کتاب نشانه های راه
معرفی کتاب نشانه های راه
کتاب نشانه های راه نوشتۀ حاجیه خاتون سمیعی ولوجردی و ویراستۀ هادی شکری است. انتشارات مانیان این کتاب آموزشی را روانۀ بازار کرده است. این کتاب داستانی برای اصلاح روشهای تدریس نوشته شده است.
درباره کتاب نشانه های راه
بچههای کلاس سوم مدرسه در حالی به ۹سالگی رسیده بودند که برای برگزاری جشن عبادت آماده میشدند. آنها به سن تکلیف رسیده بودند. باید تلاش میکردند تا بفهمند از این به بعد چه وظایفی دارند و چگونه و چرا این وظایف برایشان مقرر شده است. کار بسیار سختی بود! از کجا باید شروع میکردند؟ چطور این حس خوب را به بچهها منتقل کنند؟ کتاب نشانه های راه حاوی داستانی است که به این موضوع پرداخته است. این کتاب برای مربیان، والدین و معلمانِ دانشآموزان ۹ تا ۱۵ سال مناسب است.
خواندن کتاب نشانه های راه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را بهتمامی والدین و معلمان، دانشآموزان و دوستداران مسائل تربیتی و دینی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نشانه های راه
«سختترین بخش این بود که قبل از هرگونه پیشزمینه در ذهن بچهها باید فریضۀ نماز در مراسم انجام میشد با خودم فکر میکردم با چه روشی این موضوع را به آنها بفهمانم بدون این که بسیاری از بایدها و نبایدهای شرعی را بازگو کنم تا متوجه شوند که وقتی صدای اذان را میشنوند، وقت انجام عبادت و رازونیاز با خالق است و به استقبال نماز بروند. چگونه و با چه زبانی این شادی و این احساس درونی را برای بچهها توضیح بدهم؟
سرم را بین دو دستم گرفته بودم و غرق در فکر بودم، همه حواسم به این موضوع بود. در همین وقت صدای بانگ اذان از مسجد محل بلند شد: اللهاکبر، اللهاکبر دلم ریخت الان وقت آن بود که جانمازم را پهن کنم و روبروی خدا بایستم و با او حرف بزنم باید از او کمک بخواهم که خدا بهترین کمککننده است.
خدای من، تو مهربانترین مهربانان هستی، تویی که بینیازی، این بندۀ نیازمند را دریاب، خدایا تویی که پاک و پاکیزهای ای که صدایم را میشنوی خدایا تویی که گره از زبانم میگشایی و مثل همیشه خواندم
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (۲۵) گفت پروردگارا سینهام را گشاده گردان (۲۵) وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی (۲۶) و کارم را برای من آسانساز (۲۶)؛ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی (۲۷) و از زبانم گره بگشای (۲۷)؛ یَفْقَهُوا قَوْلِی (۲۸) تا سخنم را بفهمند (۲۸)
مثل کارتونهای زمان بچگی که سر قهرمانش به جایی میخورد و دور سرش دایرهای از ستارهها میچرخید، من هم دچار همان حالت شدم و بار نوری از مقابل چشمم گذشت انگار یکباره گرههای زبانم باز شد و دیگر خداوند به کمکم آمد بله بله همین بود، باید اینطور شروع میکردم وقتی آب را میبینیم، نماد روشنایی و پاکی را دیدهایم و باید به یاد بیاوریم که میخواهیم خدای پاکیها و روشنایی را عبادت کنیم، شروعش با وضوگرفتن است این نقطۀ آغاز برای عبادت خداست.
در روز جشن عبادت هم این طور شروع کردم همراه بچهها برای گرفتن وضو رفتم گفتم آب نشانۀ پاکی و روشنایی است و با شستن دستها شروع کردم و آداب وضو را توضیح دادم اذکار وضو را هم آرام میخواندم.
مریم پرسید: خانم معلم شما الان مشغول نماز هستید؟ گفتم نه عزیزم من هم مثل شما مشغول وضوگرفتن هستم، وضو اولین قدم برای نماز است.
باز پرسید: پس الان شما چه میگویید؟
با خودم گفتم شاید این سؤال برای بچههای دیگر هم پیشآمده باشد؛ بنابراین خطاب به همۀ بچهها توضیح دادم عزیزانم توجه کنید آنچه که من در وقت وضوگرفتن میگویم ذکرهای وقت وضو گفته میشود و زمینهای برای گفتگو با خداست این ذکرها معنی بسیار زیبایی دارند، اگر بعضی از این ذکرها را نگوییم، وضو و نماز ما غلط نیست، من هم بعضی از این ذکرها را میگویم؛ مثلاً ابتدا دستهایم را شسته و سپس موقع شستن صورت میگویم: «اللَّهُمْ بَیْض وجهی یوم تَسْوَدُّ فیه الوُجُوهِ و لَا تُسَوِّد وجهی تبیض فیه الوجوه»، شما هم سعی کنید یاد بگیرید و از دل و جان بگویید: خدایا رویم را سفید کن در روزی که بعضی افراد رویشان سیاه هست خدایا در آن، روز روی من سیاه نباشد در روزی که روی بسیاری یوم سفید است.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۸ صفحه