
کتاب انیس
معرفی کتاب انیس
کتاب انیس با عنوان اصلی The familiar نوشتهٔ لی باردوگو وترجمهٔ امیرکسرا آرمان است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را منتشر کرده است. این رمان فانتزس و تاریخی داستان دختری اسپانیایی به نام «لوزیا کوتادا» را در قرن شانزدهم میلادی روایت میکند. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دریافت کنید.
درباره کتاب انیس
کتاب انیس رمانی نوشتهٔ لی باردوگو، نویسندهٔ آمریکایی است. این رمان اثری است که در ژانر فانتزی و تاریخی جای میگیرد. این کتاب که در سال ۲۰۲۴ موفق به کسب جایزه بهترین رمان فانتزی از نگاه کاربران سایت گودریدز شد. «لوزیا» شخصیت اصلی این رمان، زنی جوان و خدمتکار، در خانهای قدیمی و رو به ویرانی در خیابانهای مادرید زندگی میکند. او که از قدرتی جادویی برخوردار است، این راز را از همگان پنهان نگه داشته و تنها برای آرامش و تسکین خستگیهایش از آن استفاده میکند، اما زمانی که معشوق حیلهگر لوزیا به این توانایی او پی میبرد، از او میخواهد تا از جادو برای ارتقای موقعیت اجتماعیاش بهره ببرد. این درخواست، سرآغاز مسیری پرمخاطره و تحولات شگرف در زندگی لوزیا میشود. مسیری که او را به دربار آنتونیو پرز، یکی از نزدیکان پادشاه اسپانیا، میکشاند. در بحبوحهٔ شکست ناوگان اسپانیا در جنگ با انگلیس، پرز برای جلب مجدد توجه پادشاه، به جادوهای لوزیا متوسل میشود. این فرصت، دریچهای به سوی زندگی مرفه و قدرتمند برای لوزیا میگشاید و او را به دنیایی از پیشگویان، کیمیاگران، مردان مقدس و کلاهبرداران میکشاند. در این میان، مرز میان جادو، علم و فریبکاری برای لوزیا کمرنگ شده و او برای بقا، ناچار به استفاده از هر ترفندی میشود. این رمان در ۵۵ فصل به رشتهٔ تحریر درآمده است.
خواندن کتاب انیس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و علاقهمندان به رمانهای تاریخی و فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب انیس
«وقتی برای اجابت مزاج بلند شد، صدای نواخته شدن سازی سیمی به گوشش خورد و با لباسخوابش در خانه پرسهزنان گشت و کوشید تا منبع صدا را بیابد. سرآخر به اتاق خالی کودک که پنجرهاش باز مانده بود رسید. در خانهٔ آنسوی خیابان، میتوانست زنی را ببیند که پای چنگی نشسته بود و دستانش به آرامی روی سیمها حرکت میکردند. ماریوس نشست و گوش داد و بعد از مدتی گریست.
آنسوی خیابان زن همچنان به نواختن چنگ ادامه داد، مطمئن نبود که چرا تصمیم گرفته بود این وقت صبح به اتاق موسیقی برگردد آن هم وقتی اینهمه مدت از آخرینباری که نواختن برایش دلخوشی میآورد، گذشته بود. اصلاً نمیدانست برای چه کسی مینواخت یا چرا چنین قطعهٔ محزونی را برگزیده بود. هرگز به ساکنان کازا اردونیو چندان نیاندیشیده بود و بنابراین برایش سؤال نشد که زن آن خانه کجا غیبش زده است. فقط نواخت و نواخت، بیآنکه به سوزش انگشتانش بیاندیشد، بیآنکه به دختر پادویی بیاندیشد که از پنجرهٔ ساختمان روبهرویی به او زل میزد و مشتاق شنیدن موسیقی بود، همان دختری که دیگر هرگز آهنگهای او را نخواهد شنید.»
حجم
۴۸۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
حجم
۴۸۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه