دانلود و خرید کتاب ببخشید شما سراغ داری؟ مهدی بنای رضوی
تصویر جلد کتاب ببخشید شما سراغ داری؟

کتاب ببخشید شما سراغ داری؟

امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ببخشید شما سراغ داری؟

کتاب «ببخشید شما سراغ داری؟» نوشتۀ مهدی بنای رضوی است و انتشارات شاملو آن را منتشر کرده است. ببخشید شما سراغ داری؟ شامل ۶ داستان‌ کوتاه طنزآمیز می‌شود.

درباره کتاب ببخشید شما سراغ داری؟

طنز، هنری است که عدم تناسبات را که در ظاهر متناسب به‌ نظر می‌رسند، در عرصه‌های مختلف اجتماعی نشان می‌دهد و باعث خندۀ افراد می‌شود. اگرچه طنز همیشه با خنده همراه است؛ اما تأمل‌برانگیز و پیچیده است و ماهیتی چندلایه دارد. درواقع در پس خنده‌ها، واقعیت‌های اجتماعی وجود دارد که به‌هیچ‌وجه خنده‌دار نیست. طنزپرداز هنرمندانه از طریق روایت واقعیت‌های اجتماعی مردم را به تفکر وامی‌دارد.

در ایران نوشته‌های طنز که باعث خندۀ مخاطبان شود سابقه‌ای تاریخی دارد، برای مثال در کتاب مهم و باارزش تاریخ بیهقی هم رگه‌هایی از طنز دیده می‌شود. طنز در ادبیات فارسی، چه به‌صورت نثر چه به‌صورت شعر وجود دارد و بعد از رواج‌پیداکردن قالب رمان در ایران، داستان‌های بلند طنز نیز ‌افزایش یافتند. معروف‌ترین و بزرگ‌ترین طنزنویس در ادبیات قدیم فارسی، عبید زاکانی است که آثاری به نظم و نثر دارد. علی‌اکبر دهخدا هم طنزنویس بزرگ معاصر ایران به شمار می‌رود. کتاب ببخشید شما سراغ داری؟ ۶ داستان کوتاه طنز را در برمی‌گیرد. عناوین داستان‌ها عبارت است از: «ببخشید شما سراغ داری؟»، «آخر کمک»، «غوغا»، «درس»، «لیوان» و «لبخند خدا». مهدی بنای رضوی تلاش کرده است از طریق داستان‌های کوتاه طنز، ضمن سرگرم‌کردن خوانندگان آن‌ها را از مسائل روز اجتماعی آگاه کند. اولین داستان کتاب ببخشید شما سراغ داری؟ دربارۀ ۲ زن از طبقۀ متوسط جامعه هستند که یکی از آن‌ها به دنبال دختری برای ازدواج با پسرش می‌گردد و دائماً از دخترهای جوان جامعه که تحصیل‌کرده و کار می‌کنند ایراد می‌گیرد.

خواندن کتاب ببخشید شما سراغ داری؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران داستان‌ها و شعرهای طنز پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ببخشید شما سراغ داری؟

«ملوک خانم دستش رو جلوی صورتم آورد و به‌طوری‌که صداي جرینگ جرینگ النگوهایی که ظاهراً تازه خریده بود رو خوب بشنوم، گفت: خوب اختر جون، چه‌عجب شما رو دیدیم! همراه با باریک کردن چشمام و با سرعت، النگوهای ملوک خانم را یکی‌یکی برانداز و با گوشه ابرو، اشاره‌ای به النگوها کردم و گفتم: مبارک باشه ملوک جون. خبریه؟!!! ملوک خانم که انگار به هدف زده بود، گل از گلش شکفت و گفت : قربونت اختر جون، دارم برای حمیدم دنبال دختر می‌گردم. حاج‌آقا، اینا رو به‌اضافه چند دست لباس و کفش برام خریده و گفته، مادرشوهر باید اُبهت داشته باشه. با لبخند معنی‌دار ملیحی، سرم را تکان دادم و گفتم: که حتماً یه کمی توی انتخاب و خرید، کمکش کردی دیگه! ملوک خانم یکه‌ای خورد و با لبخند گفت: خوب، آره دیگه اختر جون، بی کمک ما که هیچ کاری از این مردها بر نمیاد قربون قدت. اما برای اینکه بحث رو عوض کنه، گفت: حالا اینا رو ولش کن اخترجون، الان سه‌ماهه که دارم دنبال دختر می‌گردم، تو هم که از موقعی از محلۀ ما رفتی بالاشهر، ما رو فراموش کردی بی‌وفا.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

حجم

۳۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان