کتاب بر بالین امپراتور
معرفی کتاب بر بالین امپراتور
کتاب بر بالین امپراتور نوشتۀ محمدعلی دهقانی در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است. این کتاب در دستهبندی داستانهای نوجوانان قرار دارد، مناسب برای گروه سنی بالای ۱۵ سال است و موضوع آن، داستان زندگی حضرت ابراهیم (ع) است.
درباره کتاب بر بالین امپراتور
کتاب بر بالین امپراتور، دربارۀ زندگی حضرت ابراهیم (ع) است. نویسنده، این داستان را با زبانی ساده و روان و متناسب با مخاطب خود، روایت میکند. داستان از کاخ نمرود آغاز میشود. جایی که طالعبینان و منجمان ستارۀ بختی را میبینند که برای نمرود خوشیمن نخواهد بود. او که خشمگین است دستور میدهد که هیچ کودک تازه به دنیا آمدهای زنده نماند. ابراهیم اما به دنیا میآید و تقدیر بر این است که نجات یابد و زنده بماند. ادامۀ داستان، دربارۀ مراحل زندگی حضرت ابراهیم و رسالت اوست.
کتاب بر بالین امپراتور ۳ فصل دارد. طلوع یک ستاره، نوزادی در غار، رقص آتش، آهنگ سفر، ابر سیاه مرگ، بر بالین امپراطور، مادر، هروله، قربانی، خانهای برای دوست از جمله عنوانهای بخشهای مختلف کتاب هستند.
خواندن کتاب بر بالین امپراتور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به نوجوانان دوستدار داستانهای زندگی انبیا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بر بالین امپراتور
«فردای آن روز، مادر ابراهیم، برای دیدن پسرش به غار رفت. وقتی وارد غار شد، ابراهیم را سالم و سر حال دید. نور نشاط و شادابی، گونههای نوزاد را روشن کرده بود. مادر، که فکر میکرد فرزندش باید از گرسنگی ضعیف و بیحال شده باشد، بسیار تعجب کرد. بیاختیار دهان نوزاد را بویید. عطر شیر و عسل، مشام مادر نوزاد را نوازش داد و عطر آسمانی جبرئیل را که انگار تا لحظهای پیش در غار بود، با تمام وجود حس کرد. مادر، انگشت حیرت به دهان گرفته بود و با خود می گفت: خدای من! طفلی که دایهاش، فرشتهی تو باشد، چه ترسی از نمرود و دستگاه او دارد؟ شکوه این فکر، بدن زن را به لرزه انداخت. آنوقت خم شد و به نرمی لبهای خود را بر گونهی لطف فرزند نهاد. با گلبوسهی پرمهر مادر، نوزاد لبخند رد. ساعتی بعد، مادر با نگاهی عاشقانه، با نوزادش وداع کرد؛ اما دیگر نگران سرنوشت فرزند نبود. ندایی از اعماق قلبش، او را به صبر و آرامش میخواند. زن، بهآرامی از غار بیرون رفت و سنگی صاف و بزرگ را پشت سر خود، بر دهانهی غار گذاشت، چنانکه، هرکس از راه میرسید، نشانهای از وجود یک غار در آن نقطه نمیدید. سنگلاخی بود کهنه و متروک در کمرکش کوهی و دورتادور آن را بوتههای خار و علفهای وحشی و خودرو پوشانده بود.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه