کتاب دختری که در زمان پرید
معرفی کتاب دختری که در زمان پرید
کتاب دختری که در زمان پرید نوشتهٔ یاسوتاکا تسوتسویی و ترجمهٔ نیلوفر رحمانیان است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای نوجوانان نوشته شده و از مجموعهٔ «کتابهای پرندهٔ آبی» است.
درباره کتاب دختری که در زمان پرید
کتاب دختری که در زمان پرید دربردارندهٔ داستانی برای نوجوانان به قلم یاسوتاکا تسوتسویی است. نویسنده در این داستان ژاپنی قصهٔ شخصیتی به نام «کازائو» را روایت کرده است. روزی کازوئو سوار بر دوچرخه در خیابان میرود که میبیند در قسمت سرپایینی خیابان ترمز دوچرخه کار افتاده است. همان موقع کامیونی با سرعت به چهاراه نزدیک میشود و کازوئو هم هر لحظه به چراغ قرمز نزدیک و نزدیکتر می شود. بهدلایلی کازوئو از این حادثه جان سالم به در میبرد، اما چه چیز توانست جان او را نجات دهد؟ این کتاب را بخوانید تا بدانید. یاسوتاکا تسوتسویی این کتاب را در بخش با عنوانهای «دختری که در زمان پرید» و «چیزهایی که کابوسها از آن ساخته شدهاند» به رشتهٔ تحریر درآورده است.
خواندن کتاب دختری که در زمان پرید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانانی که به ادبیات ژاپن علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دختری که در زمان پرید
«بونیچی و مادرش هر دو به سمت او دویدند و در همان حال مدام معذرت خواستند تا جایی که ماساکو از اینکه از چنین مسئلۀ پیشپاافتادهای چنین بلبشویی راه انداخته بود خجالت کشید. بونیچی برای اینکه از دلش دربیاورد پیشنهاد داد که قلک خوکیشکلش را بشکنند و یکشنبه با پولش به سینما بروند. ماساکو خوشحال بود و میخواست همان موقع عذرخواهیاش را قبول کند، اما فکر کرد بهتر است کمی بیشتر با او توی قیافه بماند. آخر اگر سریع به حالت اولش برمیگشت ممکن بود بونیچی به خاطر اتفاقی که افتاده بود سر به سرش بگذارد.
چندین روز از اتفاقی که با ماسک پرانجیا در خانۀ بونیچی افتاده بود میگذشت، اما فکر ماساکو هنوز درگیرش بود. شکی در ترسناکی آن ماسک نبود، با این حال فقط یک ماسک بود! و ماساکو سر درنمیآورد که چرا آن روز با این شدت عکسالعمل نشان داده بود. با خودش فکر کرد: چیه اون ماسک اینقدر ترسناکه؟ حتماً باید یه دلیلی داشته باشه، یا نکنه دلیلش اینه که من از بقیه راحتتر میترسم؟
همانطور که عمیقاً درگیر این فکرهایش بود، به یاد آورد که بونیچی هم از یک چیز به همین شدت میترسید: عنکبوت. در عوض ماساکو مشکلی با عنکبوتها نداشت. فکر کرد: فکر کنم... آدمهای مختلف از چیزهای مختلفی میترسن... اما هنوز هم در مورد آن ماسک چیزی بود که اذیتش میکرد.
وقتی به کلاس اول راهنماییاش فکر کرد، یاد روزی افتاد که برای کلاس هنر میبایست نقاشی یک ماسک پرانجیا را میکشد. به محض دیدن ماسک مو به تنش سیخ شده بود، اما سریع به آن عادت کرده بود. پس انگار فقط وقتی از آن میترسید که یکدفعه روبهرویش ظاهر میشد. شاید اگر مدتی به آن نگاه میکرد، دیگر نمیترسید. به علاوه برای اولین بار به ذهنش خطور کرد که شاید علت اینکه از کلاس هنر خوشش نمیآید این است که در و دیوارش با ماسکهای پرانجیا تزئین شده است. آخر دبستانی که بود کلاس هنر را دوست داشت، اما در دورۀ راهنمایی حتی به خودش زحمت عضویت در گروه هنر را هم نداده بود. در عوض با اینکه والیبالش خوب نبود، ترجیح داده بود عضو باشگاه والیبال شود. شاید احساسش به ماسک پرانجیا دلایل دیگری هم داشت. ممکن است به این خاطر باشد که مثلاً سالها قبل خاطرۀ وحشتناکی با ماسک پرانجیا داشته؟ اتفاقی که فراموشش کرده باشد؟»
حجم
۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
حجم
۸۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه