دانلود و خرید کتاب آداب جنایت مصطفی سلیمانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آداب جنایت

کتاب آداب جنایت

انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب آداب جنایت

کتاب آداب جنایت نوشتهٔ مصطفی سلیمانی توسط نشر نیماژ منتشر شده است. این اثر رمانی جنایی و یکی از کتاب‌های مجموعهٔ «بوف» است. این کتاب نخستین رمان نوشتهٔ مصطفی سلیمانی است که در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. این اثر یک داستان در ژانر عاشقانه و جنایی با رخدادهای پی‌درپی و جذاب است. محور اصلی داستان، تحول شخصیتی یک جوان تبهکار است که پس از یک حادثه مرگبار، دچار فراموشی شده و فصل جدیدی از زندگی خود را آغاز می‌کند. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب آداب جنایت

کتاب آداب جنایت خواننده را با مفهوم تقدیر و خواست الهی در زندگی آشنا می‌کند و این پیام را منتقل می‌کند که دروازه توبه همواره باز است و فرصت برای اصلاح خویشتن همیشه وجود دارد. قهرمان سی‌ویک‌ساله داستان درگیر آشفتگی‌های ذهنی پیرامون مفاهیمی چون «قضاوقدر» و «قسمت» می‌شود و مسیر زندگی‌اش تا مرز «معجزه» و «بازگشت» به زندگی عادی پیش می‌رود. رمان سلیمانی یک اقتباس آزاد از شخصیت به یادماندنی ژان والژان اثر ویکتور هوگو است که چالش‌های روان‌شناختی، اخلاقی و حقوقی مشابهی را به تصویر می‌کشد. پیشروی سیر تحول شخصیت‌ها و ماجراها به گونهای است که مخاطب پیوسته با رویدادهای تازه و غیرمنتظره مواجه می‌شود. ایم رمان در ۱۴ بخش نوشته شده است.

خلاصه کتاب آداب جنایت

داستان با یک تصادف دلخراش آغاز می‌شود: برخورد یک موتورسوار با پیرمردی که به مرگ او منجر می‌شود. موتورسوار جوان نیز در پی سوراخ شدن باک بنزین و انفجار، دچار سوختگی شدید می‌شود اما زنده می‌ماند. پیرمردی مذهبی او را می‌یابد و جوان در حال بیهوشی از او تمنا می‌کند که «نگذارید به دست پلیس بیفتم.». جوان به بیمارستان منتقل می‌شود و پیرمرد او را دنبال می‌کند و این نقطه شروع ماجرا است. شخصیت اصلی کتاب، فردی شرور و بی‌اخلاق توصیف می‌شود که با پرستاران بدرفتاری می‌کند، بر سر دیگران فریاد می‌کشد و دیدگاه‌های ناپایداری دارد. اما او به دلیل حادثه، حافظه خود را از دست داده و حتی نامش را به یاد نمی‌آورد. این فراموشی، او را همچون کودکی تازه متولد شده، مستعد پذیرش عقاید جدید می‌کند. سیدتقی نام «عماد» را بر او می‌گذارد و در این میان، شخصیت‌های مذهبی نظیر حاج‌آقا، سیدتقی، و حاج‌دایی وارد داستان می‌شوند و هر یک در هدایت او به سوی رستگاری و ایمان نقشی اساسی ایفا می‌کنند.

چرا باید کتاب آداب جنایت را بخوانیم؟

کتاب آداب جنایت نه تنها یک داستان جنایی-عاشقانه پرکشش است، بلکه اثری عمیق با مضامین مذهبی و تحول شخصیتی است. این کتاب به خواننده نشان می‌دهد که راه توبه همیشه باز است و هیچ‌گاه برای بازگشت به فطرت پاک انسانی دیر نیست. روایت داستان، که از تقدیر و خواست الهی سخن می‌گوید، می‌تواند ایمان مخاطبان را نسبت به خداوند و مهربانی او تقویت کند و این باور را در دل‌ها بنشاند که حتی شرورترین افراد نیز می‌توانند متحول شوند. کشمکش‌های درونی شخصیت اصلی حول مفاهیم قضا و قدر، در کنار حوادث غیرمنتظره، این رمان را به اثری خواندنی و تأثیرگذار تبدیل کرده است.

خواندن کتاب آداب جنایت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های مذهبی که به مفاهیمی چون توبه، تغییر شخصیت از غیرمذهبی به مذهبی و نقش تقدیر در زندگی انسان علاقه‌مند هستند، بسیار مناسب و خواندنی است. همچنین، کسانی که به شناخت زندگی روحانیون و طلبه‌ها کنجکاوند و از داستان‌های پرکشش با محوریت تحول اخلاقی و روان‌شناختی لذت می‌برند، از مطالعه این رمان بهره خواهند برد.

درباره مصطفی سلیمانی

مصطفی سلیمانی، متولد سال ۱۳۶۳، نویسنده رمان «آداب جنایت» است. رمان آداب جنایت اولین رمان او محسوب می‌شود که با تلفیقی از ژانرهای عاشقانه و جنایی، روایتی جذاب از تحول یک شخصیت شرور را ارائه می‌دهد.

بخشی از کتاب آداب جنایت

«در دم چندنفری پیشنهادِ کار دادند. از عمده‌فروش و جزئی‌فروش، اما از همه بهتر، پیشنهادِ خودِ فرش‌فروش بود. می‌گفت تمامِ این چند وقت که عماد می‌نشسته روی پلهٔ مغازهٔ روبه‌رویی، زیرِ‌نظرش داشته و رفتارهاش را یک‌به‌یک دید زده است. می‌گفت این چند وقت خیلی به این فکر کرده که کاش کسی مثل عماد را داشته باشد که بتواند بااعتماد حجره‌هاش را بسپرد دستش. یکی که بتواند تمام‌وقت توی مغازه باشد و کارهای مغازه را رتق‌وفتق کند و شب‌ها که بار می‌آید و صبح زودها که بار از مغازه بیرون می‌رود، کارها را راه بیندازد. قول یکی از حجره‌هاش را هم داد. حجره‌ای که هم بتواند توش زندگی بکند، هم اگر خواست زن بگیرد، بتواند زن و اولادش را بیاورد توش. می‌گفت درِ دیگرِ حجره، از آن سرِ بازار به‌سمت خیابان باز می‌شود. عماد بدش نیامده بود، اما معلوم بود که خیلی هم نفهمیده که اوضاع از چه قرار است.

حاج‌آقا سلطانی براش توضیح داد که این‌جوری دستش توی جیب خودش می‌رود، وضعش خوب می‌شود، خانه‌وزندگی پیدا می‌کند و تنها بدی‌اش این است که دیگر تمام‌وقت توی حوزه نیست. باید بدود پی خرج‌وبَرج و کمتر از قبل می‌تواند بین بچه‌ها باشد. براش توضیح داد که شب‌ها باید تنها بخوابد، که باید گوش‌به‌زنگ باشد، کاری باشد و خلاصه دست بجنباند تا دیگران هم بتوانند یواش‌یواش براش آستین بالا بزنند و زنش بدهند. اسم زن که آمد، چشم‌های عماد برق زد، اما انگار نمی‌توانست هیچ خوشی‌ای را برای چند ثانیه هم که شده توی خودش نگه دارد، یکهو غم تمام صورتش را گرفت. شاید از آینده ترسیده بود، یا فکرش رفته بود سمت بیوه‌زن، اما هیچ حرفی نزد. بعداز رفتن بازاری‌ها، با حاج‌آقا سلطانی و صاحب مغازه که همه صداش می‌زدند حاجی‌فرشی، رفت کل حجره‌های دورِ حیاط را دید. حجره‌ای را هم که بنا شده بود محل زندگی‌اش باشد دید و قرار شد فرداش فکرهاش را بکند و بگوید برنامه‌اش چیست.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۰۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان