کتاب لیوینگ تئاتر
معرفی کتاب لیوینگ تئاتر
کتاب لیوینگ تئاتر نوشتهٔ پی یر بینه و ترجمهٔ معصومه زواریان و میترا رییسی دهکردی است. نشر قطره این کتاب را در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است؛ درمورد یک گروه تئاتر تجربی آمریکایی.
درباره کتاب لیوینگ تئاتر
کتاب لیوینگ تئاتر (Living Theater) درمورد یک گروه تئاتر تجربی آمریکایی (۱۹۴۷ - ۱۹۷۰) سخن گفته است. «جودیت مالینا» و «جولین بک» پایهگذاران این گروه بودند. این دو نفر ضمن التزام به آنارشیستها، نمایشهای پیشتاز و تکنیکهای نمایشی بنیادستیز را در تقابل با طبیعتگرایی حاکم و بازیگری مبتنی بر متد پروراندند. آثاری از گرترود استاین، پل گودمَن، برتولت برشت و لورکا را به روی صحنه آوردند و بهسبب اجرای برخی نمایشنامهها شهرت جهانی یافتند. در سال ۱۹۶۴ میلادی بود که این دو نفر طی تبعیدی خودخواسته به اروپا رفتند. با این گروه «تئاتر زنده» بیشتر آشنا شوید در کتابی به قلم پی یر بینه. عنوان برخی از فصلهای این کتاب که ۴۱ فصل دارد، عبارت است از «ششهزار دلار، مبلغی چشمگیر»، «خانم استاین و آقای ویلیامز»، «فرانکنشتاین، پردهٔ نخست: تولد مخلوق»، «آنتیگون: از سوفوکل تا برشت، از برشت تا لیوینگ» و «اکنون بهشت: انقلاب دائمی، تغییر کنید!».
خواندن کتاب لیوینگ تئاتر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران هنر تئاتر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب لیوینگ تئاتر
«ویکتور فرانکنشتاین در کتاب مری شلی دانشمندی جوان و درخشان اهل ژنو است که در دانشگاههای آلمانی تحصیل میکند. در پایان قرن هجدهم هستیم. در اینگلو اشتاد به کمک اعضایی که از اجساد مردگان به دست آورده، موفق میشود مخلوقی با ظاهری چندشآور اما با مغز عادی بسازد. نفرین کهن که شامل حال تمام کسانی است که بخواهند از پروردگار تقلید کنند، بر او وارد شد. با وحشت از فرانکنشتاین، با وحشت از کنش خود گریخت. وقتی برای نخستین بار مخلوقش را دید که حرکت میکند. در نامهای از پدرش خبردار شد که برادر کوچکش ویلیام در دشت پلنپاله در ژنو خفه شده ست (آن زمان خارج از محدودهٔ شهری بود). در جیب دختری جوان به نام جاستین موریتز مدالی را یافتند که ویلیام کوچک به گردن میآویخت. جاستین اعدام میشود، فرانکنشتاین خسته و کوفته در درهٔ مون بلان سرگردان میشود. روی یخچال یخی، فردی که با سرعتی اعجابانگیز جابجا میشود، به او میپیوندد. این مخلوق است که کلبهای روی ارتفاعات برای خود ساخته است. مخلوق اتفاقات پیشآمدهٔ خود را از فرار فرانکنشتاین از آزمایشگاه به اینسو، برایش تعریف میکند. این داستان دهها صفحه را پر میکند: کشف احساسات نخستینْ ارتباطها با آدمیان که او را با خشونت از خود میرانند، منظرهٔ بهشتی خانوادهای منسجم با عشقی سخت لطیف، مطرود شدن از همین خانواده، نجات دختری جوان که داشت غرق میشد، و شلیک گلولهای در عوض نجاتش؛ مخلوق که نمیدانست کجا برود، به راه خود بهسوی ژنو ادامه داد و از آن پس نسبت به بشریت نفرتی مرگبار پیدا کرد، که او را به موجودی شرور بدل کرد. پسری به مخفیگاهش وارد شد. ویلیام بود. فرانکنشتاین او را کشت و مدال را در جیب دختر جوان خواب گذاشت تا از انسانها انتقام بگیرد.
در پایان داستان، مخلوق که در آرزوی سعادت است از فرانکنشتاین میخواهد برایش همراهی (زنی) شبیه خود بسازد. اگر به او اجازه نمیدهند دوست بدارد، هیولا نیز بیهیچ ملاحظهای نفرت خود را نثار انسانها میکند. فرانکنشتاین میپذیرد، به شرط آنکه این زوج برای همیشه قلمروهای بشری را ترک کنند. دانشمند به اتفاق دوستی رهسپار اسکاتلند میشود. تقریباً کارش را به پایان رسانده است. اما ناگهان با خشم آن را نابود میسازد. هیولا از او حسابهایی طلب میکند و به او قول میدهد که شب عروسی با او باشد. جنازهای در ساحل پیدا میشود. این دوست فرانکنشتاین است که خفه شده است. در جریان بازگشت به ژنو و ازدواج با یتیمی که پدرش سرپرستی او را به عهده گرفته، فرانکنشتاین او را رنگپریده در بستر مییابد، شب عروسی چنانکه پیشبینی شده بود، تصمیم میگیرد مخلوق را نابود سازد. او را تا شمال بزرگ تعقیب میکند. سرانجام، ویکتور بیمار و خسته روی کشتی میمیرد. ناخدا که روی جنازه خم میشود، هیولا را کشف میکند. مخلوق نومید که تصمیم میگیرد خود را در هیزمهایی که خود فراهم ساخته بسوزاند، از او میپرسد «آلوده به جنایات و پشیمان کجا میتوانم آرامش بجویم مگر در مرگ؟» تختهای یخ او را در شب با خود میبرد.
نمایشی که لیوینگ از این داستان آفرید و جودیت و جولیان چند ماه پس از کلفتها روی صحنه بردند، بینهایت مضامین مرتبط داشت و از هر جا که میتوانست الهام میگرفت.»
حجم
۳۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۳۴۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه