تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب برقص تا باران ببارد
معرفی کتاب برقص تا باران ببارد
کتاب برقص تا باران ببارد (حکایتهایی روحیهبخش درباره ایمان، اراده و مداومت) با عنوان اصلی Dance until it rains نوشتهٔ ویک جانسون و ترجمهٔ امیرحسن مکی توسط انتشارات لیوسا منتشر شده است. این کتاب مجموعهای الهامبخش از حکایتها و تجربههای واقعی دربارهٔ نیروی مداومت و پشتکار است و به خواننده نشان میدهد که چگونه افراد عادی با استمرار در مسیر اهدافشان توانستهاند به موفقیتهای چشمگیر دست یابند. پیام اصلی کتاب این است که «دست از تلاش برندار، حتی اگر هیچ نشانهای از نتیجه نبینی». نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب برقص تا باران ببارد
کتاب برقص تا باران ببارد تنها یک کتاب انگیزشی نیست، بلکه ترکیبی است از حکایتهای شخصی، آموزههای روانشناسی موفقیت و مثالهایی الهامبخش که نشان میدهد مداومت نیرویی بیهمتا در رسیدن به موفقیت است. ایدهٔ اصلی کتاب از یک داستان واقعی دربارهٔ قبیلهای افریقایی سرچشمه میگیرد که تا هنگام بارش باران، دست از رقص برنمیداشتند؛ الگویی زیبا از پافشاری. این کتاب همچنین بر قانون تکوین طبیعی اهداف تأکید دارد؛ اینکه پیش از رسیدن به هر موفقیتی، باید دورهای از رشد نادیدنی را پشت سر گذاشت، درست مثل رشد تدریجی بامبوی آسیایی.
خلاصه کتاب برقص تا باران ببارد
ویک جانسون با بیانی صمیمی و داستانگونه به اهمیت پشتکار و مقاومت در برابر دشواریها میپردازد و آن را کلید طلایی موفقیت معرفی میکند. مجموعهای از حکایتها و تجربههای افراد مختلف در این اثر گردآوری شده که هرکدام بهنوعی نشان میدهد چگونه مداومت توانسته مسیر زندگیشان را دگرگون کند. خواندن این داستانها، نیروی عجیبی به خواننده میدهد و او را تشویق میکند که در مسیر اهدافش بماند، حتی وقتی هیچ نشانهای از نتیجه نمیبیند.
چرا باید کتاب برقص تا باران ببارد را بخوانیم؟
خواندن کتاب برقص تا باران ببارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
درباره ویک جانسون
بخشی از کتاب برقص تا باران ببارد
«وقتی جیمی کار را میچرخاند، اجارهٔ ماهانهٔ فروشگاه دویست دلار بود. ناگهان، اجارهبها به هزارودویست دلار در ماه افزایش یافت. اگرچه این مبلغ عرف بازار بود، نمیشد زیر بارش بروی. روبین تصمیم گرفت تا درخواست یک اجارهنامهٔ رسمی کند (پیش از آن هیچ مدرک مکتوبی در بین نبود) و همچنین درخواست کرد تا در صورت امکان، در آینده حق تقدم خرید با آنها باشد.
کمی بعد، وقتی روبین به خارج شهر رفته بود، مالک ساختمان به رونا تلفن کرد و به او گفت حاضر است ملک را بفروشد. رونا با او ملاقات کرد و آنها بر سر قیمت توافق کردند و با هم دست دادند. روز بعد، مالک دوباره زنگ زد و گفت مبلغ توافقی خیلی کم است و نظرش تغییر کرده. رونا بلافاصله به درِ خانهٔ مالک رفت و به او یادآوری کرد که آنها دست موافقت با هم دادهاند. مالک به نسل گذشته تعلق داشت و در آن روزها، دست دادن حکم مهر کردن قرارداد را داشت. او رضایت داد، و قرارداد با همان مبلغ توافقی منعقد شد.
این، اولین وام بانکیای بود که دخترها در عمرشان گرفته بودند، و آنها را معذب کرد. روبین هنوز سختی بازپرداخت وامی را که بابت خریدن خودرو از پدرش گرفته بود، به یاد داشت و نیازی نبود که آن درس را دوباره بیاموزد.
با اینهمه، خرید صورت گرفت و وام بانکی ظرف یک سال برگردانده شد. در آن سال رونا و روبین بهخوبی به اهمیت تسلط بر سرنوشتشان پی برده و فداکاریهای زیادی انجام داده بودند. آنها هیچ دستمزدی برنمیداشتند و هیچگونه خرج غیرضروریای نمیکردند. در حقیقت، طی پنج سال اولی که رونا و روبین مشغول گرداندن کار بودند، تقریبا هیچ مرخصیای نداشتند. رونا مبلغ بسیار کمی برای خود برمیداشت، و روبین هیچ برداشتی نداشت. رونا که در آن زمان صاحب دو فرزند بود، در زندگی زناشویی شکست خورد. روبین، هفتهای نود تا صدوبیست ساعت کار میکرد و دو بار بهدلیل خستگی مفرط در بیمارستان بستری شد. فشار کار هر دو خواهر را فرسوده کرده بود.»
حجم
۱۳۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۳۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه