کتاب چرا دختران ترسو پیشرفت نمی کنند اما دختران جسور پیشرفت می کنند
معرفی کتاب چرا دختران ترسو پیشرفت نمی کنند اما دختران جسور پیشرفت می کنند
کتاب چرا دختران ترسو پیشرفت نمی کنند اما دختران جسور پیشرفت می کنند نوشتهٔ کیت وایت و ترجمهٔ صدیقه رضایی است. انتشارات نسل نواندیش این کتاب را منتشر کرده است؛ برای مردان و زنانِ علاقهمند به روانشناسی عمومی.
درباره کتاب چرا دختران ترسو پیشرفت نمی کنند اما دختران جسور پیشرفت می کنند
کتاب چرا دختران ترسو پیشرفت نمی کنند اما دختران جسور پیشرفت می کنند که ۱۲ فصبل دارد، به قلم یک ویراستار مجله و سخنران آمریکایی نوشته و در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی چاپ شده است. این کتاب با خاطرهای از دوران سردبیری نویسنده در یکی از مجلات بزرگ آمریکا شروع شده و رفتهرفته به اصل موضوع که دخترِخوببودن است، رسیده است. نویسنده نشان داده است که دخترِخوبیبودن چگونه است و ریشههای آن را موشکافی کرده است؛ سپس استراتژیهایی کاربردی برای بازیابی جسارتمان ارائه داده که بهتفصیل در فصلهای سه تا ۱۱ دربارهٔ آنها خواهید خواند. گفته شده است که این کتاب و استراتژیهای ارائهشده در آن، بیشتر متمرکز بر زندگی حرفهای زنان شاغل است، اما خواندن آن میتواند برای تمام زنان برای درک مفهوم جسارتی که در تمام ابعاد زندگی به آن نیاز دارند، سودمند باشد. نویسنده در بخشی از کتاب گفته است که حتی برخی مردانْ همان دختران خوب هستند؛ یعنی از همان عدمجسارتی که در این کتاب عنوان شده رنج میبرند و در نتیجه به آنچه استحقاقش را دارند دست نمییابند؛ بنابراین با وجود عبارت دختر جسور در عنوان کتاب، این کتاب برای بسیاری از مردان نیز راهگشا است.
خواندن کتاب چرا دختران ترسو پیشرفت نمی کنند اما دختران جسور پیشرفت می کنند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به مردان و زنانِ علاقهمند به روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چرا دختران ترسو پیشرفت نمی کنند اما دختران جسور پیشرفت می کنند
«اگرچه پیش از اینکه سردبیر مککال شوم سردبیر دو مجلۀ دیگر بودم، درواقع داشتم در لیگ دستهپایین بازی میکردم و بعد به لیگ بالاتر رسیدم. مجلههای کودک و زن شاغل به ترتیب دویستوپنجاههزار و نهصدهزار خواننده داشتند، درحالیکه مککال پنجمیلیون خواننده داشت. کودک و زن شاغل ماهانه زیر صدهزار نسخه فروش داشتند، درحالیکه فروش متوسط مککال چهارصدهزار نسخه بود.
یکی از ترسناکترین اطلاعاتی که در هفتۀ اول کارم در مککال به من داده شد این بود که فروش میتواند تا چندصدهزار نسخه نوسان داشته باشد و خیلی بستگی به این دارد که چه کسی یا چه چیزی روی جلد مجله نقش ببندد. یک انتخاب اشتباه میتوانست به قیمت هزاران دلار تمام شود. باور کردنش سخت بود، اما زنانی مانند دالی پارتون یا پرنسس دیانا در موقعیتی بودند که میتوانستند آیندۀ حرفهای مرا بسازند یا نابود کنند.
کار من در ماه مارچ شروع شد و تعهدات برای جلد ماههای جولای و آگوست از قبل انجام شده بود. برای سپتامبر تصمیم با من بود. به لیست بلندبالایی از زنان که نویسندۀ بخش سرگرمی تهیه کرده بود، نگاه میکردم. گزینههای معمول اینها بودند: زنان مهم، آنهایی که بهتازگی قلبشان شکسته بود و آنهایی که پیروزمندانه در حال بهبودی بودند. هیچیک مطلقاً مرا به هیجان نمیآورد.
طی یکی دو روز آینده مدام با خودم فکر میکردم: دمی مور چطور است؟ او واقعاً زیبا بود، بهزودی مادر میشد و بهتازگی در فیلم پرفروش «شبح» بازی کرده بود. درواقع باعث تعجبم بود که چطور تا آن زمان روی جلد هیچیک از مجلات مهم ظاهر نشده بود.
خب، خیلی زود فهمیدم چرا. دمی مور موافقت نکرده بود که عکسش روی جلد مجلاتی مثل مککال باشد، خیلی ممنونم! بههرحال من او را در نظر گرفته بودم و نمیخواستم تسلیم شوم. به مدیر بخش عکاسی گفتم که به هرچندتا عکاس پاپاراتزی که میتواند زنگ بزند، شاید تصویر مناسبی از او داشته باشند، زیرا برای چاپ چنین عکسی نیاز به اجازۀ خود ستاره نداشتیم. البته اینطور عکسها معمولاً مناسب نبودند، اما هرازگاهی چیزی پیدا میشد که به قدر کافی خوب باشد تا روی جلد برود. دو روز بعد مسئول بخش عکس مجله مرا صدا زد تا گلچینی از عکسها را ببینم و در میان عکسهای مختلفی از دمی بهعنوان بازیگر و بهعنوان زنی جذاب، ناگهان عکسی از او پدیدار شد با پیراهنی مشکی به همراه همسرش بروس ویلیس که نیمی از بدنش در عکس بود و داشت در گوش دمی چیزی میگفت. پوست و چشمانش کمی نمناک بود و لبخند بسیار خفیفی مانند مونالیزا بر لب داشت. نفسم در سینه حبس شد و همان لحظه تصمیم گرفتم «این جلد مجله است».»
حجم
۲۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه