
کتاب پیمان شوم
معرفی کتاب پیمان شوم
کتاب پیمان شوم نوشتهٔ آرزو جوانبخت سامانی و ویراستۀ مبینا غلامی، اثری در دستۀ داستانهای فارسی معاصر است که توسط انتشارات حسن رسولی منتشر شده است. این رمان با محوریت روایتهای عاشقانه و معمایی، داستان زندگی دو جوان را در بستر اتفاقات رازآلود و ماورایی دنبال میکند. پیمان شوم با نگاهی به روابط انسانی، فقدان، ترس و سرنوشت، مخاطب را به دنیایی پر از تعلیق و احساسات میبرد. نسخۀ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پیمان شوم
کتاب پیمان شوم در فضایی معاصر و شهری، داستان دو شخصیت اصلی به نامهای رها و اشکان را روایت میکند که هرکدام گذشتهای پرحادثه دارند و با زخم فقدان و رازهای خانوادگی دستوپنجه نرم میکنند. روایت کتاب از زاویه دید هر دو شخصیت پیش میرود و با بازگویی خاطرات، رؤیاها و اتفاقات روزمره، لایههای پنهان زندگی آنها را آشکار میکند. فضای داستان با عناصر ماورایی، ترس و تعلیق آمیخته شده و در کنار روایت عاشقانه، به موضوعاتی چون مرگ، سوگ، تنهایی و تأثیرات روانی حوادث تلخ میپردازد. کتاب در سال ۱۴۰۲ منتشر شده و باتوجهبه اشارههای متعدد به مکانهایی مانند اصفهان و دانشگاه هنر، حالوهوای بومی و ملموسی دارد. نویسنده با استفاده از زبان شخصیتمحور و روایتهای موازی، تلاش میکند تا مخاطب را درگیر پیچیدگیهای ذهنی و عاطفی شخصیتها کند و همزمان، فضای رازآلود و گاه وهمآلود داستان را حفظ کند. پیمان شوم علاوهبر روایت یک داستان عاشقانه، به بررسی تأثیرات گذشته بر حال و آیندۀ شخصیتها و نقش سرنوشت در زندگی آنها میپردازد.
خلاصه داستان پیمان شوم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان پیمان شوم با معرفی رها، دختری دانشجوی رشتۀ موزهداری در اصفهان آغاز میشود که پس از تجربۀ یک فقدان بزرگ و مرموز، زندگیاش دستخوش ترسها و اتفاقات غیرمنتظره شده است. او که هنوز در سوگ نامزد ازدسترفتهاش یاشار به سر میبرد، با کابوسها و نشانههایی عجیب روبهرو میشود؛ نشانههایی که گویی به گذشتهای شوم و پیمانی ناگفته گره خوردهاند. در سوی دیگر، اشکان، دانشجوی پزشکی و پسر یکی از استادان رها، با گذشتهای پر از راز و ارثیهای عجیب، وارد زندگی رها میشود. برخورد تصادفی این دو در یک عصر پاییزی، آغازگر رابطهای پر از سوءتفاهم، کشش و تعلیق است. روایت داستان بهصورت موازی از زبان هر دو شخصیت پیش میرود و مخاطب را با ذهنیت، دغدغهها و زخمهای هرکدام آشنا میکند. در طول داستان، عناصر ماورایی و ترسناک مانند حضور سایهها، گربۀ سیاه و خوابهای پریشان، فضای داستان را پرتنش و رازآلود نگه میدارد. همزمان، گذشتۀ تلخ رها و راز قتل نامزدش، بهتدریج با اتفاقات جدید گره میخورد و سؤالات بیپاسخ دربارهٔ سرنوشت، عشق و انتقام را پیش میکشد. داستان بدون افشای پایان، مخاطب را در تعلیق میان واقعیت و خیال و در جستوجوی حقیقت پیمان شوم رها میکند.
چرا باید کتاب پیمان شوم را خواند؟
این کتاب با ترکیب فضای عاشقانه و معمایی، تجربهای متفاوت از داستانهای معاصر فارسی ارائه میدهد. روایت موازی از زبان دو شخصیت اصلی، امکان همذاتپنداری عمیق با دغدغهها و احساسات آنها را فراهم میکند. حضور عناصر ماورایی و تعلیق، داستان را از کلیشههای رایج عاشقانه جدا میکند و مخاطب را با لایههای پنهان روان انسان و تأثیرات گذشته بر حال روبهرو میسازد. این کتاب برای کسانی که به داستانهایی با فضای رازآلود، شخصیتپردازی دقیق و روایتهای چندلایه علاقه دارند، میتواند تجربهای خواندنی باشد.
خواندن کتاب پیمان شوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این رمان برای علاقهمندان به داستانهای معاصر فارسی با تم عاشقانه، معمایی و ماورایی مناسب است؛ همچنین کسانی که به روایتهای شخصیتمحور و داستانهایی با فضای تعلیق و رازآلود علاقه دارند، از این کتاب استقبال خواهند برد. برای افرادی که با موضوعاتی مانند سوگ، فقدان و تأثیرات روانی حوادث تلخ درگیر هستند، این کتاب میتواند همدلی و درک بیشتری ایجاد کند.
بخشی از کتاب پیمان شوم
«خسته و داغون. در چوبی با شیشههای رنگی کتابخونه رو باز کردم و از کتابخونهی دانشکده اومدم بیرون. غروب بود و هوا گرگومیش. سوز سردی میوزید و لرز به تن خستهام مینداخت. نگاهی به حیاط پاییززده و خلوت دانشکده کردم. مثل این سه سال که دم غروبهای پاییز و زمستون، دانشکده مثل قبرستون خلوت و ترسناک میشد و وحشت به قلب آدم چنگ میزد. الان هم دانشکدهمون همونطور بود. راستش دانشگاه هنر اصفهان، متشکل از خونههای قدیمی و تاریخی بود که بیشترشون توی محله جلفا و برای ارامنهی درگذشته این منطقه بودند. دانشکدهی ما هم، یک خونهی تاریخی بود که قدمتش به دوره قاجار میرسید و برای فردی ارمنی به اسم «داوید» بود که سالها پیش از دنیا رفته بود و حالا خونهش با کمی بازسازی، محل تحصیل دانشجوهای هنر شده بود. با صدای قارقار کلاغی سیاه که روی تک درخت کاج حیاط نشسته بود و به سمت من نگاه میکرد، افکارم به هم خورد و از جا پریدم. کیف کولهی سیاهرنگم رو روی شونهم انداختم و با دلشورهای که صدای کلاغ توی دلم انداخته بود از پلههای ایوان سنگی پایین اومدم و به سمت راهروی دالونمانند پا تند کردم تا از دانشکده خارج بشم.»
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۶۵ صفحه
حجم
۴٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۶۵ صفحه
نظرات کاربران
این رمان فوق العاده است. اگر دنبال یه رمان عاشقانه و ترسناک و پر از هیجان میگردین، حتما این رمان رو بخونید.