کتاب تنها راه
معرفی کتاب تنها راه
کتاب «تنها راه» نوشتۀ الکساندرا دیاز و ترجمۀ مینا مهدی زاده نراقی است و انتشارات ابوعطا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تنها راه
تنها راه، داستانی عمیق و پرکشش دربارۀ ۲ نوجوان گواتمالایی است که برای زندهماندن، سفری پرخطر و پر از چالش را به سمت آمریکا آغاز میکنند. جیمی، پسر ۱۲ سالهای که به هنر و طراحی علاقهمند است، به همراه دخترخالهاش، آنجلا، تصمیم به فرار میگیرند تا از تهدید گروههای تبهکاری محلی، بهویژه گروه خطرناک آلفاها، در امان بمانند. این گروه از افراد بیرحم و خشن تشکیل شده و هر کسی را که از دستوراتشان سرپیچی کند، به قتل میرسانند؛ درست مانند کاری که با میگوئل، پسرخالهٔ جیمی و بهترین دوستش، کردند.
پس از مرگ میگوئل، خانوادۀ جیمی دیگر هیچ امیدی به امنیت در وطنشان ندارند. آنها که برای نجات جیمی و آنجلا چارهای نمیبینند، آنها را با آخرین پسانداز خود راهی سفری طولانی بهسوی آمریکا میکنند؛ سفری بهسوی سرزمینی که در آن، برادر بزرگتر جیمی زندگی میکند و شاید پناهگاه امنی برای آنها باشد. این سفر که از گواتمالا شروع میشود، آنها را از میان سرزمینهای خطرناک و شرایط غیرقابلپیشبینی مکزیک عبور میدهد. در طول این سفر، جیمی و آنجلا با چالشهای بسیاری مواجه میشوند؛ از کمبود غذا و آب تا ناامنی و برخورد با قاچاقچیانی که مهاجران را قربانی طمع خود میکنند. درعینحال، آنها دوستان و یارانی را هم در مسیر خود پیدا میکنند؛ افرادی که هر کدام از سرنوشتهای متفاوت اما مشترکی رنج میبرند و همگی در جستوجوی فرصتی برای زندگی بهتر هستند.
جیمی در طول سفرش، به کمک طراحیها و نقاشیهایش آرامش مییابد و از این طریق، بار سنگین ترس و اندوهش را تسکین میدهد. او همواره به یاد دارد که این سفر نه فقط برای بقا، بلکه برای تحقق رؤیای زندگی در جایی امن و بهدوراز ترس است. داستان تنها راه، واقعیت تلخ زندگی بسیاری از کودکان آمریکای مرکزی را که به دلیل خشونت و تهدید، ناچار به مهاجرتهای غیرقانونی و پرخطر میشوند، بازتاب میدهد.
تنها راه داستانی است از ایستادگی در برابر سختیها، یافتن امید در تاریکی و جستوجوی امنیت و آرامش. این کتاب جایزۀ Américas در سال ۲۰۱۷ را کسب کرده و به یکی از داستانهای تأثیرگذار در حوزۀ مهاجرت و پناهندگی تبدیل شده است.
خواندن کتاب تنها راه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان و علاقهمندان به ادبیات مهاجرت پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تنها راه
«با صدای ورود جیمی، مادر سرش را بالا آورد. گیسوهای مشکی و قهوهای صورت زیبا و آراستۀ او را پوشانده بود. مادر به او اشاره کرد که نزدیک بیاید و او را روی زانویش نشاند. جوری او را در بغل گرفت که انگار دوساله است نه دوازدهساله! پدر با دستان قویاش هر دوی آنها را بغل کرد.»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۳ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۳ صفحه