کتاب نفس جانان

معرفی کتاب نفس جانان

کتاب الکترونیکی «نفس جانان» نوشتهٔ فائزه افشار و منتشرشده توسط انتشارات متخصصان، رمانی معاصر در ژانر داستان‌های فارسی قرن ۱۵ است. این اثر با محوریت زندگی شخصیت‌هایی چون «نفس»، «سیاوش» و «رضا»، به روایت پیچیدگی‌های روابط خانوادگی، عشق، فداکاری و رنج‌های اجتماعی می‌پردازد. داستان در بستر دغدغه‌های روزمره، بیماری، تلاش برای بقا و امید به آینده شکل می‌گیرد و با نگاهی واقع‌گرایانه، لایه‌های عاطفی و اجتماعی شخصیت‌ها را واکاوی می‌کند. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب نفس جانان

«نفس جانان» در فضایی شهری و معاصر روایت می‌شود و دغدغه‌های نسل امروز را با محوریت خانواده، بیماری، فقر و تلاش برای تحقق آرزوها به تصویر می‌کشد. داستان حول محور «نفس»، دختری تحصیل‌کرده و دغدغه‌مند، می‌چرخد که با بیماری پدرش، مشکلات مالی و ناکامی‌های شخصی دست‌وپنجه نرم می‌کند. حضور شخصیت‌هایی چون «سیاوش» و «رضا» به روایت عمق بیشتری می‌بخشد و روابط میان نسل‌ها، نقش زنان در خانواده و جامعه و تأثیر گذشته بر حال را برجسته می‌کند. این رمان در دوره‌ای نوشته شده که مسائل اجتماعی و اقتصادی، دغدغه‌های بسیاری از خانواده‌هاست و نویسنده با نگاهی جزئی‌نگر، فضای بیمارستان، خانه‌های کوچک شهری و آموزشگاه را به‌عنوان صحنه‌هایی برای نمایش کشمکش‌های درونی و بیرونی شخصیت‌ها انتخاب کرده است. روایت با لحنی تلخ و واقع‌گرایانه، اما با امید به تغییر و رهایی، پیش می‌رود و در خلال آن، به نقش ادبیات و شاهنامه‌خوانی در زندگی شخصیت‌ها نیز اشاره می‌شود.

خلاصه کتاب نفس جانان

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان با «نفس»، دختری جوان و تحصیل‌کرده آغاز می‌شود که درگیر بیماری پدرش «رضا» است؛ پدری که جانباز جنگ بوده و حالا با عوارض شیمیایی و مشکلات جسمی دست‌وپنجه نرم می‌کند. نفس، علاوه بر مراقبت از پدر، با مشکلات مالی و دغدغه‌های انتشار کتابش روبه‌روست. او برای تأمین هزینه‌های درمان پدر، تلاش می‌کند رمانش را به چاپ برساند، اما با بی‌مهری ناشران و بی‌توجهی بازار کتاب مواجه می‌شود. در این میان، «سیاوش»، مردی از گذشتهٔ نفس، دوباره وارد زندگی او می‌شود و رابطه‌ای پیچیده و پر از سوءتفاهم میان آن‌ها شکل می‌گیرد. روایت با رفت‌وآمد میان بیمارستان، خانه و آموزشگاه شاهنامه‌خوانی، لایه‌های مختلف زندگی نفس را به تصویر می‌کشد؛ از تلاش برای حفظ امید تا مواجهه با تلخی‌های زندگی و خاطرات مادر از دست‌رفته. داستان با تمرکز بر روابط خانوادگی، فداکاری، عشق و رنج، تصویری از زندگی نسلی ارائه می‌دهد که میان آرزوها و واقعیت‌های تلخ گرفتار شده‌اند، بی‌آنکه پایانی قطعی برای سرنوشت شخصیت‌ها افشا شود.

چرا باید کتاب نفس جانان را خواند؟

این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون فداکاری، بیماری، نقش زنان در خانواده و جامعه و چالش‌های اقتصادی، تصویری ملموس از زندگی معاصر ارائه می‌دهد. روایت چندلایه و شخصیت‌پردازی دقیق، امکان همذات‌پنداری با دغدغه‌ها و احساسات شخصیت‌ها را فراهم می‌کند. همچنین، حضور شاهنامه و ادبیات کلاسیک در بطن داستان، پیوندی میان سنت و زندگی امروز برقرار می‌سازد و به خواننده فرصتی برای تأمل دربارهٔ ارزش‌های انسانی و معنای امید می‌دهد.

خواندن کتاب نفس جانان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های اجتماعی، داستان‌های خانوادگی و روایت‌هایی با محوریت زنان و دغدغه‌های معاصر مناسب است. همچنین کسانی که با موضوعاتی چون بیماری، فقر، روابط والد و فرزند یا نقش ادبیات در زندگی روزمره درگیر هستند، می‌توانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.

بخشی از کتاب نفس جانان

«باز بغض با آن ناخن‌های تیز به گلویش چنگ می‌زند و شرمندگی به جانش افتاده است. شرمندگی از هر آنچه به دست خود کاشته و تبها برکت باقی‌مانده‌ی زندگی‌اش را هم از او نگیرد. پدرش را. ساعت ملاقات است و جمعیت در حیاط بیمارستان در رفت‌وآمدند. نفس از ساختمان اصلی بیمارستان خارج می‌شود و به حیاط پناه می‌آورد. از تجمع مقابل در ورودی می‌گذرد و به سمت قسمت خلوت حیاط می‌رود. در انتهایی‌ترین قسمت حیاط. که کسی رفت‌وآمدی ندارد، بر صندلی می‌نشیند. با احساس خیسی در لباسش؛ چهره‌اش در هم می‌رود. سرش را سمت دیگر صندلی می‌چرخاند. آخرین باران‌های پاییزی همه‌جا را خیس کرده. لرزی بر جانش می‌افتد. دست‌هایش را زیر بغل‌هایش مخفی می‌کند و دست به‌سینه می‌نشیند. همراه همیشگی این روزهایش چند هفته‌ای است که در بطنش به تقلا افتاده و همکلام بی‌کلامش شده. نگاهش روی مردی ثابت می‌ماند که کمی دورتر، با حالتی عصبی با تلفن همراهش حرف می‌زند و مسیری را می‌رود و بازمی‌گردد. سارهبه شنیدن صدایی آشنا قلبش از هیجان، همچون همراه همیشگی‌اش، درون سینه به تقلا می‌افتد. به سمت صدا برمی‌گردد و با ناباوری سلام می‌کند. قصد می‌کند که برای ادای احترام از جا برخیزد که سیاوش مانع می‌شود: «لطفاً بلند نشین.»»