دانلود و خرید کتاب راهیان علقمه، چهل روایت از دلدادگی شهدا به قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام گروه نویسندگان
تصویر جلد کتاب راهیان علقمه، چهل روایت از دلدادگی شهدا به قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام

کتاب راهیان علقمه، چهل روایت از دلدادگی شهدا به قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۱۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب راهیان علقمه، چهل روایت از دلدادگی شهدا به قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام

کتاب راهیان علقمه، چهل روایت از دلدادگی شهدا به قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام نوشتهٔ جمعی از نویسندگان به‌کوشش انتشارات شهید ابراهیم هادی به چاپ رسیده است.

درباره کتاب راهیان علقمه

«راهیان علقمه» چهل روایت از دلدادگی شهدا به قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام، کاری از گروه فرهنگی شهید هادی است. این کتاب خاطرات و سرگذشت‌ آن‌دسته از شهدای گران‌قدر جنگ تحمیلی است که با عشق به حضرت ابوالفضل (ع) در جبهه‌ها می‌جنگیدند.

بخشی از کتاب راهیان علقمه

«قبل از میدان مین پیاده شدیم. پای پیاده به طرف میدان مین، که از طرف دشمن به جای مانده بود، راه افتادیم. هدف عباس زدن معبر روی کانال والمری بود؛ کانالی که به علت زیاد بودن مین والمری نامش را «کانال والمری» گذاشته بودیم.

او خوب می‌دانست که پیکر بسیاری از عزیزان رزمنده در آن کانال به جای مانده. در طول مسیر می‌گفت: امروز به عشق حضرت عباس علیه السلام کار می‌کنیم. به من الهام شده که امروز یک شهید پیدا می‌شود! گویی چیزهایی را فهمیده بود که ما بی‌خبر بودیم ...

عباس چند روزی بود که خیلی تغییر کرده و خودش را برای شهادت آماده کرده بود. روز پنج‌شنبه برای غسل شهادت به دوکوهه رفته و در حمام حاج همت غسل شهادت کرده بود. می‌گفت: آرزو دارم در عاشورای امسال در محضر ارباب باشم! با گفتن بسم الله وارد شدیم. عباس جلو می‌رفت و من پشت سر او. عباس به من گفت: «تو اینجا بنشین تا من وضعیت را بررسی کنم و برگردم. نمی‌دانم چرا اصرار نکردم که کنارش باشم. چند دقیقه جلوی چشمان من مین‌ها را خنثی و راه را باز کرد.»

کم‌کم از سمت کانال جلو رفت. دیگر او را نمی‌دیدیم. راه برای رسیدن به محل شهدای انتهای کانال باز شده بود.

ده دقیقه نگذشته بود که ناگهان صدای انفجار مهیبی آمد. اول فکر کردم عباس سیم تله را کشیده و مین را منفجر کرده. از جایم بلند شدم. چند بار صدایش کردم. جوابی نشنیدم. خیلی نگران شدم.

بچه‌ها که در مقرّ صدای انفجار را شنیدند و می‌دانستند ما داخل میدان مین هستیم، حرکت کردند. برادر رفیعی با آمبولانس خود را به طرف ما رساند. با بچه‌ها به سمت محل انفجار حرکت کردیم.

یک‌باره عباس را روی زمین دیدم! زبانم بند آمده بود. نمی‌شد به او نزدیک شد. تخریبچی همراهمان نبود. ممکن بود اتفاق بدتری رخ دهد.

اما عباس نیم‌خیز روی زمین افتاده بود. دستان او هم قطع شده بود. ولی مطمئن بودیم که عباس هنوز زنده است. با رعایت احتیاط و بعد از دقایقی پرالتهاب به بالای سر عباس رسیدیم. صورت سوخته، بدن پر از ترکش، دست قطع‌شده و ... عباس از شدت درد به دندان‌هایش فشار می‌آورد.

به طرف آمبولانس حرکت کردیم. هنوز صدای خرخر عباس از گلوی او به گوش می‌رسید و ما خوشحال از زنده بودن او بودیم. کمی جلوتر او را بر روی برانکارد گذاشته و به سرعت به آمبولانس رسیدیم.

فاصله‌ی ما تا بیمارستان زیاد بود. در راه همین‌طور به چهره‌اش خیره بودم. او مرتب از هوش می‌رفت و در جلوی چشمان ما پرپر می‌زد. قبل از رسیدن به بیمارستان، عباس صابری همچون مولا و سرورش با دستانی قطع‌شده و بدنی غرق خون به سوی معبود خود پر کشید و به برادر شهیدش ملحق شد.

او گفته بود امروز حتماً شهید خواهیم داشت و ما ...»

ــسیّدحجّتـــ
۱۳۹۸/۰۱/۲۱

ابوالفضل قشنگ‌ترین اسمیه که تا حالا شنیدم و آقام ابوالفضل زیباترین شخصیتی که تا حالا راجع بهشون خوندم . کتاب، مجموعه خاطرات هست و لذت‌بخش و خیلی اوقات مایه‌ی غبطه و گریه در یک کلام: لذیذ به لذت بین‌الحرمین

ای که مرا خوانده ای ،راه نشانم بده
۱۳۹۷/۱۲/۰۸

قبلا شنیده بودم عراقی خیلی خیلی خیلی از حضرت عباس می ترسند اما حالا فهمیدم چرا.کتاب خیلی خوبی بود .خودم م الان از ایشون یکم می ترسم. آخه کتاب رو بخونید هر کی بی احترامی کرده حسابی آبرو ش رفته

- بیشتر
Zeinab
۱۳۹۸/۱۰/۰۷

مگه میشه این کتابو بخونیو دلت نلرزه ، اشکت نریزه ، دلت زیارت امام حسین و علمدار کربلارو نخواد ، مگه میشه این کتابو بخونیو هزاران هزار بار عاشق عباس (ع) نشی ... احتیاجی به تشویق برای خوندنش نیس هر

- بیشتر
گمنام
۱۳۹۹/۰۳/۱۷

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ع اکشف کربی بحق اخیک الحسین ع خیلی زیبا بود

mahdie
۱۳۹۹/۰۳/۲۶

عااااااااااااآلی هست مردم بخونین

مهدی کادیجانی
۱۴۰۰/۰۳/۱۱

یا ابوالفضل العباس ع ❤

شهاب
۱۴۰۲/۰۷/۱۰

کتاب خیلی خوبی بود و بسیار آموزنده. البته بعضی از روایات خیلی عجیب بود واقعا. نمی دونم چه قدر سندیت دارن.

sr70
۱۴۰۳/۰۵/۱۷

اول کتاب یکم شروعش ضعیف بود و خیلی گیرا نبود اما از یه جایی به بعد واقعا قشنگ بودبرای همین چهار ستاره دادم اگه اولشم خوب شروع میشد حتما پنج تاستاره رو بهش میدادم

reyhaneh1
۱۴۰۲/۰۹/۲۲

خیلی خوب بود❤️🌹🌹🌹🌹

Ho3ein Mosavi
۱۴۰۲/۰۶/۱۳

کتاب ارزشمند و خوبی بود ✅️👌 جانم به فدای علمدار کربلا ❤️

سلام. سلام بر پدر فضیلت‌ها. سلام بر خلاصه‌ی خوبی‌ها، سلام بر آقایی که ادب در برابرش شاگردی کرد. سلام بر آموزگار مدرسه‌ی عشق و ایمان.
ــسیّدحجّتـــ
مرحوم آیت‌الله العظمی شاهرودی نیز توصیه می‌کردند برای رفع مشکلات صد مرتبه صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله و خاندانش بفرستید و ثواب آن را به روح ام‌البنین اهدا کنید که بسیار مؤثر است.
کاربر ۱۰۷۹۱۱۵
مرحوم کربلایی احمد تهرانی نقل می‌کند؛ روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط به من فرمودند: «در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود. خواجه حافظ شیرازی رو به من کرده و گفت: من یکی از غزل‌هایم را در وصف ماه منیر بنی‌هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام سرودم. و از این امر خیلی خوشحالم. پرسیدم کدام غزل و او شروع به خواندن کرد: شاه شمشادقدان، خسرو شیرین‌دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت گفت ای چشم و چراغ همه شیرین‌سخنان... ... با صبا در چمن لاله، سحر می‌گفتم که شهیدان که‌اند این همه خونین‌کفنان گفت حافظ، من و تو مَحرم این راز نه‌ایم از می لعل حکایت کن و شیرین‌دهنان
طه شهیدی
من هر هفته به زیارت امامان کاظمین مشّرف می‌شدم. اما از یک مطلب بسیار ناراحت بودم! شخصی هر روز مقابل صحن موسی ابن جعفر علیه السلام می‌آمد و شروع می‌کرد به این دو امام ناسزا می‌گفت!! آن زمان حکومت عراق در اختیار برخی ناصبی‌ها بود و آن‌ها بسیار شیعیان را اذیت می‌کردند. اما درباره‌ی او تحقیق کردم و فهمیدم، او از افراد با نفوذ ناصبی است. یک روز وارد حرم شدم. دیدم که او هم کنار من است. می‌خواستم با او صحبت کنم تا دست از این کار بردارد اما او با صدایی بلند شروع به تکرار کارهای قبلی کرد.
ای که مرا خوانده ای ،راه نشانم بده
یک‌باره دیدم چیزی شبیه صاعقه به سر او خورد و در مقابل دیدگان همه، روی زمین افتاد. وقتی بالای سرش رفتیم او مُرده بود! همه شیعیان خوشحال شدند. خبر خیلی سریع در بغداد پخش شد. راوی ماجرا می‌گوید:‌ من همان شب امام کاظم علیه السلام را در عالم خواب دیدم. از ماجرای این فرد، صاعقه و ... سؤال کردم. امام فرمودند:‌ «ما در تمام این مدت به او مهلت دادیم اما امشب عموی بزرگوارم، ابوالفضل العباس علیه السلام، میهمان من بود. با دیدن این بی‌حرمتی نتوانست تاب بیاورد و از خدا خواست تا این ظالم به هلاکت برسد و دعایش سریع مستجاب شد.»
ای که مرا خوانده ای ،راه نشانم بده
بعد فرمودند دو رکعت نماز به جا بیاور؛ بعد از حمد یازده مرتبه سوره قل هو الله را بخوان و این نماز امام حسین علیه السلام در این مکان است.
کاربر ۳۱۸۲۲۱۳ Sadat
ای خدای کریم، همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت عاشقت شد، و هر کس عاشق شد دست از همه چیز شسته و به سوی تو شتافت.
erfan
«هر حرکتی بی‌امام، سکون؛ هر فریادی بی‌امام، سکوت؛ هر نوری بی‌امام، ظلمت؛ هر پیروزی بی‌امام، شکست؛ هر خوبی بی‌امام، بدی؛ و هر حقی بی‌امام، باطل است.»
میرزا ابراهیم
حاکمیت شیطان در محدوده‌ی ضعف و ترس انسان‌هاست. اگر می‌خواهی از علایق دنیوی خارج شوی، نباید بترسی و این‌چنین بود شناسنامه‌ی مردان جبهه، که در آن دشت‌ها جان خود را فدای حقیقت ازلی کردند.
مهدی کادیجانی
در کتاب چهره‌ی درخشان قمر بنی‌هاشم علیه السلام نقل شده: یکی از راه‌های رسیدن به حوائج، خواندن زیارت عاشورا به مدت چهل روز و هدیه کردن ثواب آن به قمر بنی‌هاشم علیه السلام است. برخی نیز گفته‌اند: به نیت ام‌البنین غذایی تهیه کنید و به اسم حضرت عباس علیه السلام مردم را اطعام کنید که در برآوردن حاجات مؤثر است. مرحوم آیت‌الله العظمی شاهرودی نیز توصیه می‌کردند برای رفع مشکلات صد مرتبه صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و اله و خاندانش بفرستید و ثواب آن را به روح ام‌البنین اهدا کنید که بسیار مؤثر است.
Book lover 19

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان