کتاب این نیز بگذرد

کتاب این نیز بگذرد نوشتهٔ جولیا ساموئل و ترجمهٔ علیرضا شفیعی نسب است. انتشارات بذر خرد این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب تغییر است.

درباره کتاب این نیز بگذرد

کتاب این نیز بگذرد (داستان بحران‌ها و شروع دوباره) در باب خانواده، عشق، کار، سلامت و هویت سخن گفته است. این کتاب که به شاکله‌های محوری زندگی پرداخته، وجه دلهره‌آورِ مراحل مختلف زندگی را عادی‌سازی کرده است. کتاب حاضر در پنج فصل نوشته شده است. این اثر دربارهٔ تغییر است؛ دربارهٔ ناگزیری آن و چگونگی کنارآمدن با آن. نویسنده با تمرکز بر پنج موضوع یادشده، راوی داستان هر یک از مراجعان خود است و سعی کرده تجربهٔ آنان را از بحران‌ها و درد و رنج و تغییری که پیامد آن است، شرح دهد و خواننده را در این مسیر هدایت کند. جولیا ساموئل به ما نوید داده است که اگر با شجاعت و خودشفقتی با مشکلات روبه‌رو شویم و یاد بگیریم خود را بهتر بشناسیم، آن‌گاه تغییر نه‌تنها ترسناک نیست بلکه باعث رشدمان می‌شود.

خواندن کتاب این نیز بگذرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران حوزهٔ روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب این نیز بگذرد

«بسی لذت بردم از نوشتن کتابی با این موضوع که چگونه تغییر می‌کنیم، موقع تغییر چه حسی داریم، تغییر چگونه موجب رشدمان می‌شود و چه چیزهایی از رشدمان جلوگیری می‌کند. حس می‌کنم پروژه‌ای بسیار شخصی است، چون آنچه را از مراجعانم، از تحقیقات و از زندگی شخصی‌ام آموخته‌ام همه را کنار هم آورده‌ام. می‌خواستم کتابی بشود که بگویم کاش در دههٔ بیست‌سالگی‌ام کسی به من هدیه می‌داد تا خودم را بهتر درک کنم و در دوره‌های دیگرِ عمرم راهنما و سرچشمهٔ بصیرت‌های زندگی در گذر زمان باشد. می‌خواستم کتابی بشود که وقتی کسی خواندش، روی قفسه بماند و همیشه به فرد یادآوری کند که در دوره‌های تغییرْ خودویرانگر نباشد، بلکه به خودش شفقت بورزد.

آرزوهایم برای این کتاب زیاد است، اما مهم‌تر از همه این است که هرکس روابطش (چه با خود چه با دیگران) طی فرایند تغییر دچار تعارض شده در صفحات این کتاب مسیری بیابد تا خود و عزیزانش را بهتر درک کند. امیدوارم داستان‌ها و تأملات این کتاب به شما کمک کند آنچه را سد راهتان شده بشناسید، شیوه‌های جدید زندگی را دریابید و بفهمید که هرچقدر هم احساسی غیرعادی داشته باشید، کاملاً عادی هستید. امیدوارم این حکمت تازه شما را قادر سازد با کسانی که بیش از همه دوستشان دارید و نیازشان دارید پیوندهای صمیمی‌تری برقرار کنید.

وقتی تغییر (به‌خصوص تغییرات ناخواسته) به مراجعانم دست می‌دهد، معمولاً مثل همهٔ ما به دفاع‌های طبیعی خود همچون حمله کردن به این‌وآن، سرکوب احساسات و بدرفتاری روی می‌آورند و همین کارها آشفتگی را تشدید می‌کند. حقیقتی تلخ است که وقتی دل‌شکسته‌ایم معمولاً به‌گونه‌ای رفتار می‌کنیم که منجر به واکنش‌ها و تبعات منفی می‌شود. وقتی داستان زندگی مراجعانم را می‌نوشتم، همواره از شجاعتشان در حل‌وفصل مشکلات حیرت می‌کردم و به احترامشان کلاه از سر برمی‌داشتم. آن‌ها به‌صورت غریزی می‌دانستند که هرچه زودتر با مشکلاتشان مواجه شوند، نتیجهٔ بهتری حاصل می‌گردد. تحقیقات هم همین را نشان می‌دهد. در بسیاری از داستان‌ها، ماهیت متناقض انسان‌ها را دیدیم، تضاد میان میل به عادی بودن و آزادی، میان امنیت و هیجان. سرشت انسان طوری است که وقتی نظم‌وترتیب برقرار باشد بهترین عملکردش را دارد و ما هم عادت را ترجیح می‌دهیم، اما این حالت گاهی یکنواخت و کسل‌کننده می‌شود. آن‌وقت است که گردن می‌کشیم و دنبال چیز جدیدی می‌گردیم و نبردی میان نظم و هرج‌ومرج آغاز می‌شود.

داستان‌های سراسر کتاب نشان می‌دهند که این فرایند در ساحت شخصی چگونه رقم می‌خورد. نشان می‌دهند ما با قدم‌های کوچک می‌توانیم بر تغییرات مسلط شویم، اما تغییر ناگهانی یا بزرگ چنان برای ما پیش می‌آید که انگار ببری از کمین بر سر ما پریده و ترسی شدید به عمق جانمان انداخته است. از این داستان‌ها می‌آموزیم که دردْ ما را نمی‌کشد: ببری واقعی در کمینمان نیست. بیشتر ما وقتی به فرازوفرود احساساتمان اعتماد کنیم، ایستادگی به خرج دهیم و راحت نبودن را تحمل کنیم، سرانجام رشد خواهیم کرد.

مراجعان من همان سؤالی را می‌پرسیدند که در مقطعی از زندگیِ اکثر ما پیش می‌آید: از زندگی چه انتظاری می‌توان داشت و چه چیزهایی را ناگزیریم که بپذیریم؟ به ما می‌گویند ماه را هدف بگیریم تا به ستارگان برسیم. برای بعضی‌ها، اقبال و زندگی و رؤیاها دست در دست هم می‌دهند. اما واقعیتِ برخی دیگر از انسان‌ها فرسنگ‌ها با رؤیاهایشان فاصله دارد که دلیلش گاهی تصمیمات بد و بیشتر اوقات بداقبالی است.»