دانلود رایگان کتاب استوارتر از دماوند
تصویر جلد کتاب استوارتر از دماوند

کتاب استوارتر از دماوند

معرفی کتاب استوارتر از دماوند

«استوارتر از دماوند» خاطرات شهدای منطقه پدافند هوایی تهران «امام حسن مجتبی (ع)» است که شعبان مرتضی زاده نوری (-۱۳۵۹) و حمزه علاء (-۱۳۵۵) آنها را گردآوری و تدوین کرده‌اند. در این کتاب خاطراتی از شهیدان، فرهاد دستنبو، حیدر مه‌داوودی، نظامعلی ملکی، منصور دولت‌خواه، محمدتقی کزازی مجدآبادی، ابوالفضل ظرافتی، مصطفی اقبالی، محمدرضا خشتی، رضا محسنی و عباس سعادت‌مهر، به رشته تحریر درآمده است. بخشی از خاطرات شهید دولت‌خواه را از زبان مادرش می‌خوانید: وقتی پدرشان در هفدهم اسفندِ پنجاه و هفت از دنیا رفتند، منصور تمام پشتوانه و امید من به زندگی بود. او به همراه برادر کوچکترش که او هم جانباز شیمیای بوده و چند سال پیش شهید شدند، دست به هر کاری می‌زدند تا بتوانند درآمد خانواده را تامین کنند. در جالیز مردم کار می‌کردند در نانوایی کار می‌کردند کارگری ساختمانی می‌کردند و در یک کلام به هر دری می‌زدند تا بتوانند باری از روی دوش خانواده بردارند. بعد از فوت پدرشان یک روز منصور پیش من آمد و گفت «مادر آیا من از این زندگی سهمی‌دارم یا خیر؟» من با تعجب از این سوالش گفتم «بعله که سهم دارید شما تا اینجا سهم دارید که اگر به من اجازه ندهید، من مجاز نیستم از سهم زندگی به اختیار خودم به کسی چیزی بدهم» گفتم «پسرم چیزی شده!؟ چیزی می‌خواهی بخری؟» سرش را پایین انداخت و گفت: «نه مادر فقط می‌خواستم بدانم همین و بس». من معنی حرفش را آن روز نفهمیدم تا اینکه ...
3741
۱۳۹۷/۰۱/۲۱

از مقدمه کتاب: نیازمابه شهداوادامه راهشان،تنهابرداشتی بودکه بیش از هرچیزی برمن وهمکارانم هویداترشده بود.این مابودیم که به آنها محتاج بودیم و... و این ماییم که نیاز به خواندن وشنیدن خاطراتشان داریم ممنون از معرفی کتاب ممنون 🙏

کاربر ۱۹۰۱۹۲۶
۱۴۰۲/۰۵/۰۷

سلام و خدا قوت تاریخ شهادت شهید دستنبو مرداد می باشد اما چرا در شعر پدر می گوید خرداد ؟نویسنده محترم مجددا خرداد را تکرار می کند

hadi,hassani
۱۴۰۱/۰۹/۱۸

عالی ممنون یاعلی.

شهید دستنبو با وجود زخمی‌بودن و داشتن استراحت پزشکی در سایت ماندند تا اینکه در روز بعد به‌علت اصابت موشک ضد رادار به شهادت رسیدند. آخرین مکالمات ضبط شده قبل از شهادت و اصابت موشک هنوز هم موجود است که شهید دستنبو می‌گویند: «داره می‌یاد، داره می‌یاد، چشم‌های سیاهش را می‌بینم. یا ابا عبد الله الحسین (ع) شاهد باش که ما هنوز آب هم نخوردیم...» وقتی که ایشان به شهادت رسیدند و خبرش را به من دادند تمام دنیا روی سرم چرخید من مانده بودم با چهار پسر که نمی‌دانستم چطور بزرگ‌شان کنم. بیست و شش سال داشتم کم تجربه بودم. ولی در تمام این سال‌ها حس نکردم که شهید با من و همراه خانواده‌اش نیست. در مشکلات کنارمان بود که کمک مان می‌کرد
S
انگار شهیدان مامور شده‌اند تا به تنهایی تمام کوله بار بی‌اخلاقی و بی‌غیرتی بشریت را به دوش بکشند و روسفید کننده نسل بشر در پیشگاه خداوندی لقب گیرند.
3741
آخرین مکالمات ضبط شده قبل از شهادت و اصابت موشک هنوز هم موجود است که شهید دستنبو می‌گویند: «داره می‌یاد، داره می‌یاد، چشم‌های سیاهش را می‌بینم. یا ابا عبد الله الحسین (ع) شاهد باش که ما هنوز آب هم نخوردیم...»
ثنا
بی‌شک جزیره مجنون شاهد دلاوری‌ها و رشادت‌های باور نکردنی رزمندگانی بوده که امروزه نامی‌از آنها در خاطرها نیست و شاید هم در آینده‌ای نه چندان دور در خاطره تاریخ برای همیشه بایگانی گردد و ده سال یا سی سال بعد چه کسی شهید دولتخواه را به خاطر خواهد آورد. بی ادعا زندگی کردند و بی‌ادعا نبرد کردند و بی‌ادعا شهید شدند و در این بین ما روسیاهان تاریخ لقب خواهیم گرفت که طلب کارانه زندگی می‌کنیم و از زمین و زمان شکایت می‌کنیم در حالی که هیچ اراده‌ای برای آرمان و اهداف این زندگی خرج نمی‌کنیم. نمی‌دانم که چرا گفتند، بودن یا نبودن، مسئله زندگی است!؟ در حالی که در روزگار ما هیچ کس برای چگونه زیستن و چگونه مردن مسئله‌ای نمی‌تراشد و کسی برای ماندن و بودن خوبی‌ها و زیبایی‌ها در زندگی آیندگان، نبودن را برای خود انتخاب نمی‌کند. نبودنی که با ایثار تقدیم بشریت می‌کند تا همه تعاریف مادی گرای انسان دوپا را بی‌ارزش کند و ندای عرش خداوندی رساتر گردد که فتبارک الله احسن الخالقین...
3741
یک شیعه واقعی، همیشه مردانه می‌جنگد و همیشه در تاریخ مظلوم می‌ماند. -یک شیعه واقعی، همیشه درد می‌کشد ودم بر نمی‌آورد. -یک شیعه واقعی، همیشه در مشکلات سنگ زیرین آسیاب است. -یک شیعه واقعی، با لب تشنه از آب پر آب برمی‌گردد و شهید می‌شود تا آب را به خجالت آورد. -یک شیعه واقعی، همه چیزش را برای آرمانش می‌دهد و نگاه مظلومش را یادگار می‌گذارد.
ثنا
شهید محسنی و همرزمانش در کنار خانه شان ترور شدند تا انسانیت و مردانگی از پیشانی این مرز و بوم رنگ نبازد. در دورانی که دشمن خصم بر مرزها حمله کرده بود لاشخورها از داخل به ایران حمله کردند تا شاید ایران که تمامی‌کلمه مردانه ایستاده بود را از پای در بیاورند. اگر چه زخمی که این هم وطن‌نان از درون می‌زدند، هزاران برابر از مرگی که دشمن در مرزها تحمیل می‌کرد، سخت‌تر و گران‌تر بود ولی چه باید می‌کردند، پاکان آن دوران!؟
3741
زیر بلوک خانه شهید سعادت مهر نشستم تا کمی بیاسایم. دردها و سختی‌هایی که بر این خانواده‌ها گذشت نا را از انسان می‌رباید. نمی‌دانم چگونه این همه سال تنهایی و درد را تحمل کردند. در حالی که من از شنیدن شان این چنین منقلب می‌شدم. من که ساعتی پای صحبت این عزیزان می‌نشینم این چنین دگرگون می‌شوم و نمی‌توانم دردها، تنهایی‌ها، بی‌کسی‌ها و ... را درک کنم. آنها چگونه این همه سال را سپری کردند؟
3741

حجم

۳۳۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

حجم

۳۳۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۸ صفحه

قیمت:
رایگان