کتاب من مردمم
معرفی کتاب من مردمم
کتاب من مردمم سرودهٔ کارل سندبرگ و حاصل گردآوری و ترجمهٔ بابک زمانی است. نشر ثالث این مجموعه شعر آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب من مردمم
کتاب من مردمم یک مجموعه شعر آمریکایی و گزینهٔ اشعار کارل سندبرگ را در بر گرفته است. گفته شده است که شعر آمریکا در کنار همهٔ محاسنش بهندرت برای شاعرانش در زمان حیاتشان شهرت و اعتبار به همراه داشته است، اما کارل سندبرگ شاعری بود که پیش از مرگش به چنان شهرتی دست یافت که بازیگران هالیوود در آن زمان رؤیایش را در سر میپروراندند. عنوان برخی از شعرهای کتاب حاضر عبارت است از «جنگها»، «تودههای مردم»، «عشقِ یک کارگر»، «آنها خواهند گفت» و «ترجمهٔ این شعر، باشد برای سابیر هاکا».
میدانیم که شعر عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
خواندن کتاب من مردمم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر آمریکا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من مردمم
«بارها به خودکشی فکر کردهام
چرا که من یک کارگرِ سادهام
و تو آن زنی
که دوست دارد شوهرش پزشک باشد.
اما باز هم اهمیتی نمیدهم
و حتا محکمتر از قبل
آجرها را بر دیوارها میچینم.
حتا زیباتر از پیش آواز میخوانم
هنگام که فرقونِ مَلات را در دست میگیرم.
اما وقتی که نورِ خورشید دُرست به چشمانم میخورد
اما وقتی که نردبانها زیر پاهایم میلرزند
اما وقتی که حتا ترازها هم اشتباه میکنند،
من
باز هم
دقیقاً به تو فکر میکنم.»
*
«دریا بزرگ است
دریا بر پاهای خشکی، در بندر میایستد
غروب را تنگ در آغوش میگیرد،
طلوع آفتاب را در گردهمایی صدفها،
و نیز آن قایقهای بیحرفِ ملوانانِ تنها را.
پنج خانه بر تنِ لختِ خشکی
چونان پنج تاس ریخته شده بر زمین.
چندی نگذشته از آن روز
که دریا بزرگ بود ...
و اکنون نیز دریا چیز زیادی از کف نداده است.
همه را دارد هنوز.
من بندهٔ دریایم، غلام اویم.
چه آوازهایی که با او نخواندهام
چه اشکهایی که بر او نریختهام
هم اشک را، هم آواز را
اما از یاد بردهام.
من بندهٔ دریایم.
در آلونکی قیر اندود
ماهیای را با پنج مردِ گرسنه به سفره نشستهام.
دریا آنان را بیش از خودشان میشناسد.
آنها فقط میدانند
که چگونه دریا همه را در آغوش میکشد و رخصت رفتن به کس نمیدهد.
دریا بزرگ است
دریا بیش از همهٔ ما میداند»
حجم
۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۳ صفحه
حجم
۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۳ صفحه