کتاب سی و نه سرنخ (جلد هشتم؛ رمز امپراطور)

کتاب سی و نه سرنخ (جلد هشتم؛ رمز امپراطور) نوشتهٔ گوردون کورمن است. نشر ویدا این داستان فانتزی را با ترجمهٔ رویا خادم‌ الرضا و ویراستاری فهیمه زاهدی منتشر کرده است. رمز امپراطور جلد هشتم از مجموعه سی و نه سرنخ است که به ژانر داستانی نوجوانان تعلق دارد و در قالب ماجراجویی و حل معما نوشته شده است.

درباره کتاب سی و نه سرنخ (جلد هشتم؛ رمز امپراطور)

مجموعه سی و نه سرنخ در قرن بیستم در ادبیات آمریکا جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد و به دلیل جذابیت داستانی و موضوعات هیجان‌انگیز مورد استقبال نوجوانان قرار گرفته است. این مجموعه با ترکیب عناصر معما، ماجراجویی، و روابط خانوادگی، توانسته است نوجوانان را با موضوعات جذاب و پرچالش آشنا کند. هر جلد از مجموعه توسط نویسنده‌ای متفاوت نوشته شده است، اما هماهنگی داستانی میان جلدها به خوبی حفظ شده است. 

کتاب رمز امپراطور جلد هشتم از مجموعه سی و نه سرنخ است. این مجموعه داستان ماجراجویی‌های خواهر و برادری به نام‌های ایمی و دن کاهیل را روایت می‌کند که در جست‌وجوی گنجینه‌ای مخفی به نام سی و نه سرنخ هستند. در این جلد، شخصیت‌ها برای کشف سرنخ‌های جدید به چین سفر می‌کنند. در میان پیچیدگی‌ها و چالش‌های سفر، آن‌ها با رقبا و تهدیدهای خطرناک روبرو می‌شوند که به تلاش آن‌ها برای رمزگشایی از رازهای خانوادگی‌شان پیچیدگی‌های بیشتری می‌افزاید. رمز امپراطور به خوانندگان اطلاعات جالبی درباره تاریخ و فرهنگ چین ارائه می‌دهد و از طرفی شخصیت‌های اصلی را با چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌کند که مهارت‌های آن‌ها را به آزمایش می‌گذارد.

گوردون کورمن، نویسنده کانادایی-آمریکایی، بیش از ۱۰۰ کتاب برای نوجوانان نوشته است. او از سنین نوجوانی به نویسندگی پرداخت و کتاب‌هایش به دلیل طنز خاص، شخصیت‌های به یادماندنی، و داستان‌های ماجراجویانه شناخته می‌شوند. کورمن در این مجموعه به‌عنوان یکی از نویسندگان اصلی حضور داشته و با همکاری نویسندگان دیگر به توسعه داستان مجموعه کمک کرده است.

کتاب سی و نه سرنخ (جلد هشتم؛ رمز امپراطور) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای نوجوانانی که به داستان‌های ماجراجویی، معما، و کشف رازهای تاریخی علاقه‌مند هستند، مناسب است. همچنین افرادی که به دنبال کتاب‌هایی با سبک داستانی ساده و جذاب برای تقویت مهارت‌های خواندن هستند، می‌توانند از این کتاب بهره‌مند شوند.

بخشی از کتاب سی و نه سرنخ (جلد هشتم؛ رمز امپراطور)

«چطور ممکن بود از مادریگال‌ها باشند بی‌آنکه چیزی دراین‌باره بدانند؟ در تمام راه بازگشت از آفریقا، مدام این را از خود پرسیده بودند. خود را سرزنش کرده و اندیشیده بودند که اگر به‌اندازهٔ کافی جست‌وجو می‌کردند، شاید این حقیقت ترسناک تغییر می‌کرد. اما مادریگال‌ها آن‌قدر پنهان‌کار بودند که اسراری را از خودشان هم مخفی نگه می‌داشتند. مادربزرگ ایمی و دن، گریس۱۱، هم باید یک مادریگال بوده باشد. پس از مرگ پدر و مادرشان، او نزدیک‌ترین خویشاوند آن‌ها در تمام دنیا بود. بااین‌حال هرگز چیزی دراین‌باره به آن‌ها نگفته بود.

ایمی با ناراحتی اندیشید که حالا گریس هم رفته و آن‌ها تنهای تنها مانده‌اند. اما نلی را داشتند. و البته سالادین، حیوان خانگی دوست‌داشتنی مادربزرگشان را. به‌سختی باورشان شده بود که از اعضای خاندان کاهیل هستند. دستیابی به سی‌ونه سرنخ هنوز هم برایشان غیرواقعی می‌نمود؛ فرصتی که به دو بچه یتیم بوستونی داده شده بود تا به پرنفوذترین مردمان در تاریخ بشریت تبدیل شوند! بااین‌حال، این از آن هم غافلگیرکننده‌تر بود. مامان و باباشان هم که باید از مادریگال‌ها بوده باشند. آیا معنایش این بود که آن‌ها آدم‌های بدی بودند؟

ایمی این اواخر بسیار درونگرا شده بود و تلاش می‌کرد دریابد که به‌راستی در قلبش چه می‌گذرد. همهٔ آنچه داشت زیبایی و روشنی نبود؛ خشم از حقه‌های کثیف این شکار بود. ایزابل۱۲... تنها یادآوری نام قاتل پدر و مادرشان آتشی را در وجودش برمی‌انگیخت که خونش را به‌جوش می‌آورد.»