
کتاب حال خوب با حقوق و مزایا
معرفی کتاب حال خوب با حقوق و مزایا
کتاب حال خوب با حقوق و مزایا نوشتهٔ مصطفی طباطبایی است. نشر دیوار این کتاب را منتشر کرده است. این اثر مجموعه جستاری از یک کارمند پشتمیزنَشین است.
درباره کتاب حال خوب با حقوق و مزایا
کتاب حال خوب با حقوق و مزایا برابر با خرده روایتهای یک کارمند پشتمیزنَشین است. این کتاب که ۲۶ بخش دارد، شرححال مردی ۴۱ساله را ارائه کرده که بعد از سالها حرفهاش را تغییر داده و مشغول کار در یک آژانس تبلیغاتی شده است. مرد هر بار مفهوم و موضوعی را انتخاب کرده است تا کمی از زندگی خود، روزمرگی و شرایط کاریاش برای ما بگوید؛ همچنین از حس خوبی که نسبت به محیط کارِ خودش بعد از آن تغییر بزرگ پیدا کرده میگوید. او تعاملات انسانی، حرفهای و اجتماعی را در بستر یک محیط کار ثابت دستاویزی برای عبور از روزگار ملال دانسته است. موضوعاتی که در این اثر به آن پرداخته شده به هر شرایط شغلی و هر محیط کسبوکاری قابل تعمیم است.
خواندن کتاب حال خوب با حقوق و مزایا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ جستارهای یک کارمند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حال خوب با حقوق و مزایا
«با همهچیز باید ساخت
این بخش با دو بخش قبلی، شناخت و کانون فرصت، بهنوعی همراستاست. شناخت خود و محیط، آگاهی یافتن از فرصتها، بهرهگیری از آنها و ایجاد تعادل و هماهنگی میان زندگی و شغل در کنار هم میسر میشوند.
انسان ذاتاً موجودی است اهل یافتن و کشف کردن، انطباق پیدا کردن با محیط، مهارت کسب کردن و پیش رفتن در زندگی، اجتماع و کارِ خود. تا در نهایت خودش را با زندگی و حرفهاش سازگار کند. و اما باز هم مطابق ذات خویش به همین جا هم قناعت نمیکند، چرا که سعی دارد کار و زندگی را نیز در حد توانش با خودش سازگار کند.
شخصیت خودت را، آن که در آغاز دوران کاریات بودی، به یاد میآوری؟ انسان در محیط کار تغییر میکند؛ خیلی زیاد. شخصیت، دیدگاه و رفتار فرد طی سالهای کاری دستخوش تغییر میشود. به یاد میآورم آن جوان خجالتی و سربهزیری را که در شروع دوران کاری صحبت کردن برایش ساده نبود، چه برسد به اینکه بخواهد دیدگاهش را در جمع به کرسی بنشاند. مسیری طولانی، قریب به شانزده سال، گذشته و من بسیار از آن که بودهام فاصله گرفتهام. فقط محیط کار نبوده، میدانم. بالا رفتن سن، زندگی اجتماعی و جامعه هم تأثیرگذار بودهاند، ولی نقش دوران کاری را اصلاً نمیتوان کمرنگ جلوه داد. محیط کار من را ساخت. این روند کماکان ادامه دارد و میدانم هنوز هم تغییراتی در راه است.
همانطور که گفتم در جریان هرروزهٔ کار با خودت بهتر مواجه میشوی، با کمیها، کاستیها، نقاط قوت، با همهچیز؛ چرا که در محیط کار با هر چیزی درگیر خواهی شد و هر مواجهه یک شناخت به تو خواهد داد. فرصتها یکی پس از دیگری برایت نمود پیدا میکنند؛ فرصت تغییر، فرصت رفتن، فرصت کندن، فرصت ساختن و تو روزبهروز در کاری که انجام میدهی، در آن محیط، جا میافتی، توانمندتر و هدفمندتر میشوی و به سوی تکامل شخصی خودت پیش میروی. شاید حرفهای را که بدان مشغولی برای همیشه رها کنی، اما تجربهٔ زیستی کسبشده در آن دوران کاری با تو خواهد ماند.
در محیط کار قبلیام بود که فهمیدم اهل مهاجرت نیستم، میلم به ماندن و ساختن است و کار برایم امری بسیار جدی است و نمیتوانم آن را از سر تفریح و تفنن دنبال کنم. جدیت در کار بود که من را در نوشتن جدی کرد تا بتوانم داستان نویسی را، که برایم نوعی سرگرمی بود، قاطعانه دنبال کنم و دو کتاب داستان در همان سالها چاپ کنم. آن زمان استعداد عکاسی را، به واسطهٔ نگاه دقیقم به جزئیات، در خودم کشف کردم و پرورش دادم تا زمینه را برای کار بعدی و کندن از محیط کمامکانات کارگاه مهیا کنم. کار بعدی را، به پشتوانهٔ جسارتی که در این سالها به دست آوردم، در همان ماههای اول رها کردم. بیکاری، بعد از ده سال کارِ بیوقفه، چنان من را در هم میفشرد که هر روز به فکر حرکتی تازه بودم. بالاخره مهارتِ داستاننویسیام را در مسیر تبلیغات به کار گرفتم تا بتوانم در این حرفه جایی برای خودم دستوپا کنم. آری، میتوانم بگویم امروز از کارم راضیتر و خوشحالترم تا آن سالها. میتوانم بگویم امروز پختهتر و کاملترم، اما باید این را هم اعتراف کنم که در این راه متحمل آسیبهایی شدهام. همیشه همینطور است، انسان با جسم فانی و روح آسیبپذیرش همواره، حتی اگر در خانه بنشیند و تکان هم نخورد، در معرض خطرهای گوناگون است. میخواهم بگویم سختی زیاد کشیدهام، اما در مسیر پیش رفتن در دنیای کاری، راهورسم زندگی کردن و دوام آوردن را نیز بهتر آموختهام. در این راه با ظرفیتهای روانی و احساسی خودم و آسیبهایی که دیدهام روبهرو شدهام و در نقطهای از مسیر فهمیدهام که قادر نیستم بهتنهایی روان خودم را نجات بدهم. به تراپی رفتم تا برای اطرافیانم، همکارانم و البته بیشتر از همه برای خودم آدم بهتری شوم. هنوز هم میروم. تراپی یک فرصت بینظیر بود تا خودم را از هر لحاظ بهتر بشناسم. دیدگاهم به محیط و اطرافیانم و حتی تعابیرم از واژهها تغییر یافت. سالهای کاری مرا چنان آسیبپذیر کرد تا به تراپیست مراجعه کردم، و بعد از آن دورههای تراپی به چیزی فراتر از آنچه که بودم بدل شدم.»
حجم
۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۹۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه