کتاب قصه ها و حکایت های شیرین
معرفی کتاب قصه ها و حکایت های شیرین
کتاب «قصه ها و حکایت های شیرین» اثری از مهدیه حیدری زادکراتی است و انتشارات امینی آن را منتشر کرده است. قصهها و حکایتهای شیرین، مجموعه از قصههای زیبا و دلنشین قدیمی است.
درباره کتاب قصه ها و حکایت های شیرین
قصهها و حکایتهای کهن فارسی، گنجینهای از مفاهیم و آموزههای اخلاقی شیرین و جذاب است که مانند میراثی گرانبها نسل به نسل انتقالیافته و در اختیار آیندگان قرار گرفته است تا همه بتوانند از طریق این قصهها از تجارب و سرگذشت گذشتگان باخبر شوند و نکتههای پندآموز یاد بگیرند. کتاب قصهها و حکایتهای شیرین مجموعهای از ۴۴ قصه را در برمی گیرد که از از متون ارزشمند فارسی مانند بوستان، گلستان، مثنوی، کلیله و دمنه، مرزباننامه و... انتخاب شده است و به زبان ساده و روان برای کودکان و نوجوانان بازنویسی شده است. پایان هر داستان نام کتابی که داستان از آن گرفته شده آمده است. این روش فرصت بسیار خوبی برای کودکان و نوجوانان ایجاد میکند تا نام این کتابهای ارزشمند فارسی را به یاد بسپارند و در صورت ایجاد علاقه به سراغ کتاب اصلی بروند.
عناوین داستانهای کتاب قصهها و حکایتهای شیرین عبارتاند از: درویشی در مقام پادشاه، پادشاه و خر آسیابان، دو مرغابی و لاکپشت، روباه و خروس، غلام و کشتی، مرد آهنگر و مسافر، آهو و موش و عقاب، بایزید بسطامی، فریدون و وزیر و سخنچین، شاهزاده و فیلسوف، شاهزادۀ کوتاه جثه و برادرانش، سه ماهی که در آبگیر بودند، مغرور و گدا، گرگ آواز دوست و چوپان، دهقان و فرزندش، خر و پادشاه، چوپان و گوسفندان، نایب قاضی، زاهد و گاو، صیاد و طوطی، معلم بدخو و معلم نرمخو، شاهزاده و آهنگری، دزد و صاحبخانه، دو درویش، عیادت ناشنوا بر همسایه، معتصم و مجرم ، موش و آهن بازرگان، طوطی و بقال، نصر بن احمد سامانی، دو دوست و پنج دینار، انوشیروان و پیرمرد، فضل و جاثلیق، فرخی سیستانی، عُمر درویشان و توانگران، دو شریک زرنگ و نادان، شهریار و شهریارزاده، پادشاه و کودک ماهیگیر، لقمان حکیم، سه شریک راهزن، سگ و حلوا، بازرگان و غلام بایزید بسطامی و مادر، پاداش مواظبت سگ، ماهیان و ماهیخوار.
خواندن کتاب قصه ها و حکایت های شیرین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان و همچنین علاقهمندان به داستانها و حکایتهای قدیمی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قصه ها و حکایت های شیرین
«پادشاهی عادل بود که به حال مردم تهیدست، بسیار توجه میکرد و نمیخواست که از وضع و حال افراد کشورش بیاطلاع باشد، بنابراین چارهای اندیشید تا همهٔ مردم بهراحتی بتوانند مشکلاتشان را با او در میان بگذارند. دستور داد تا طنابی بزرگ در ایوان کاخ شاهی او بیاویزند و این طناب را به زنگولهای متصل کنند، تا هر کس از مردم این کشور ظلم و ستمی دید این زنگوله را به صدا درآورد و پادشاه را مطّلع کند. با این کارِ پادشاه همهٔ مردم در امن و آرامش زندگی کردند و عدالت و برابری در میان مردم اجرا شد؛ چون مدتها بود که کسی زنگوله را به صدا درنیاورده بود. تا اینکه روزی خری به آنجا رسید که خیلی خسته و گرسنه بود و با خستگی فراوان خود را به آن طناب رسانید و زنگ را به صدا درآورد»
حجم
۳۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۳۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه