کتاب مرده ها حرف نمی زنند
معرفی کتاب مرده ها حرف نمی زنند
کتاب مرده ها حرف نمی زنند نوشتهٔ جیمز هادلی چیس و ترجمهٔ پرویز نصیری است. نشر آناپنا این رمان معاصر انگلیسی را در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است.
درباره کتاب مرده ها حرف نمی زنند
کتاب مرده ها حرف نمی زنند (The dead stay dumb) حاوی یک رمان معاصر و انگلیسی است که با مقدمهای به نام «تکلیف ما با شما چیست آقای چیس؟» آغاز شده است. این کتاب سه بخش دارد و نخستینبار در سال ۱۹۴۱ میلادی منتشر شده است. داستان چیست؟ «دیلون» تفنگداری است که پیرامون سایر گانگسترها و دخترانشان آمدورفت میکند. رمان حاضر به این شخصیت و سفر او پرداخته است؛ سفری که این شخصیت بهسمت تبدیلشدن به یک گانگستر ثروتمند طی میکند. داستان در کانزاس اتفاق میفتد و شما با عواقب تغییرات دیلون و جرموجنایاتی گوناگون همراه میشوید.
خواندن کتاب مرده ها حرف نمی زنند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مرده ها حرف نمی زنند
«بیرون، باران به پنجرهها میزد. پایین خیابانها خالیشده بودند و زیر نورِ زردِ چراغها برق میزدند.
میرا بیقرار در اتاق قدم میزد، سیگاری گوشه دهانش بود. خبری از دیلن نبود. بیتاب به ساعت نگاه کرد. بعد برگشت و پرده را عقب کشید و به خیابانِ خالی نگاه کرد.
تردید ذهنش را پر کرده بود. بهطرف تلفن رفت گوشی را برداشت مکث کرد و بعد دوباره سر جایش گذاشت. مرتب از خودش میپرسید پس دیلن کدام گوری رفته؟ گفته بود ساعت نُه آنجا خواهد بود، ساعت از یازده گذشته بود.
رفت توی اتاقخواب و چراغِ روی میز را روشن کرد. اتاق خوب مبله شده بود. بیشتر شبیه صحنهٔ سینمایی بود. ایستاد، به اطراف نگاه کرد. چیزی ندید.
شش ماه از زمانی که هرست را از آن مخمصه نجات داده بودند گذشته بود. شش ماهِ پر از فعالیت سنگین و بدون لحظهای آرامش. هرست بابت خدمتشان به آنها پاسخ خوبی داد. حالا دیلن دست راست او بود. آنها دیگر گانگسترهای کوچکی نبودند. در پول غوطه میزدند. کار دیلن حالا این بود که مراقب باشد تجارت هرست بدون مشکل جلو رود. یک سری افراد سرسخت دور خود جمع کرده بود که برایش کار میکردند و در این زمان کار هرست این بود که عقب بنشیند و پولی را که برایش جمع میکردند بشمرد.
تجارت هرست این بود. برای هر چیزی که میتوانست یک ماشین اتوماتیک درست میکرد. ماشینهای قمار داشت، ماشینهای ساخت فیلم از نوع مشکوک، ماشینهای غذا سازی، ماشینهای فروش سیگار و حتی ماشینهای فروش وسایل پیشگیری. ظاهراً تجارت خوبی بود. مکانهایی بود که ماشینهایش را نصب میکرد و بازیش را تبدیل میکرد به اخاذی.
افرادش دور میگشتند و ماشینهایش را در مغازههای کوچک، هتلها، مجتمعهای آپارتمانی و مواردی ازایندست میکاشتند. صاحب این مکانها چارهای نداشتند مگر اینکه این دستگاهها را قبول کنند. آنهایی که آنقدر احمق بودند که مقاومت میکردند مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند یا پنجرههایشان خرد میشد. هیچ حق و حسابی بابت نصب ماشینها به آنها پرداخت نمیشد و هرست هیچ آقابالاسری نداشت. مردانش را هفتگی میفرستاد پولها را جمع کنند و از این تجارت پول خوبی درمیآورد. ماشینهای قمار او قابلاعتماد بودند. قابلاعتماد برای هرست. هیچ ابلهی نمیتوانست از این دستگاهها پولی برنده شود، اما همچنان تلاششان را میکردند. هرست بیش از شش هزار ماشین اتوماتیک در این تجارت داشت.
این میرا بود که پیشنهاد مدارس را داد. هرست از این کار هراس داشت. ممکن است باعث جنجال شود اما میرا نقشه کاملی داشت. تقریباً نزدیک هر مدرسهای یک شیرینی فروشی پرطرفدار بود و دستگاه اتوماتیک را در مغازه شیرینی فروشی نصب کردند. کنار آن یک دستگاه پخش فیلم مشکوک و یک دستگاهِ قمار کار گذاشتند و بچهها تمام پولی را که باید صرف شیرینی میشد در این دستگاهها خرج میکردند و این کار درآمد جدید و بسیار بزرگی برایش به ارمغان آورد.»
حجم
۱۹۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۱۹۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه