دانلود و خرید کتاب برف مصیب جهانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب برف

کتاب برف

نویسنده:مصیب جهانی
انتشارات:سنجاق
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب برف

کتاب برف نوشتۀ مصیب جهانی توسط انتشارات سنجاق منتشر شده است. این اثر مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که در فضایی ساده و ملموس، با نگاهی انتقادی و گاه شاعرانه، تجربه‌ها و احساسات شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشند.

درباره کتاب برف

برف به مضامینی همچون ناامیدی، فقر، امید، و عشق می‌پردازد. نویسنده در هر داستان، از زبانی روان برای بازآفرینی صحنه‌ها و روایت‌های خود استفاده کرده است. این اثر، با نگاهی انسانی و اجتماعی، به چالش‌ها و آرزوهای انسان‌ها می‌پردازد. در مقدمه کتاب که به قلم دکتر الیاس نورایی، عضو هیئت علمی دانشگاه رازی، نوشته شده، به اهمیت تلاش نویسندگان جوان در حوزه داستان‌نویسی اشاره شده است.

کتاب برف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای دوستداران داستان کوتاه، علاقه‌مندان به ادبیات معاصر فارسی، و کسانی که به موضوعات اجتماعی و انسانی علاقه دارند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب برف

«هر از چندگاهی باشیطنت خاصی بادکنک‌هایش را به دور از چشم پدر و مادرها به بچه‌هایی که سرنشین خودروهایی شیک و مدل بالا در کنار ناز و نعمت پدر ومادرشان با نگاهی مغرورانه اورا می‌پائیدند نشان می‌داد تا شاید بچه‌ها از پدر و مادرشان بخواهند برایشان بادکنک بخرند و در بیشتر وقت‌ها نیز موفق می‌شد دوباره چراغ راهنمایی سبز شد خودروها با بوق‌های ممتد به راه افتادند و دوباره دخترک به سر جای اولش برگشت وآرام همانجا نشست و یک صدتومانی دیگر که فروش کرده بود را داخل جیبش گذاشت حالا دیگر ظهر شده بود و خیلی هم گرسنه بود هنوز نصفی از کیکی را که خریده بود نخورده بود آن را از داخل جلد پلاستیکیش خارج کرد و یواش یواش شروع به خوردن کرد یادش آمد دیروز غروب وقتی به خانه برگشت که مادر معلولش در تب شدید می‌سوخت وقتی که کنار مادرش نشست و صورت مادرش را با آب خنک می‌شست پدر معتادش به زور تمام پول‌هایی را که تا غروب درآورده بود را به زور از او گرفت و مقداری مواد با آن خرید و مادر مریضش را همان‌طور رها کرد و به کشیدن مواد مشغول شد و او تا نیمه شب کنار مادرش نشست و گریه کرد با خودش عهد کرد که اگر امروز غروب به خانه برگردد با پولش برای مادرش دارو بخرد به همین انگیزه با التماس بیشتری از خودروهای عبوری و رهگذران می‌خواست تا از او خرید کنند غروب که شد وسایلش را جمع کرد خودرا به پیاده رو رساند و با قدم‌های تندتر از کنار عابران گذشت چندین بار لنگه کفش پاره‌اش از پایش درآمد و دوباره برگشت وآن را پوشید خود را به منزل رساند. منزلشان در حاشیۀ شهر و تقریباً خارج از شهر بود اتاقکی بی در و پیکر که آب و برق هم نداشت وقتی به آنجارسید متوجّه شلوغی جمعیت در آنجا شد خیلی سریع خود را به داخل منزل رساند ودید چند تا از زن‌های همسایه بر بالین مادرش نشسته و تا چشمشان به دخترک افتاد شروع به گریه کردند حالا دیگر فهمیده بود که مادرش دیگر نیازی به دارو ندارد خودش را بر روی جنازه مادرش انداخت و زار زار گریه کرد بعد از چند لحظه یک آمبولانس به در خانه آمد وجنازۀ مادرش را برداشتند و برای همیشه مادرش از پیش چشمان او رفت. نگاهش به دنبال خودرو آمبولانس بود تا زمانی که از جلو چشمانش محو شد با ناامیدی وبغضی در گلو به داخل خانه آمد دید پدرش سیگار نیمسوخته‌ای را در بین انگشتان دستش گذاشته وسرش را پائین انداخته و به دیوار خانه تکیه داده و اشکی کوچک در گوشۀ چشمش بود او به سرعت به سمت پدرش دوید وگفت بابا تقصیر تو بود پول‌هایم را از من گرفتی و نگذاشتی برای مادرم دارو بخرم. پدرش که همانجا خشکش زده بود بدون توجه به داد و فریاد او به سیگارش پکی دیگر زد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

حجم

۹۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۹ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان