترین امکانات.... اما این وسط کدبانوییِ اسرای عزیزمون هم جالبه! .................. هر آسایشگاه یک تکه زمین کوچک داشت که توش کشاورزی میکردند.
100خاطره کوتاه از اُسرا خاطراتی از صبر و مقاومت این عزیزان. گفته بود مترجم نمیخوام خودم دردم رو میگم شکم درد داشت دکتر به ش گفته بود چته؟ به شکمش اشاره کرده بود و گفته بود : "فی قُلوبهم مَرَضا " دکتر هم بهش
سلام کتابی زیبا و مختصر بود