دانلود و خرید کتاب تندیس درد شعبان مرتضی‌زاده نوری
تصویر جلد کتاب تندیس درد

کتاب تندیس درد

معرفی کتاب تندیس درد

«تندیس درد» رمانی نوشته شعبان مرتضی‌زاده‌ نوری، نویسنده معاصر ایرانی است.

زاده‌نوری در این رمان درباره زندگی کسانی می‌گوید که در عرصه تفحص شهدای هشت سال دفاع مقدس، فعالیت می‌کنند.

پسرک قهرمان فقیر داستان، محله‌اش نزدیک قبرستان شهر است و از کودکی با همسالانش بزرگترین تفریحشان رفتن به قبرستان و بازی در آنجا و خوردن خوراکی‌های خیراتی مرده‌ها بوده است. حالا او که هشت سال جنگ را تجربه کرده و جانباز هم شده است، مسئول گره تفحص مفقودین جنگ است و به قول خودش تصاویر غالب ذهنی‌اش همیشه نقش انسان‌های مرده، جسد، استخوان و تکه پاره‌های بدن بوده است. ما در کتاب خاطرات این جانباز را از یک ماموریت عجیب می خوانیم. به گفته خود نویسنده، ۵۰ درصد وقایع کتاب برگرفته از واقعیت است و انگیزه او از نگارش این داستان، آشناتر کردن مردم با کار گروه تفحص شهدا و ملموس‌تر کردن کار آنها برای مردم بوده است.

از دیگر آثار مرتضی‌زاده‌ نوری می‌توان به «مهریه هستی» و «روایت‌های ماندگار» اشاره کرد.

بخشی از داستان:

«محل تفحص در حیاطِ یک دبیرستانِ شبانه روزی دخترانه، وسطِ شهرِ خرمشهر تعیین شده بود.

وقتی حاج ناصر، مسئول رده بالاترم، این مأموریت را کنارِ گوش هایم زمزمه کرد برای لحظه‌ای تنم لرزید. نمی‌دانستم در مقابل خواسته اش، چه بگویم! حسابی غافلگیر شده بودم. انگار بخواهند بعد ازاین همه سال تجربه، با برگزاری کارگاه آموزشِ تفحص در دلِ شهر، ارزیابی‌ام کنند.

درچشمانش زل زدم و ماهیتِ کارم را که خوب شناخته بود، تکرار کردم:

-ناصر! چه انتظاری از من داری؟ از وقتی خودم را شناختم در مرداب و سنگلاخ و خاک و خُل بوده ام. فکر کردی من با گروهم می‌توانم در دلِ شهر، پیکر شهید بیرون بکشم؟!

انتظارِ چنین عکس العملِ غیر منتظره‌ای را نداشت، چانه اش را به تبعیت از ابروانش به حالت طلبکارانه بالا برد و مدتی به همان حال در چشمانم خیره شد سپس دستی به ریش سفید و بلندش کشید و تا انتها نوازششان کرد. انگار که در عمق چشمانم به دنبال تایید دستورش بگردد، در آن‌ها میخکوب شده بود و نوازشِ ریشش را چند بارِ تکرار کرد گویی برای پاسخ به من، از آنها کمک می‌خواست.

بعد از این نمایش مضحک، سرش پایین آمد. دستانش را در گودی کمرش گره شد و نگاهِ خیره اش را پیشکش کرد. از سر تا پایم را بر انداز کرد. خودش را به سمتم نزدیک کرد و دکمه بالای پیراهنم را با دو انگشتش گرفت و خطاب قرارداد:

-می دانم برایتان سخته که داخلِ شهر و در بینِ مردم، کار کنید. اما آیا این دلیل کافیه که ما آن همه پیکرِ شهید را به حال خود بگذاریم؟ بهترین گروه تفحص، تیمِ شما ست.»

مهسا
۱۴۰۱/۰۶/۲۹

کتاب را قبلا خواندم عالیه... حتما بخوانید . داستان پردازی جالب و تاثیرگزار

خانم مقدسی
۱۴۰۱/۰۵/۳۱

بسیار زیبا و متنی روان دارد . توصیه میکنم مطالعه کنید . ممنون از طاقچه

مریم
۱۴۰۱/۰۵/۳۰

متنی بسیار تاثیر گذار و زیبا . دوستان پیشنهاد می کنم حتما مطالعه کنید

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۱۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۳۶ صفحه

حجم

۳۱۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۳۶ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان