دانلود و خرید کتاب صوتی بازگشت
معرفی کتاب صوتی بازگشت
کتاب صوتی بازگشت را گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی نوشته است و با صدای امیر فرحاننیا منتشر شده است. این کتاب روایت تجربههای نزدیک به مرگ افراد است.
درباره کتاب بازگشت
یکی از مهمترین پیامهای تجربهکنندگان نزدیک به مرگ این است که زندگی ما و جهان، براساس حساب وکتابی خلق شده و دارای معنا و هدف است و با مرگ پایان نمییابد. این کتاب روایتهای معتبری است از کسانی که نزدیکی به مرگ را تجربه کردهاند.
خاطرات این کتاب روایت آدمهای مومنی است که با مرگ روبهرو شدهاند و دقیقا تجربهای شبیه به وعدههای اسلام و قرآن از سر گذراندهاند. مرگ و آنچه پس از آن اتفاق میافتد، همیشه برای بشر سؤال اساسی بوده و این کتاب سعی دارد این سوال را برای تمام مسلمانان معتقد پاسخ دهد. این کتاب بعد از کتاب مشهور و پرفروش سه دقیقه در قیامت منتشر شده است. گروه نویسندگان بعد از انتشار آن کتاب با سیلی از تجربیات مشابه روبهرو شدند که آنها را مشتاق به تالیف این کتاب کرد.
شنیدن کتاب بازگشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به خواندن تجربیات نزدیک به مرگ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازگشت
این دختر کوچک محبت خاصی به من داشت. یادم هست هرگاه ظرف شراب را در دست میگرفتم که بنوشم، آن را از دستم میگرفت و بر لباسم میریخت.
اما دوران خوشی من با این کودک طولانی نشد. دوسه ساله بود که مریض شد و از دنیا رفت.
مرگش خیلی مرا غصهدار کرد. شب جمعهای شراب خوردم و نماز نخوانده خوابیدم.
یکباره دیدم گویا قیامت شده! همه از قبرها بیرون آمده و به سوی محل حسابرسی اعمال میرفتند.
من هم به راه افتادم. یکباره از پشت، صدایی شنیدم! وقتی برگشتم مار سیاه و بزرگی را دیدم که بزرگتر از آن تصوّر نمیشد!
مار با سرعت به سمت من میآمد و دهان بزرگش را باز کرده بود. با ترس و لرز و باسرعت میدویدم. او هم به سرعت مرا دنبال میکرد.
در راه پیرمردی مهربان را دیدم، باعجله سلام کردم و گفتم: به فریادم برس. گفت: در برابر این افعی ناتوانم، ولی سریع برو، شاید خداوند نجاتت دهد.
با سرعت فرار میکردم تا اینکه به مقابل دره عمیق جهنم رسیدم. طبقات و عذاب جهنم پیدا بود. نزدیک بود همانجا از ترس بمیرم.
پشت سرم را نگاه کردم، دیدم آن مار همینطور نزدیک میشود، میخواستم از ترس مار، خودم را به جهنم بیاندازم. صدایی گفت: برگرد، تو اهل اینجا نیستی.
دلم کمی آرام شد. بعد دیدم مار هم برگشت و مرا دنبال نمیکند! برگشتم تا به همان پیر رسیدم، گفتم: چرا مرا کمک نکردی؟
گفت: من ناتوانم، لکن برو به سمت این کوه. در آنجا امانتهای مسلمانان است، اگر تو هم امانتی داشته باشی تو را یاری خواهد کرد.
باتعجب به سراغ آن کوه رفتم. دیدم در آن اتاقهایی است که جلوی آنها پردههایی قرار دارد و دربهایی از طلا و جواهر دارد!
باتعجب دیدم دوباره آن مار به دنبال من است. دویدم به سمت آن کوه، وقتی نزدیک شدم، ملکی فریاد زد: پردهها را کنار بزنید، درها را باز کنید و بیرون آیید، شاید این بیچاره در بین شما امانتی داشته باشد که او را از شر دشمن پناه دهد.
یکباره دویدم بچههایی که صورتشان مانند ماه میدرخشید بیرون آمدند. مار وحشتناک حسابی به من نزدیک شده بود، یک نگاهم به آن بچهها بود و یک نگاهم به پشت سرم.
کودکان بیرون آمدند. دیدم دخترم که مرده بود جلو آمد. تا مرا دید گریه کرد و گفت: این پدر من است، دست چپش را در دست راست من گذاشت و با دست راست به آن مار اشاره کرد.
زمان
۵ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۳۳۰٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵ ساعت و ۵۶ دقیقه
حجم
۳۳۰٫۴ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب خوبیه پیشنهادمیکنم ازدستش ندین.
کتاب بسیار تاثیرگذار و قابل توجهی بود مقوله مرگ واقعا عجیب و خلاف تصوری هست که ساختن قطعا همچین کتابی باید تو خونه هامون باشه و هر ازچند گاهی نگاهی بهش بندازیم تا از یاد آخرت غافل نشیم و راه صحیح رو
سلام حتما حتما بخوانید
علی ترین کتابی بود که خواندم
سلام من این کتاب را امروز خریدم ولی نمیتونم دانلودش کنم برای خرید به نرم افزار مایکت انتقال پیدا کرد خرید انجام شد ولی بازگشت به برنامه انجام نشد الان باید چکار کنم
سلام این کتاب واقعن عالییییی بود و بسیار تاثیر گذار یک پوئن ویژه ای که خدا برای من گذاشته بود در گوش دادن این کتاب آشنایی با شهید محسن زیارتی و ویژه بودن شهدا بود من عاشق این کتاب شدم❤
ای بابا نمیشه خرید کرد که...
از نظر من کلا کتاب اصلا خوب نیست
من چجوری باید. کتاب رو بخونم؟