دانلود و خرید کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش بیهان بوداک ترجمه فائزه پورعلی
تصویر جلد کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش

کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش

معرفی کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش

کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش نوشتهٔ بیهان بوداک و ترجمهٔ فائزه پورعلی و کیارش ملکی قرابقلو است. انتشارات نسل نواندیش این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش

هدف از نگارش کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش (Mutlulugu kaybettigin yerde arama) فهمیدن این موضوع بوده است که فقط تعداد اندکی از مسائلی که فکر می‌‌کنیم می‌‌توانیم در زندگی کنترلشان کنیم، قابل کنترل هستند. نویسنده خواسته دیدگاهی را که خودش در زندگی به‌‌ کار بسته و احساس آسودگی کرده‌، با ما به اشتراک بگذارد. زندگی به خودیِ‌‌خود سخت و دشوار است. تجربهٔ همه‌‌گیری ویروس کووید ـ ۱۹ تمام مردم را بیش از پیش در شرایط دشواری قرار داد. به‌‌راستی کنترل اتفاقاتی که در دنیا می‌‌افتد، بسیار دشوار است. اگر توانمان را برای دنیای کوچک خودمان به‌ کار بگیریم، می‌‌توانیم هم زندگی خودمان و هم زندگی انسان‌‌هایی را که با آن‌‌ها در ارتباط هستیم، بهتر کنیم. قصد بیهان بوداک معجزه‌کردن نیست؛ او گفته چنین چیزی غیرممکن است. کارهایی وجود دارد که تنها ما قادر به انجام‌‌دادنشان هستیم و آرام‌‌آرام می‌‌توانند به معجزات زندگی ما تبدیل شوند. با این نویسنده همراه شوید.

خواندن کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران روان‌شناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب جایی که شکست خورده ای، به دنبال شادی نباش

«به احتمال زیاد تو هم مدام در حال شکایت از انسان‌های اطراف خودت هستی، به این دلیل که زندگی را برایت تحمل‌ناپذیر کرده‌اند. بارها شاهد این بوده‌ام که برخی از انسان‌ها در زمینهٔ اینکه به دیگران آسیب برسانند، تخصصی اعجاب‌انگیز دارند، اما هرچه که باشد، فقط خود انسان است که می‌تواند آسیبی ویران‌گر به زندگی خودش بزند. در این بخش برایت شرح خواهم داد که چطور بدون اینکه به دیگران نیازی باقی باشد، خودت زندگی‌ات را نابود کنی. نابه‌جا که نمی‌گویم؟ دیگر برای اینکه به زندگی‌ات گند بزنی، نیازی به وجود دیگران نخواهی داشت. خودت به شکلی فوق‌العاده می‌توانی این کار را انجام بدهی. البته اگر تا پیش از این انجام نداده باشی...

در بخش‌های پیشین با تو از وجود سنسورهایی درونی در هریک از ما انسان‌ها صحبت کرده‌ام. این سنسورها در درون هرانسانی فعال هستند، اما زمانی‌که هشدارها به صدا درآمده‌اند، برخی از افراد صدای آن را کم کرده‌اند یا گوش خود را به آن صداها بسته‌اند. اگر می‌خواهی زندگی خودت را نابود کنی، زمانی‌که کسی درخواستی از تو دارد که درواقع تو را نادیده گرفته و حتی با درخواستش به تو آسیب می‌زند، می‌توانی به او «بله» بگویی. در چنین مواقعی سنسورهای درونی تو فعال شده و ناآرامت خواهند کرد. ممکن است هشدار این سنسورها با این جملات به صدا دربیاید: «انجام نده. داری اشتباه می‌کنی» یا نشانه‌هایی مثل بی‌قراری و ناآرامی در تو ایجاد کند، اما تو به‌قدری خودت را تحت فشار قرار می‌دهی که حس می‌کنی مجبور به گفتن «بله» هستی و باز حق خودت را می‌خوری.

می‌خواهم نمونه‌ای از اینکه چطور هشدارهای سنسور درونی‌ات را نادیده می‌گیری، برایت بیان کنم. یک روز با یکی از مراجعانم داشتیم دربارهٔ اینکه چطور «نه» بگوید، صحبت می‌کردیم. چنین گفت‌وگویی بین ما ردوبدل می‌شد:

از او پرسیدم: «فرض کنیم کیفی را که همراهت داری، بدون اجازهٔ تو برمی‌داشتم. داخل آن را زیرورو کرده و اگر پول هم داشتی، از کیفت برمی‌داشتم. اگر چنین کاری می‌کردم، چه می‌گفتی و چه واکنشی به من نشان می‌دادی؟» او هم پاسخ داد: «فکر می‌کردم که شما پول لازم داشتید و چون خجالت می‌کشید از من درخواست کنید، دست به چنین کاری زده‌اید و هیچ چیزی نمی‌گفتم.»

من هم پرسیدم: «خب، وقتی شب به خانه رفتی و در تنهایی خود این لحظه را به خاطر آوردی، چه فکری می‌کردی؟» هنوز هم وقتی به پاسخی که او داد، فکر می‌کنم، بلندبلند می‌خندم. او گفت: «این فکر را می‌کردم که: "بی‌شرف را ببین، مرا گول زد".» زمانی‌که او این پاسخ را داد، باهم بسیار خندیدیم. ناتوانی در گفتن «نه» به معنای احمق بودن تو نیست. فقط زمانی‌که کسی وارد حریم تو می‌شود، احساسات تو مانع شنیدن صدای سنسور درونی‌ات می‌شوند، اما زمانی‌که این فشار عاطفی از روی تو برداشته شد، همه‌چیز به‌وضوح در مقابل چشمانت قرار می‌گیرد. اگر نمی‌خواهی زندگی‌ات را نابود کنی، کاری که باید بکنی، این است: زمانی‌که کسی درخواستی از تو کرد که حس کردی وارد حریم تو شده است، به علائم فیزیکی خودت بی‌توجه نباش و فقط کمی به خودت فرصت بده. زمانی‌که صدای سنسور منطق‌ات بلند شد، آسان‌تر خواهد شد تا تصمیمی درست در این زمینه بگیری.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
دریافته‌ام که دنیا جای عادلانه‌ای نیست. دنیا برای اینکه به ما شادی یا غم ببخشد، به‌وجود نیامده است. این دنیا جایی است که در آن مسائلی را تجربه می‌کنیم و خودمان معنا و مفهومی خاص به آن‌ها می‌دهیم. در این دنیا هرکسی نقش خودش را بازی می‌کند، کسی عامدانه راه مرا سد نمی‌کند. من هرچقدر هم خوب باشم، بعضی‌ها برخورد نامناسبی با من خواهند داشت و گاهی مورد بی‌انصافی قرار خواهم گرفت.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
رمان‌ها و حتی آهنگ‌های سنتی دربارهٔ روان آدمی به ما آگاهی می‌بخشند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
انگیزهٔ زندگی‌ات چیست؟ «باورهای تو، تو را فرد بهتری نمی‌کنند، چیزی که تعیین می‌کند تو فرد بهتری شده‌ای، چگونگی رفتار توست.» ـ سوخراج دیلون
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
هرقدر تو تلاش کنی انسان خوبی به نظر برسی، تلاش کن. برخی افراد تو را دارای نقص و نامناسب خواهند دانست. این یکی از مهم‌ترین درس‌های زندگی است که من خودم تجربه کرده و آموخته‌ام. همیشه فکر می‌کردم تلاش من تعیین‌کنندهٔ این است که انسان‌ها چه شناختی از من داشته باشند، اما تعدادی از انسان‌ها اگر من اشتباهی هم بکنم، همچنان مرا دوست دارند و تعدادی از آن‌ها هرقدر هم من فردی کامل باشم، باز از من متنفر خواهند بود. از زمانی‌که این را درک کرده‌ام، برای توسعه دادن نقشهٔ زندگی خودم تلاش می‌کنم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
وقتی هرچیزی را با دقت زیادی مورد مشاهده قرار بدهیم، دربارهٔ زندگی و دنیا اطلاعات بسیاری به‌دست می‌آوریم.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
هر انسانی که قدم به زندگی‌ام می‌گذارد، هراتفاقی که رخ می‌دهد، حاوی یک پیام است، به‌شرطی‌که تو یاد بگیری آن پیام را بخوانی.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
آگاهی‌های زندگی همیشه در مقابل چشمانمان قرار دارند، اما ما متوجه آن‌ها نمی‌شویم. آگاهی‌ای که به آن پی برده بودم، از این قرار بود: هرکسی که وارد زندگی‌ام می‌شود، مرا می‌رنجاند و هرکسی که شادم می‌کند، معنایی برای من دارد. در طول زمانی‌که انسان‌ها در زندگی‌ام حضور دارند، در تلاش‌اند چیزی به من بیاموزند و خودشان هم متوجه آن نبوده‌اند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«از اینکه با دیدن تکه‌ای کوچک از زندگی‌تان دربارهٔ کلیت آن تصمیم بگیرید، اجتناب کنید. اگر تصمیم بگیرید، مانع فکر کردن ذهنتان و رشد آن خواهید شد. حال آنکه چرخش ایام هرگز از کار نمی‌ایستد. راهی که به پایان برسد، راهی دیگر گشوده می‌شود. دری که بسته شود، دری دیگر گشوده می‌شود.»
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
در مقابل انسان‌هایی که ارزشی برای تو قائل نیستند و تلاشی برای تو نمی‌کنند، باارزش‌ترین داشته‌هایت را ارائه می‌کنی. این دادوستدی مفید نخواهد بود. بدی ماجرا این است که اگر این کار را به‌صورت مداوم انجام می‌دهی، این شکایت دائمی به تو آسیب می‌زند و تا جایی پیش می‌رود که با ورشکستگی عاطفی روبه‌رو شوی. اگر از جنبهٔ روانی دچار ورشکستگی شوی، باعث بروز اختلالات روانی در تو می‌شود. اگر برای کسی که هیچ‌کاری برای تو نمی‌کند، تلاش زیادی می‌کنی، در مسیر نابود کردن زندگی‌ات گام‌های درستی برمی‌داری.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
نباید چیزهایی را که نمی‌توانی تغییرشان بدهی، شرطی لازم برای شادی‌ات قلمداد کنی. باید تمرکزت را روی نقاط قوتت بکشانی.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
اما دنیا وعدهٔ چیزهای خوب یا بد را به ما نداده است، فقط در این دنیا رخدادهایی برایمان پیش می‌آیند و ما به آن‌ها معنا می‌دهیم. انسان‌هایی که دائماً انتظار خوبی دارند، زمانی‌که اتفاق بدی برایشان رخ بدهد، بیشتر از دیگر افراد می‌رنجند، چرا که علاوه بر رنج آن رویداد بد، از طرفی تصوراتشان هم نقش بر آب شده است؛ زیرا باور داشتند که نباید چنین مسئله‌ای رخ می‌داد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
بگذار انسان‌ها هرچه می‌خواهند، دربارهٔ تو بگویند. مجبور نیستی خودت را برای همه اثبات کنی.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
گاهی بدون هیچ دلیلی کسی را دوست می‌داری و گاهی بی‌دلیل از کسی متنفر می‌شوی. در چنین مواقعی خواهی دید که انسان‌ها دربارهٔ تو فکرهای نامناسبی خواهند کرد، از رفتارهایت برداشت بدی می‌کنند و برچسب احمق و دست‌وپا چلفتی بودن و بی‌ارزشی به تو خواهند زد، اما اگر بخواهی به هرکسی که دربارهٔ تو چیزی منفی می‌گوید، پاسخ بدهی و تلاش کنی خودت را اثبات کنی، به این معناست که کارهای بسیاری پیشِ رو داری. این کار مانند این است که بخواهی با یک سطل دریا را خالی کنی. فکر می‌کنی می‌شود،
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
وقتی مسائل را به حال خودشان رها می‌کنی، به خودیِ‌خود حل می‌شوند؟ اگر کمی با جزئیات نگاه کنیم، به‌وضوح درخواهیم یافت که با گمان کنترل کردن امور، خود را فریب داده‌ایم. سخت گرفتن چیزی در زندگی‌ات با توجه به جریان زندگی جز آسیب زدن به دستت تأثیر دیگری بر تو نخواهد داشت. اگر باور داری هرکاری را که از دستت برمی‌آمده، انجام داده‌ای، کافی است. بعضی چیزها رخ خواهند داد و بعضی نه. بعضی تو را خوشحال و بعضی ناراحت خواهند کرد. این‌ها نه به‌خاطر اینکه تلاش نکردی کنترلشان کنی، به‌وجود آمده‌اند، بلکه اگر تلاش هم می‌کردی، نتیجه همان می‌شد.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«تو هرقدر هم انسان خوبی باشی، باش. انسان‌های دیگر اجباری برای دوست داشتن تو ندارند. این موضوع دربارهٔ دیگران هم صدق می‌کند. تو هم مجبور به دوست داشتن هیچ‌کس نیستی. وقتی آدمی این‌طور فکر می‌کند، احساس بهتری دارد.»
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
گاهی مفیدترین کاری که می‌توانی در حق دیگران بکنی، این است که به حرف‌هایشان گوش بسپاری، بدون آنکه پیشنهادی دربارهٔ شرایط دشواری که در آن قرار گرفته‌اند، بدهی.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
این جمله را در زندگی‌ام بسیار به کار می‌برم: «اتفاق افتاد، حالا چه‌کار می‌توانم بکنم؟» خصوصاً زمانی که به مسئله‌ای برمی‌خورم که عبور از آن برایم دشوار است، این سؤال را از خودم می‌پرسم. اگر ذهنم را به‌سوی اینکه چه کارهایی می‌توانم بکنم، سوق ندهم، به چاه پشیمانی و خشم می‌افتد. متوجه این مسئله بودن و آموختن اینکه چطور ذهن خود را به سمت‌وسویی که قابل کنترل است، بکشانیم، یکی از شرایط ضروری برای شاد بودن است.
احسان رضاپور

حجم

۶۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۶۳۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۶۹,۹۰۰
۲۰,۹۷۰
۷۰%
تومان