دانلود و خرید کتاب شش داستان کوتاه امین شاهرخیان
تصویر جلد کتاب شش داستان کوتاه

کتاب شش داستان کوتاه

امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شش داستان کوتاه

کتاب شش داستان کوتاه نوشتهٔ امین شاهرخیان است. انتشارات متخصصان این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب شش داستان کوتاه

کتاب شش داستان کوتاه حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. عنوان این داستان‌ها عبارت است از «قوزی»، «قطار»، «المپ»، «کارمند»، «آرمیتا» و «عقاب».

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب شش داستان کوتاه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شش داستان کوتاه

«در کنار جاده خارج از شهری، زن و مرد جوانی در کنار خودرویی معمولی ایستاده بودند. مرد، که امیر نام داشت، به ماشین تکیه زده و دختر جوان به نام نسیم، مشغول بستن ساعتی به مچ خود بود.

نسیم: «خیلی خوشگله مرسی.»

امیر: «قابل‌دار نیس.»

نسیم: «نه خوبه مرسی، راستی سی‌دیاتو پیدا کردی؟»

ام‌ر: «نه، دود شدن رفتن،»

نسیم: «حیف شدن امیر،‌ خیلی سی‌دیای عتیقه‌ای بودن.»

امیر: «زیادم بودن خیلی.»

نسیم: «من رابین‌هودشو دوس داشتم.»

امیر: «آره قشنگ بود.»

نسیم: «راستی خونه نتونستم پیدا کنم، خیلی کرایه‌ها بالا بود؛ شاید رفتم مسافرخونه.»

امیر: «ول کن بابا، فعلاً که خونهٔ منی.»

نسیم: «نه، ولی پیدا می‌کنم.»

امیر: «من نصف پول پیشتو میدم.»

نسیم: «جوگیریا.»

امیر: «آبجیمی خب.»

نسیم: «تو خودت مستأجری، ۶۰ متر خونه رو نمی‌تونی نگه داری.»

امیر: «نه عیب نداره، من میدم پولشو.»

نسیم: «راستی قضیه اون ماشینه که خط کشیدن، چی شد؟»

امیر: «هیچی دیگ، فهمیدن کار من نبود.»

نسیم: «من یه بار لندکروز هم‌کلاسیمو خط کشیدم.»

امیر (با تعجب): «عجب خریا. واس چی خب؟»

نسیم (با خنده): «نمی‌دونم، والا فکر کنم کیف داشت.»

امیر (با مکث): «جواب آزمایشت اومد؟»

نسیم (با تعلل): «نه هنوز.»

امیر: «راستی نرگس دعوت کرده پیک‌نیک دو هفته دیگه.»

نسیم: «کجا؟»

امیر: «نمی‌دونم، می‌گیم تو گروه.»

نسیم: «پس خبر بدین.»

دو هفته بعد...

امیر و نسیم در حال گذر از جاده‌ای خارج شهری بودند. امیر با اضطراب رانندگی می‌کرد و نسیم به‌دنبال چیزی در کیفش بود.

امیر: «دنبال چی‌ای نسیم؟»

نسیم: «ساعتم کو، پیداش نیس.»

امیر: «ول کن بابا، تو این هیری ویری، اون پایینو بپا.»

نسیم: «واس چی اصن دور اومدیم این‌قدر؟ تو همون دوروبر که نشسته بودیم، پیداش می‌شد اگه بود.»

امیر: «من چه می‌دونم، خب شاید بچه دنبالهٔ رودو گرفته رفته جلو. شاید یکی بردتش، شاید طوریش شده...»

نسیم: «ینی بردنش؟»

امیر: «چه می‌دونم.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴ صفحه

حجم

۲۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴ صفحه

قیمت:
۲۰,۲۵۰
تومان