کتاب دوستان واقعی
معرفی کتاب دوستان واقعی
کتاب «دوستان واقعی» نوشتۀ مریم جعفری مراد است و انتشارات مانیان آن را منتشر کرده است. دوستان واقعی، داستانی دربارۀ فداکاری و کمک برای ردۀ سنی کودکان است.
درباره کتاب دوستان واقعی
قصهها مزایای بیشماری دارند. کودکان و نوجوانان علاقۀ زیادی به خواندن و شنیدن قصه دارند و از طریق داستانها چیزهای زیادی یاد میگیرند آنها از طریق قصهگویی، قدرت درک و فهمشان تقویت میشود، خلاقیت در آنها پرورش پیدا میکند، دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا کرده و شخصیتهای قصهها بر آنها اثر میگذارد. قصهها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان بهصورت غیرمستقیم به آنها آموزش میدهند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند.
کتاب دوستان واقعی از جایی آغاز میشود که یک میمون بامزه در جنگل مشغول بازی روی شاخههای درخت بود که ناگهان شاخۀ درخت میشکند و او به زمین میافتد؛ اما همزمان با افتادن صدای نالهای میشنود. معلوم میشود که میمون روی یک فیل افتاده است. فیل موقع ردشدن از این مسیر پایش به این درخت و شاخههایش گیرکرده بود. میمون که از مشکل فیل باخبر میشود دوستانش را برای کمک صدا میکند. بعد از اینکه فیل نجات پیدا میکند حالا وقت آن است که فیلی به میمون کمک کند؟ آیا میدانید میمون چه مشکلی دارد؟ آیا فیل میتواند به میمون کمک کند. مریم جعفری مراد از طریق داستان دوستان واقعی، مفاهیمی مانند فداکاری، دوستی و کمک به هم نوع را به کودکان میآموزد
خواندن کتاب دوستان واقعی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و علاقهمندان به داستانهای کودکانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دوستان واقعی
«یک روز گرم تابستون، میمون کوچولو که با دوستانش در حال بازی بود، شاخهای از درخت رو گرفت تا با اون بازی کنه؛ ناگهان شاخۀ خشک شده و باریک پاره شد و میمون به زمین افتاد. بعد از افتادن میمون، صدای ناشناسی بلند شد: آی! میمون زیر پاش گرمایی حس کرد. یه چیزی تکون خورد و گفت: آی! چیکار میکنی؟ بلند شو از روی من. میمون با تعجب گفت: تو کی هستی؟ جواب شنید: برو کنار تا متوجه شی کی هستم. میمون که حسابی تعجب کرده بود گفت: اوه! من تاحالا تو رو اینجا ندیده بودم. پات چی شده؟ موجود ناشناس گفت: من فیل هستم. دوستانم فیلی صدام میزنن. دیروز همراه گلۀ فیلها از اینجا رد میشدیم که پام به این درخت و شاخههاش گیر کرد و نتونستم خودم رو نجات بدم. حالا هم خسته و تشنهام. لطفاً برام آب بیار.»
حجم
۶۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه
حجم
۶۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲ صفحه