کتاب بهترین واکنش در برابر افراد پرتنش
معرفی کتاب بهترین واکنش در برابر افراد پرتنش
کتاب بهترین واکنش در برابر افراد پرتنش نوشتهٔ مونیکا ووفورد و ترجمهٔ مهسار مشتاق است. انتشارات ابوعطا این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب بهترین واکنش در برابر افراد پرتنش
کتاب بهترین واکنش در برابر افراد پرتنش به بررسی شیوههای مدیریت و برخورد با افرادی میپردازد که برقراری ارتباط با آنها دشوار است. این کتاب به خوانندگان کمک میکند تا با استفاده از استراتژیهای مؤثر، واکنشهای مناسبتری نسبت به رفتارهای منفی و تنشزای دیگران نشان دهند. ووفورد، با تکیه بر تجربیات و تحقیقاتش، راهکارهایی را ارائه میدهد که میتواند به کاهش تنش و خلق ارتباطی سالمتر میان افراد کمک کند. او به بررسی انواع مختلف افراد پرتنش، از جمله افرادی که خشمگین، انتقادی یا بیاحترامی هستند، میپردازد و تکنیکهایی برای مدیریت این نوع افراد و حفظ آرامش شخصی را معرفی میکند. کتاب همچنین بر اهمیت خودآگاهی و مهارتهای عاطفی تأکید میکند و به خوانندگان میآموزد که چگونه میتوانند احساسات خود را مدیریت کنند و در شرایط سخت تصمیمات بهتری بگیرند. هدف این کتاب، خلق واکنشی مثبت و مؤثر در برابر رفتارهای نامناسب دیگران است که میتواند به بهبود روابط شخصی و حرفهای منجر شود. این کتاب میتواند منبع مفیدی برای کسانی باشد که با چالشهای ارتباطی در محیط کار یا زندگی روزمره مواجهاند و به دنبال راهکارهای مؤثر برای بهبود تعاملات خود هستند.
خواندن کتاب بهترین واکنش در برابر افراد پرتنش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران توسعهٔ فردی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بهترین واکنش در برابر افراد پرتنش
«ابتدا حواسم معطوف آدري شد؛ زنی قوی با شخصیتی محکم. اما در كمال تعجب، کار با او برايم تجربهای فوقالعاده شد. آدري بسیار جسور و شایسته بود و هر کاری را درست انجام میداد. ما رابطهی کاری خوبی داشتیم و او از دوستان خانوادگی ما شد و کلود (مزرعهدار پیری که عاشق خدا بود) هرگز احساسات مرا جریحهدار نکرد. وقتی کار در دومین مکان را قبول کردم، متصدی آنجا به من هشدار داد: «مراقب جیم باش! او سر هر چیزی تو را به مبارزه خواهد طلبید.» در هفتهی اولی که آنجا بودم، با جیم ملاقات کردم. او به من اجازه داد كه بفهمم عاشق خدا و مذهب است و با من همعقیده میباشد. و درنهایت گفت من بهترین فردی هستم که آن کلیسا به خود دیده است. بله، بهراستی او نبردی را آغاز کرده بود. زیرا تبدیل به قویترین حامیام شد و من بعد از آن بهدنبال هیچ عضو جدیدی برای گروه خود نگشتم.
در کلیسای سوم، رهبر پيش از من (که مرا به آنجا معرفی کرده بود) کنارم نشست و خواست، با سري بالا و چشمانی باز مراقب افراد دردسرساز اطرافم باشم. البته او هم مثل آدمهای قبلی، قصد کمک داشت. اما من محترمانه پیشنهاد او را رد کردم. چون ديگر به اندازهی کافی رهبري كرده بودم که بدانم مشکل او با دیگران به من مربوط نمیشود و برعکس. چون من با معتمدين او برخوردی نداشتم و دیگرانی که او را ترک کرده بودند، شايد ميتوانستند در زندگی من نقش مهمی را ایفا کنند. چرا؟ زيرا اینکه خودمان چه کسی هستیم، مشخص میکند دیگران را چطور میبینیم.
شما لنز خودتان هستید
زمانی در دانشگاه، از من خواسته شد در عروسی دوستم رالف بدل ساقدوش باشم. من شب قبل از مراسم و صبح روز عروسی را با رالف گذراندم. او تصمیم گرفت به شکار سنجاب برود (شلیک به یک حیوان کوچک بهترین راه برای خواباندن عصبانیت یک مرد است). پس یکی از تفنگهای شکاریاش را به من قرض داد و با هم به جنگل رفتیم. مدتی آنجا پرسه زدیم، اما از سنجاب خبری نبود. به همین دلیل او را از رفتن بازداشته و با صدای بلند از او پرسیدم: «پس این سنجابها کجا هستند؟» او بعد از پنج، شش بار تکرار اين سؤال، با خونسردی گفت: «تو این اطراف را بگرد، من به آن طرف جنگل میروم.» و هنوز دو دقیقه از رفتنش نگذشته بود که صدای تیر آمد. اما من هنوز سنجابی ندیده بودم. پس نشسته و آرزو کردم کاش کتابی همراهم بود. بعد از نشستن، سنجابهای خطداری را دیدم که این طرف و آن طرف ميپرند. هنوز از دور صداي گلوله شنيده ميشد. متعجب شدم. رالف به چه چيزي تيراندازي ميكرد؟ چند دقيقه بعد رالف گردشكنان و قدمزنان پيدايش شد. كيف شكارش همراهش بود. اما من هرگز سنجابي را در آن نديدم. از او پرسيدم: «چطور بود كه همهي سنجابها بهسمتي آمدند كه تو رفته بودي؟» و او در پاسخ فقط سرش را تكان داد و خنديد.
نوع نگاه شما با تمام تجربياتي كه داشتهايد اتفاقات اطرافتان را رنگآميزي ميكند. چون اين لنز شماست. يعني همان چيزي كه من به آن معتقدم:
اينكه خودمان چه كسي هستيم، تعيين ميكند چه چيزي را ميبينيم»
حجم
۷۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۷۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه