کتاب عمارت مگنولیا
معرفی کتاب عمارت مگنولیا
کتاب عمارت مگنولیا نوشتهٔ فیونا دیویس و ترجمهٔ سمر میرزاخانی نافچی است. نشر افرا این رمان تاریخی و معمایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب عمارت مگنولیا
کتاب عمارت مگنولیا رمانی خارجی نوشتهٔ فیونا دیویس است. داستان این رمان در در اوایل قرن بیستم میلادی در شهر نیویورک میگذرد. «لیلیان کارتر» جوانی است که برای امرار معاش مشغول به انجام کاری شده است که از نظر افراد بسیاری مقبول نیست. این کار زندگی او را برای همیشه تغییر و تحت تأثیر قرار میدهد. او بهعنوان یک مدل در کارگاههای مجسمهسازی مشغول به فعالیت است. چه ماجراهایی پیش روی او است؟ این رمان را بخوانید تا بدانید. فیونا دیویس، نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز است و در سال ۲۰۲۲ موفق به نامزدی جایزهٔ «گودریدز» در بخش داستان تاریخی شده است. نویسنده در این اثر واقعیت و داستان را ترکیب کرده است و با توصیفاتی زیبا از عمارتی تاریخی سخن گفته است.
خواندن کتاب عمارت مگنولیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کانادا و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عمارت مگنولیا
«کارآگاه خصوصی، مردی لاغراندام با بینی سربالا و صورتی، وارد اتاق شد و آقای چیلدز با تکان دستش وکیل خانواده را خطاب کرد، انگار که یک دودکش تمیزکن ساده بود. «فعلاً به خدماتت نیازی نیست، آقای اسمیت.»
وقتی آقای وکیل به دستهٔ کاغذهایش چنگ انداخت و باعجله از اتاق بیرون رفت، کارآگاه خصوصی اتاق را از نظر گذراند. لیلیان حدس میزد در ذهنش قیمت آثار هنری، اسباب و اثاثیه و پردهها را سرانگشتی حساب میکرد و تخمین میزد از دعوای خانوادهٔ فریک چقدر گیرش میآمد.
اولین چیزی که به ذهنش رسید این بود که فرار کند. کار اشتباهی نکرده بود، ولی مگر برای آقای چیلدز سخت بود که بگوید او هم با خانم هلن تبانی کرده است؟
سعی کرد حیرتی که از برگردان حوادث در وجودش رخنه کرده بود، کنار بزند و درست فکر کند. هریک از اعضای خانواده میتوانستند نقشهٔ کشتن آقای فریک را در سر بپرورانند. گرچه مسخره به نظر میرسید، ولی حتی خانم هلن هم اگر از مقصود پدرش برای تغییر وصیتنامهاش باخبر بود، انگیزهٔ قتل را داشت، ولی اگر آقای فریک قصد نداشت وصیتنامهاش را تغییر دهد، آقای چیلدز دلایل زیادی داشت که پدرش را جوری به قتل برساند که مشکوک به نظر برسد؛ قتلی که به او این فرصت را میداد تا به وصیتنامه اعتراض کند یا حتی بهتر، آن را به گردن خانم هلن بیندازد و ارثیهاش را از او بگیرد. حتی خانم فریک نیز سالها رنجش و نارضایتی از سوی همسرش را تحمل کرده و ممکن بود دلش بخواهد خودش را از شکنجهٔ حضور شوهرش خلاص کند. خانوادهٔ شاد و خوشبختی نبودند، ولی آیا واقعاً یکی از آنها از پس چنین کار خشونتآمیزی برمیآمد؟
آقای دیویت شروع به صحبت کرد. «شنیدم دربارهٔ نحوهٔ مرگ آقای فریک شک و شبهاتی وجود داره. به درخواست آقای چیلدز از پرستاری که اون شب از آقای فریک مراقبت میکردن بازجویی کردم. ایشون گفتن ظاهراً آقای فریک برای دومین بار دوزی مرگبار از داروی خوابآور مصرف کردن. همچنین باخبر شدم که جنایت احتمالی دیگهای پیرامون مرگ ایشون وجود داره، اینکه هفتهٔ گذشته سنجاقسینهای حاوی یه جواهر ارزشمند هم از درون تابوتشون دزدیده شده. درسته؟»
خانم هلن سر تکان داد. «درسته. خودم سنجاقسینه رو گذاشتم توی دست بابا، ولی بعدش ناپدید شده بود.» نگاهش به طرف لیلیان چرخید؛ تنها کسی که بهجز خانم هلن در هر دو موقعیت حاضر بود.»
حجم
۳۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۳۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه