کتاب چریک تنها
معرفی کتاب چریک تنها
کتاب چریک تنها نوشتهٔ گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است. انتشارات شهید ابراهیم هادی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی زندگینامهٔ شهید «سید علی اندرزگو».
درباره کتاب چریک تنها
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در کتاب چریک تنها زندگینامه و خاطرات شهید «سید علی اندرزگو» را گردآوری کرده است. سید علی اندرزگو در سال ۱۳۱۸ به دنیا آمد. اندرزگو برای فراگیری دروس حوزوی در کلاسهای مسجد هرندی تهران مشغول شد. او از اساتیدی چون حججاسلام «بروجردی» و «میرزاعلی اصغر هرندی» دروس مقدماتی حوزه را آموخت. در این ایام بود که با «نواب صفوی» و گروه فدائیان اسلام و سپس جمعیت هیئتهای مؤتلفه آشنا شد. او روحانی ایرانی و از مبارزان مسلح مخالف حکومت پهلوی در خلال سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بود. سید علی اندرزگو پس از سالها مبارزه با رژیم پهلوی در لحظات افطار ۱۹ رمضان مطابق با ۲ شهریور ۱۳۵۷ در محلهٔ سقاباشی تهران درگذشت. این اثر شامل ۵۰ فصل است که عنوان برخی از آنان عبارت است از «معادله چند مجهولی ساواک»، «اعدام انقلابی»، «تلاش برای دستگیری»، «شلیک اشتباه»، «آموزش سلاح»، «فریادرس»، «کامیونی پُر از اسلحه»، «چریک و خانواده» و «مجاهدین خلق و اندرزگو».
خواندن کتاب چریک تنها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگینامهٔ شهدا پیشنهاد میکنیم.
درباره گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در سال ۱۳۸۶ و با تألیف و انتشار کتاب «سلام بر ابراهیم (۱)» شروع به کار کرد. بعد از اقبال بسیار و بازخوردهای مثبتی که نسبت به این کتاب در جامعه ایجاد شد، بهمرور، کتابهای دیگری از جمله «سلام بر ابراهیم (۲)»، «راز کانال کمیل»، «پسرک فلافل فروش»، «علمدار» و کتابهای متعددی از این ناشر روانهٔ بازار نشر شد. انتشارات شهید ابراهیم هادی که بنای کار خود را بر فعالیت غیردولتی و غیرسازمانی (خصوصی) پیرامون سبک زندگی و زندگینامهٔ شهدا قرار داده، موفق به نشر بیش از ۸۵ عنوان کتاب طی حدود ده سال شده است. از پرفروشترین کتابهای انتشارات شهید هادی میتوان به سلام بر ابراهیم (۱) و «سه دقیقه در قیامت» اشاره کرد که بیش یک میلیون نسخه از آنها چاپ و توزیع شده است. کتاب سلام بر ابراهیم (۱) به چندین زبان ترجمه و در کشورهای دیگر به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب چریک تنها
«من شاگرد آیتالله خزعلی بودم. مدتی بعد از ترور منصور، ایشان یکی از طلبهها را به من نشان داد و فرمودند: «حواست به این مرد باشد تا بگویم چه کنیم».
ایشان چند ماهی در خانه ما حضور داشت تا نهایتاً آیتالله خزعلی به من گفتند:
«او در جریان قتل منصور دخالت داشته و اسمش سید علی اندرزگوست. اسمش را عوض کن و به او جا و مکان بده و او را طلبه و معمم کن.»
من هم عمامه روی سرش گذاشتم و شروع کردیم به درس دادن. ماههای محرم و رمضان هم که برای تبلیغ میرفتیم، به امر آیتالله خزعلی او را همراه میبردم.
او شجاعت و نترس بود. خیلی اهل روضهخواندن نبود و وقتی منبر میرفت، بیشتر برای مردم حرف میزد.
یکبار برای تبلیغ به روستاهای دور دست هندیجان رفتیم. در اطراف بندر دیلم و کمی آن طرفتر از ماهشهر.
ایشان رفت و در اطراف گشتی زد تا ببیند میتواند کسانی را پیدا کند که برایش اسلحه بخرند و جمع کند و او یکجا ببرد!
در آن شرایط خطیر که برای یک فشنگ، آدم را اعدام میکردند! او شجاعتش مثال زدنی بود.
در یکی از سفرها هم خیلی خونسرد به من گفت: «غفاریان! این چمدان پر از اسلحه کلت است، باید این را به قم ببریم!»
سوار اتوبوس شدیم و چمدان او را زیر ساکهای خودمان – که پر از کتاب بود- گذاشتیم.
مأموران چند ساک را گشتند و دیدند پر از کتاب است و دیگر چمدان او را نگشتند!
آمدیم قم و اسلحهها را به خانه ما بردیم. بعد هم با ماشین بنده بردیم تهران و بین رفقا و نیروهای مبارز تقسیم کرد.
کارش این بود. میرفت کردستان و این طرف و آن طرف و ضمن تبلیغ، اسلحه میخرید و به تهران میبرد. بسیار آدم عجیبی بود. با اینکه شدیداً تحت تعقیب بود اما به راحتی کار خودش را انجام میداد.
با وجود هوش فوقالعادهای که داشت، به خاطر زندگی مخفی و کارهای مبارزاتی، نتوانست خیلی درس حوزوی بخواند. فقط در حدی که قرآن و تفسیر را میفهمید درس خواند.»
حجم
۶۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
بسیار عالی و خوانا